باب (۱۶): در مورد این ارشاد الله تعالی: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ﴾[سبأ: ۲۳].
«تا زمانى که اضطراب از دلهاى آنان زایل گردد (و فرمان از ناحیه او صادر شود; در این هنگام مجرمان به شفیعان) مىگویند: «پروردگارتان چه دستورى داده؟» مىگویند: «حق را (بیان کرد و اجازه شفاعت درباره مستحقان داد); و اوست بلندمقام و بزرگمرتبه».
از ابوهریره سروایت است که رسول الله صفرمود: «إِذَا قَضَى اللَّهُ الأَمْرَ فِي السَّمَاءِ ضَرَبَتِ الْـمَلائِكَةُ بِأَجْنِحَتِهَا خُضْعَانًا لِقَوْلِهِ كَأَنَّهُ سِلْسِلَةٌ عَلَى صَفْوَانٍ يُنفِذُهم ذلك, ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ﴾فَيَسْمَعُهَا مُسْتَرِقُ السَّمْعِ وَمُسْتَرِقُ السَّمْعِ هَكَذَا بَعْضُهُ فَوْقَ بَعْضٍ وَصَفَه سُفْيَانُ بن عيينه بِكَفِّهِ فَحَرَّفَهَا وَبَدَّدَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَيَسْمَعُ الْكَلِمَةَ فَيُلْقِيهَا إِلَى مَنْ تَحْتَهُ ثُمَّ يُلْقِيهَا الآخَرُ إِلَى مَنْ تَحْتَهُ حَتَّى يُلْقِيَهَا عَلَى لِسَانِ السَّاحِرِ أَوِ الْكَاهِنِ فَرُبَّمَا أَدْرَكَه الشِّهَابُ قَبْلَ أَنْ يُلْقِيَهَا وَرُبَّمَا أَلْقَاهَا قَبْلَ أَنْ يُدْرِكَهُ فَيَكْذِبُ مَعَهَا مِائَةَ كَذْبَةٍ فَيُقَالُ: أَلَيْسَ قَدْ قَالَ لَنَا يَوْمَ كَذَا وَكَذَا كَذَا وَكَذَا فَيُصَدَّقُ بِتِلْكَ الْكَلِمَةِ الَّتِي سَمِعَت مِنَ السَّمَاءِ». (بخاری).
«چون خدا در آسمان امری را فیصله میکند پرهای فرشتگان در مقابل سخن خداوند، از ترس به لرزه در میآیند. و وقوع سخن پروردگار، چنان محکم است که گویی زنجیری بر سنگ سختی کوبیده میشود. و پس از اینکه ترس و دلهره از دلهایشان بر طرف میگردد. به همدیگر میگویند: پروردگامان چه گفت: میگویند: (فلان سخن) حق را گفت و او بلندمرتبه و بزرگ است. شیاطین برای استراق سمع (پشت درهای آسمان) یکی بعد از دیگری در کمین نشستهاند. (در اینجا فاصلۀ انگشتانش را نشان داد و گفت: اینطور زنجیر وار ردیف هستند). و سخنی را که میشنوند به دیگری منتقل میکنند تا به ساحر و کاهن برسد».
البته قبل از اینکه سخن به زمین منتقل بشود، شهابی او را دنبال میکند که گاهی به او اصابت میکند و گاهی هم اصابت نمیکند و بهر حال وقتی سخن بدست ساحر میرسد, او آنرا با صد دروغ آمیخته کرده و بخورد مردم میدهد. بعد از اینکه آن رویداد اتفاق میافتد، مردم میگویند: مگر فلانی در فلان روز چنین نگفته بود. بخاطر همان یک سخن راست مردم او را تصدیق میکنند. (و توجهی به آن همه که دروغ گفته نمیکنند).
