باب (۳۹): پیرامون ارشاد باریتعالی که میفرماید: ﴿ أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا ٦٠﴾[النساء: ۶۰].
«آیا ندیدى کسانى را که گمان مىکنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. اما شیطان مىخواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهههاى دور دستى بیفکند» [۱۶۱].
در سورۀ بقره میفرماید: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ ١١﴾[البقرة: ۱۱].
«و هنگامى که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» مىگویند: «ما فقط اصلاحکنندهایم» [۱۶۲].
و در جائی میفرماید: ﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا﴾[الاعراف: ۵۶].
«و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید».
و در جای دیگر میفرماید: ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ ٥٠﴾[المائدة:۵۰].
«آیا آنها حکم جاهلیت را (از تو) مىخواهند؟! و چه کسى بهتر از خدا، براى قومى که اهل یقین هستند، حکم مىکند؟!» [۱۶۳].
و از عبد الله بن عمر روایت است که رسول الله صفرمود: «لا يؤمِن أحَدُكُم حَتَّى يَكون هَواه تَبعاً لِما جِئت به». (نووی میگوید: این حدیث صحیح میباشد و آنرا در کتاب الحجه با اسناد صحیح روایت کردهایم).
هیچ یک از شما، مؤمن نمیشود اگر خواستههایتان تابع شریعت من نباشد.
شعبی میگوید: در میان دو نفر که یکی منافق و دیگری یهودی بود، مسألهای رخ داد. یهودی برای اینکه میدانست رسول الله صرشوه نمیگیرد, گفت: نزد محمد صبرویم تا بین من و تو داوری بکند، اما منافق قبول نکرد و چون میدانست که علمای یهود، رشوه میگیرند، گفت: نزد یکی از علمای یهود برویم و هر دو اتفاق کردند نزد کاهنی که در منطقۀ جوینه زندگی میکرد، بروند آنگاه خداوند، آیه فوق را نازل فرمود: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦۖ وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا ٦٠﴾[النساء:۶۰].
و بر اساس روایت دیگری، گفتهاند: این آیه در مورد دو نفری که با هم درگیر بودند، نازل گردید. یکی از آنان گفت: نزد رسول الله صبرویم. دیگری گفت: نزد کعب اشرف یهودی برویم. سپس نزد عمر سرفتند و یکی از آنان گفت که ما چنین کردیم یا قصد داشتیم که چنین بکنیم. عمرساز کسیکه به فیصلۀ رسول الله ص، راضی نشده بود، پرسید: رفیقت، راست میگوید. گفت: بلی. عمر سشمشیر را در آورد و سرش را قطع نمود.
خلاصه آنچه در این باب بیان شد:
۱ـ تفسیر آیۀ سورۀ نساء و تفسیر کلمۀ طاغوت در آیه.
۲ـ تفسیر آیۀ۱۱ سورۀ بقره.
۳ـ تفسیر آیۀ۵۶ سورۀ اعراف.
۴ـ تفسیر این ارشاد باریتعالی که فرمود: ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَ﴾[المائدة:۵۰].
۵ـ سخن شعبی در مورد سبب نزول آیۀ اولی.
۶ـ تفسیر ایمان صادقانه و کاذبانه.
۷ـ داستان عمر سبا آن منافق.
۸ـ ایمان بدست نمیآید مگر بعد از اینکه خواهشات انسان، پیرو آن دستوارتی باشد که رسول الله صآورده است.
[۱۶۱] اینکه ما ایمان داریم که ربوبیت و الوهیت، مختص الله میباشند، مستلزم اینست که الله را درحکم و قانونگذاری نیز یگانه بداینم. از اینرو توحید و تحقق «لا إله إلا الله» وقتی صدق پیدا میکند که بندگان، در تحکیم نیز، به آنچه خدا نازل کرده و رسول خدا صگفته است، روی بیاورند وتسلیم بشوند. زیرا ترک کردن حکم خدا و روی آوردن به قانون بشری و عرف بدوی، کفر به خدا و معارض با توحید، محسوب میشود. شیخ محمد بن ابراهیم در کتاب «تحکیم القوانین» مینویسد: کفر بزرگ و آشکار، این است که قانون بشری جای وحی الهی را که بر قلب سید المرسلین نازل شده تا بعنوان قانون الهی برای بندگان بماند، بگیرد. و این مقابله با وحی و منافی با اسلام است. و در آیۀ ۶۰ سورۀ نساء، میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ﴾یعنی بزعم خودشان، مؤمناند، در حالی که دروغ میگویند زیرا: ﴿يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ﴾میخواهند (و هیچ اجباری بر آنان نیست) که برای فیصله و حکمیت، نزد طاغوت بروند. ﴿وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ﴾در حالی که به آنان امر شده و بر آنان واجب است که به طاغوت کفر بورزند و این از مقتضیات ایمان و توحید است. [۱۶۲] ﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾بزرگترین فساد زمین عبارت است از شرک و نفاذ قانون غیر خدا بر روی آن. و اصلاح آن نیز عبارت است از توحید و نفاذ شریعت الله بر آن. و این آیه بیانگر خصلتهای منافقین است که خود را مصلح میدانستند. [۱۶۳] ﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ﴾قانون جاهلی، عبارت است از آنچه اهل جاهلیت بر یکدیگر حکم میکردند. قانون جاهلی، ساختۀ دست بشر. و نفاذ آن بمعنی اطاعت از بشر و شرک محسوب میشود. و در عبادت اطاعت و حرف و شنوی دچار شرک شده است.