باب (۲۹): پیرامون احکام ستارهشناسی [۱۱۵].
بخاری در کتاب صحیح خود، به نقل از قتاده میگوید: خداوند، ستارهها را برای سه هدف خلق نموده است: ۱ـ زینت آسمان باشند. ۲ـ برای رجم شیاطین و جنها ۳ـ و علایمی باشند جهت راهنمایی به مردم. و اگر کسی بخواهد از آنها استفادۀ دیگری برد، دچار اشتباه بوده و تلاشش بیهوده خواهد بود. و به خود زحمت چیزی را میدهد که علم آنرا ندارد [۱۱۶].
همچنین قتاده فراگیری علم شناسائی بروج ماه (منازل القمر) را مکروه دانسته است. و ابن عیینه آنرا جایز میداند. اینرا حرب از آنها نقل کردهاست [۱۱۷].
البته، احمد و اسحاق، نیزآنرا جایز دانستهاند [۱۱۸].
و از ابوموسی روایت است که رسول الله صفرمود: «ثلاثة لا يَدخلون الجنَّة: مُدمن الخَمر، وقاطع الرّحم ومُصَدّق بالسِّحر» (احمد و ابن حبان).
«سه نفر به هیچ وجه وارد بهشت نمیشوند: ۱ـ کسیکه معتاد به نوشیدن شراب باشد ۲ـ کسیکه رابطه خویشاوندی را قطع نماید ۳ـ کسیکه جادوگر را تصدیق نماید» [۱۱۹].
خلاصه آنچه در این باب بیان شد:
۱ـ حکمت از آفریدن ستارگان.
۲ـ سخن کسیکه غیر از این را بگوید، مردود است.
۳ـ اختلاف در حکم فراگیری علم شناخت منازل قمر.
۴ـ وعید شدید برای کسیکه سخن جادوگر را تصدیق نماید. گرچه پی برده باشد که او بر باطل است.
[۱۱۵] ستارهشناسی بر سه قسم است که عبارتاند از: ۱ـ اعتقاد به اینکه ستارهها بذاته دارای چنین و چنان تاثیری میباشند و سایر حوادثی که بر روی زمین اتفاق میافتد در نتیجهی ارادۀ ستارگان است. در این طرز تفکر، ستارگان معبود قرار داده میشوند و این کفر بزرگی است نسبت، به پروردگار عالم و شرکی است مانند شرک ورزیدن قوم ابراهیم ÷. ۲ـ نوع دوم که آنرا علم تاثیر مینامند عبارت است از استدلال منجم و کاهن از حرکتهای مختلف ستارگان و طلوع و غروب آنها بر حوادثی که در زمین اتفاق میافتد. نزد این کاهنان شیاطین و اجنه میآیند و با آنها در مورد برخی از حوادثی که اتفاق خواهد افتاد گفتگو میکنند، این نوع نیز حرام و یکی از گناهان کبیره میباشد و کفر به خدا میباشد. ۳ـ نوع سوم ستارهشناسی آنست که بوسیلۀ شناسایی احوال و حرکات برخی ستارگان، تعیین جهت قبله و تغییر اوقات و تشخیص زمانهای مناسبتر برای کشاورزی میسر میشود. این مورد را علماء جایز دانستهاند. زیرا در این نوع، ستارگان را بذاته مؤثر نمیدانند بلکه آنها را وسیله ای جهت شناسایی وقت و زمان قرار میدهند و این امری است مباح. [۱۱۶] اما اینکه قتاده فرمود: ستارگان برای این سه منظور آفریده شدهاند، سخنی است بجا. [۱۱۷] چنانکه قرآن نیز بدان اشاره دارد. آنجا که میفرماید: ﴿وَزَيَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡيَا بِمَصَٰبِيحَ وَحِفۡظٗا﴾.[فصلت: ۱۲]. مخلوقات پروردگار هستند و ما در مورد آنها بیش از آنچه که خالق آنها گفته است نمیدانیم. [۱۱۸] احمد و اسحاق فراگیری منازل قمر را جایز دانستهاند و قول راجح نیز همین است. زیرا خداوند بوسیلهی آنها بر بندگان منت نهاده و فرمـوده است: ﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ ٱلشَّمۡسَ ضِيَآءٗ وَٱلۡقَمَرَ نُورٗا وَقَدَّرَهُۥ مَنَازِلَ لِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِينَ وَٱلۡحِسَابَ﴾ [یونس: ۵]. «اوست که خورشید را روشنایى، و ماه را نور قرار داد; و براى آن منزلگاههایى مقدر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بداند». و از ظاهر آیه چنین بر میآید که وقتی این منت الهی تحقق پیدا میکند که ما آنها را بدانیم و این بیانگر جواز فراگیری آنهاست. [۱۱۹] یکی از مواردی که در حدیث فوق بیان گردید این بود که تأیید کنندۀ ساحر، وارد بهشت نخواهد شد. و قبلاً خواندیم که «من اقتبس شعبة من النجوم اقتبس شعبة من السحر» و فراگیری نجوم نوعی سحر تلقی شد. که متاسفانه امروزه رواج پیدا کرده و مردم متوجه آن نیستند و در مجلات و روزنامهها ستونهایی به آن اختصاص داده میشوند و از خواص و تاثیر ماهها و برجها سخن بمیان میآید آنگاه خواننده با حساسیت فوق العاده مواظب است که بچهاش در کدام برج متولد میشود یا خود متولد کدام برج است و... که عیناً همان تایید کاهن و کفر بما أُنْزل علی محمد صمیباشد. و با مشاهده این اوضاع بخوبی میتوان میزان غربت و بیگانگی توحید را در میان اهل آن و حتی عدم درک کتاب التوحید را نزد اهل فطرت، شناسایی کرد و فهمید.