باب (۵۰): در مورد سخن پرودگار که میفرماید: ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ فِيمَآ ءَاتَىٰهُمَاۚ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٩٠﴾[الاعراف: ۱۹۰].
«اما هنگامى که خداوند فرزند صالحى به آنها داد، (موجودات دیگر را در این موهبت مؤثر دانستند; و) براى خدا، در این نعمت که به آنها بخشیده بود، همتایانى قائل شدند; خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند».
ابن حزم گفته است: علماء اتفاق نظر دارند که نامگذاری با کلمۀ «عبد» وقتی نسبت آن به غیر الله باشد حرام است. جز نام عبدالمطلب [۱۹۳].
و از ابن عباس در تفسیر این آیه، آمده است که وقتی «حوا» حامله گردید، ابلیس نزد آنان آمد و گفت: من همان کسی هستم که شما را از بهشت اخراج کردم. اکنون نیز سخن مرا بپذیرید و اسم فرزندتان را «عبد الحارث» بگذارید و گرنه برای او شاخهائی همچون شاخهای بز کوهی، درست میکنم که شکمت را پاره بکند و چنین و چنان میکنم و تهدید کرد. آنها نپذیرفتند. فرزندشان مرده بدنیا آمد. بار دیگر حامله شد. شیطان دوباره نزد آنان آمد و پیشنهاد خود را تکرار کرد. باز هم نپذیرفتند. فرزندشان مرده بدنیا آمد. بار سوم حامله گردید. شیطان باز هم آمد و تهدید خود را تکرار کرد. محبت فرزند بر آنها غالب گردید و پذیرفتند و نام او را عبدالحارث گذاشتند. بخاطر همین است که خداوند، فرمود: ﴿جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ فِيمَآ﴾آنها برای الله در چیزی که به آنها داده بود، شرکائی، ساختند. (ابن ابی حاتم با سند صحیح).
همچنین ابن ابی حاتم با سند صحیح، تفسیر قتاده را در مورد این آیه چنین نوشته است: اینجا شریک ساختن در حرف شنوی بود نه در عبادت.
همچنین نظر مجاهد را در مورد ﴿لَئِنۡ ءَاتَيۡتَنَا صَٰلِحٗا﴾[الأعراف: ۱۸۹] آورده که گفته است: آنها بیم داشتند که نوزادشان بجای انسان، در شکل چیزی دیگر متولد شود. نظیر همین مطلب از حسن بصری و سعید و دیگران بیان شده است [۱۹۴].
خلاصه آنچه در این باب بیان شد:
۱ـ حرمت اضافه کردن کلمۀ عبد، در نامها به غیر الله.
۲ـ تفسیر آیۀ سورۀ اعراف.
۳ـ همین نام گذاری بدون، قصد، شرک نامیده است.
۴ـ داشتن فرزند سالم، چه پسر و چه دختر، از جانب خداوند نعمتی است.
۵ـ گذشتگان نیک، فرق میان شرک در طاعت و فرمانبرداری و شرک در عبادت را بیان داشتهاند.
[۱۹۳] ابن حزم میگوید: علما اتفاق نظر دارند که استفاده از کلمۀ عبد، در نامها، بصورت اضافه کردن آن به غیر الله، حرام است. زیرا در آن ضمن اینکه خلاف واقع گفته شده است، نوعی بیادبی نسبت به الله میباشد. زیرا فقط او رب و معبود است. اما اینکه ابن حزم گفت: «حاشا عبدالـمطلب» و این سخن بعضی از علما است، سخنی غیر صحیح و استدلالی بی موجه است. زیرا فرمایش رسول الله صکه فرمود: «أنا ابن عبدالـمطلب» تأیید این نام نیست بلکه جنبۀ اخباری دارد که رسول الله ص، به مخاطب گفت: که من فرزند کسی هستم که نامش عبد المطلب است. و در خبر رسانی، مجال این چیزها وجود دارد. و اما اینکه برخی از اصحاب نیز، عبد المطلب نام داشتند، باید گفت نام آنها المطلب بود، اما از آنجا که «عبد المطلب» نامی معروف بود، آنها را نیز به خطا، عبد المطلب، گفتهاند. اما در مورد داستان آدم و حوا باید بگوییم: که اکثر علمای سلف، همین عقیده را دارند که این داستان مربوط به آدم وحوا میباشد. «صالحا» یعنی از نظر خلقت سالم باشد و هم اینکه در آینده، باعث نفع رسانی به آنها بشود. [۱۹۴] مراد از «شرکا» اینست که آنها سخن شیطان را پذیرفتند و اسم فرزند شان را، عبد الحارث گذاشتند. و مراد از حارث، شیطان است. و اینبار نیز آنها را فریب داد. چنانکه رسول الله صفرموده است: «خَدَعَهُمَا مَرَّتَين» یعنی: شیطان آنها را دو بار فریب داد. و بدینصورت آدم و حوا که قرار بود فقط از خدا اطاعت بکنند، حرف شیطان را قبول کردند. و این در اصطلاح قرآن، شراکت نامیده شد. البته این نه شرک اکبر است و نه اصغر بلکه گناه صغیره ایست، که از آنها انجام گرفت. و از پیامبران چنین گناهان صغیره، سر میزد ولی آنها، متوجه شده و به خدا پناه بردند. جایگاهشان، بعد از رجوع به خدا، از آنچه که بود بالاتر میرفت.