وعن النوّاس بن سمعان سقال: قال رسول الله ص:«إذا أراد الله تعالى أن يُوحِيَ بالأمر تكلّم بالوَحي أخَذَتِ السَّماوات منه رجفة، (أوقال: رعدةٌ شديدة) خوفاً مِن الله, فإذا سَمِعَ ذلك أهلُ السَّماوات صَعِقوا، وخَرّوا لله سُجَّداً فيكون أوَّل من يرفع رأسه جبريلُ, فيكلّمه الله مِن وَحيه بِما أراد, ثُمَّ يَمُرُّ جبريلُ على الـملائكة: كلّما مرَّ بسماءٍ سأله ملائكتها: ماذا قال رَبُّنا يا جبريلُ؟ فَيقول: قال الحقَّ وهُو العليّ الكبير، فَيقولون كلّهم مثل ما قال جبريل, فَيَنتهي جبريل بالوَحي إلى حيثُ أمره الله ﻷ». (تفسیرابن کثیر و تفسیر طبری). «وقتی خدا بخواهد امری صادر بکند و وحی بفرستد، آسمانها از ترس به لرزه در میآیند و ساکنان آسمانها (فرشتگان) به سجده میافتند، اولین کسیکه سرش را بر میدارد، جبرئیل است. خداوند آنچه را میخواهد به او دستور میدهد. آنگاه جبرئیل از کنار فرشتگان میگذرد. فرشتگان آسمانهای مختلف، از او میپرسند: پروردگارمان چه گفت: میگوید (سخن) حق را گفت و او بلندمرتبه و بزرگ است. فرشتگان نیز همین گفته را تکرار میکنند. تا اینکه جبرئیل فرمان خدا را اجرا میکند» [۶۴].
خلاصه آنچه در این باب بیان شد:
۱ـ تفسیر آیۀ: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ﴾.
۲ـ در مورد این آیه گفته شده است که ریشههای شرک را در درون قلب، میخشکاند. قطع مینماید. زیرا در آن، براهین روشنی برای ابطال شرک وجود دارد خصوصاً علیه عقیده کسانی که بندگان نیک را صدا میکنند و به آنها ترس و امید دارند.
۳ـ تفسیر قول خداوند: ﴿قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ﴾.
۴ـ علت سؤال فرشتگان.
۵ـ پاسخ آنها توسط جبریل.
۶ـ اولین کسیکه سر از سجده بر میدارد جبریل است.
۷ـ تمامی ساکنان آسمان از او میپرسند و او پاسخ همۀ آنها را میدهد.
۸ـ سجده کردن و بیهوش شدن عام است و همۀ ساکنان آسمان را در بر میگیرد.
۹ـ لرزش آسمانها در مقابل فرمان الله.
۱۰ـ دستور الله، توسط جبریل به اجرا در میآید.
۱۱ـ استراق سمع توسط شیاطین.
۱۲ـ یکی بعد از دیگری قرار گرفتن آنها.
۱۳ـ تعقیب آنها توسط شهابها.
۱۴ـ گاهی شهاب به شیطان اصابت میکند و سخن به ساحر نمیرسد، گاهی هم قبل از اینکه شهاب به او اصابت بکند سخن را منتقل میکند.
۱۵ـ ساحر و کاهن گاهی راست نیز میگویند.
۱۶ـ آنها با یک راست، صد دروغ میآمیزند.
۱۷ـ آنها دروغهایشان را با همان خبر آسمانی، تأیید مینمایند.
۱۸ـ مردم چقدر برای پذیرفتن باطل آمادگی دارند که به دروغهای او توجهی ندارند فقط به همان یک سخن راست استناد میورزند.
۱۹ـ یکی به دیگری آن سخن را منتقل میکنند و آنرا به خاطر میسپارند.
۲۰ـ اثبات صفات باریتعالی بر خلاف عقیدۀ اشعریهای معطله.
۲۱ـ اثبات این امر که لرزش آسمانها و فرشتهها و بیهوش افتادن از ترس الله است.
۲۲ـ آنها به هنگام صدور امر الله، به سجده میافتند.
[۶۴] از آنجا که فرشتگان واقعاً آنگونه که حق معرفت الله میباشد او را میشناسد و از صفات جلال و جبروت و ملکوتش اطلاع دارند، با به صدا در آمدن زنگ وحی، ترسی فوق العاده آنها را فرا میگیرد. خداوند دارای صفات جلال وهم دارای صفات جمال میباشد. از صفات جلالش ترس و اضطراب دلها را فرا میگیرد و حقا که جلال و هیبت واقعی به الله اختصاص دارد و شایستۀ کسی دیگر نیست. زیرا او کمال مطلق است و نه کسی دیگر. اما صفاتی که مخلوقاتش به آن متصف میباشند صفات کمال نیستند. مثلاً حیات مخلوق، حیات کاملی نیست از اینرو مرگ به سراغش میآید و به حیاتش خاتمه میدهد. بیماری، فقر و ناتوانی از صفات آنهاست. پس لازم است که مخلوق ناتوان و ناقص متوجه ذاتی بشود که کامل است و دارای صفات برجستۀ جلال و جمال میباشد و آنهم کسی جز الله نیست.