غایة المرید شرح کتاب توحید

فهرست کتاب

باب (۹): تبرک جستن به درخت و سنگ و غیره [۳۸].

باب (۹): تبرک جستن به درخت و سنگ و غیره [۳۸].

همچنین خداوند می‌فرماید: ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠[النجم: ۱۹-۲۰].

«(اى مشرکان) به من خبر دهید آیا بتهاى (که آنها را عبادت مى‏کنید) «لات‏» و «عزى‏» و «منات‏» که سومین آنهاست (به شما نفع و ضررى رسانیده‏اند تا شریک خدا باشد)؟!» [۳۹].

از ابو واقد لیثی روایت است: «خرجنا مع رسول الله صإِلَى حُنَيْنٍ ونحن حدثاء عهدٍ بكفر وللمشركين سِدْرَةٌ يَعْكُفُونَ عِنْدَهَا وينوطون بِهَا أَسْلِحَتَهُمْ يُقَالُ لَهَا ذَاتُ أَنْوَاطٍ فَمَرَرْنَا بِسِدْرَةٍ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ! اجْعَلْ لَنَا ذَاتَ أَنْوَاطٍ كمالهم ذات أنواط. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص«الله اكبر! إنها السُّنن!، قلتم وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ كَمَا قَالت بنو إسرائيل لمُوسَى: ﴿ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ[الأعراف: ۱۳۸]. لتركبن سُنَنَ من كان قبلَكم». (ترمذی با تصحیح).

«ما در حالی که تازه مسلمان شده بودیم با رسول الله ص، به سوی حنین می‌رفتیم. مشرکین آن دیار، درخت سدری داشتند که آنرا عبادت می‌کردند و سلاحهای خود را بخاطر تبرک به آن آویزان می‌نمودند. آن درخت، معروف به ذات انواط بود. ما به رسول الله صگفتیم: برای ما نیز ذات انواط، مقرر کنید. رسول الله صفرمود: الله اکبر! اینگونه خواسته‌ها، روش پیشینیان است و شما بخدا سوگند همان سخنی را گفتید که بنی إسرائیل به موسی گفتند. آنها به موسی گفتند: برای ما نیز، معبودی مقرر کن همانطور که آنها (مشرکین) معبود دارند. موسی گفت: شما نادان هستید. آنگاه رسول الله صافزود: شما نیز از روشهای آنان پیروی خواهید کرد» [۴۰].

خلاصه آنچه در این باب بیان شد:

۱ـ تفسیر آیۀ سورۀ نجم.

۲ـ آشنائی با درخواست اصحاب از رسول الله ص.

۳ـ آنچه درخواست کردند انجام نداده بودند.

۴ـ هدفشان از این درخواست، تقرب الی الله بود چون فکر می‌کردند خدا این کار را دوست می‌دارد.

۵ـ وقتی این مسأله برای اصحاب مشتبه باشد برای دیگران بطریق اولی مشتبه خواهد بود.

۶ـ در حالی که آنها از دیگر افراد امت نیکیهای بیشتری کسب نموده‌اند و به آنان وعدۀ مغفرت نیز داده شده است.

۷ـ رسول الله صآنها را معذور نپنداشت بلکه شدیداً سخن آنان را رد کرد و فرمود: الله اکبر! این روش پیشینیان است. شما کاملاً از روش قبلیها پیروی می‌کنید.

۸ـ این درخواست بقدری خطرناک بود که رسول الله صآنرا برابر با درخواست قوم موسی دانست که گفته بودند: برای ما نیز معبودی همچون معبودان آنها مقرر کن.

۹ـ ممنوعیت اینگونه موارد از مطالبات «لا إله إلا الله» می‌باشد ولی باز هم برای آنان غیر قابل تشخیص و مشتبه بود.

۱۰ـ سوگند خوردن رسول الله صبر این مطلب. فقط بوقت مصلحتهای بزرگ سوگند یاد می‌کرد.

۱۱ـ این درخواست آنان شرک اصغر تلقی شد و مرتد شناخته نشدند.

۱۲ـ این سخن راوی که ما تازه مسلمان بودیم، بیانگر آنست که درخواست کنندگان از مسلمانان کهنه کار نبودند چون آنها می‌دانستند که این از اعمال شرکیه می‌باشد.

۱۳ـ تکبیر گفتن بوقت تعجب از چیزی. بر خلاف کسیکه آنرا مکروه دانسته است.

۱۴ـ بستن راه‌هائی که به شرک می‌انجامد.

۱۵ـ ممنوعیت تشابه با اهل جاهلیت.

۱۶ـ‌عصبانی شدن هنگام آموزش دادن مطلبی.

۱۷ـ بیان یک اصل قانون کلی که فرمود: «إنها السنن». یعنی: یعنی این راه و روش پیشینیان است.

۱۸ـ این از علامتهای نبوت ایشان بود. زیرا بعداً همانطور که فرموده بود، اتفاق افتاد.

۱۹ـ هر آنچیزی که در قرآن، یهود و نصارا بخاطر آن نکوهش شده‌اند برای ما نیز هست.

۲۰ـ این اصل شناخته شده‌ای نزد اصحاب بود که اساس مسایل عبادی به دستور شارع مربوط می‌شود.

و از اینجا می‌توان پرسشهای سه گانه را که در قبر می‌پرسند استنباط کرد: ۱ـ من ربک؟(پروردگارت کیست؟) که پرودگار مشخص است. ۲ـ من نبیک؟ (پیامبرت کیست؟)یقیناً کسی که از غیب خبر می‌آورد نبی است. ۳ـ من دینک (دینت چیست؟ ) جواب این سؤال در ضمن این فرمایش خداوند است که فرمود: ﴿ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗایعنی معبود و عبادت معبود یعنی دین.

۲۱ـ روش پیشینیان(یهود و نصاری) مانند راه و روش مشرکین ناپسندیده است.

۲۲ـ کسیکه تازه از باطلی که بر آن خو گرفته برگشته باشد، احتمال دارد هنوز بقایائی از آن در وجودش نهفته باشد. چنانکه آنها گفتند: ما هنوز تازه مسلمان بودیم.

[۳۸] حکم افرادی که چنین می‌کنند چیست؟ جواب اینکه آنها مشرک می‌شوند. تبرك: یعنی طلب خیر فراوان و دائمی که طبق تصریح نصوص قرآن و سنت، فقط خداوند می‌تواند خیر و برکت عطا کند نه کسی دیگر چنانکه می‌فرماید: ﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ[الفرقان: ۱]. یعنی «کسیکه قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد، دارای خیر فراوان و دائم است». همچنین می‌فرماید: ﴿وَبَٰرَكۡنَا عَلَيۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَ[الصافات: ۱۳]. «و ما به او و اسحاق برکت دادیم». ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا[مریم: ۳۱]. «و مرا - هر جا که باشم - وجودى پربرکت قرار داده». پس روشن شد که بخشیدن خیر و برکت کار ویژۀ پرودگار عالم است. از اینرو برای احدی از مخلوق، روا نخواهد بود که بگوید: من به فلانی برکت دادم، یا برکت خواهم داد یا قدوم شما با برکت بود. چون کلمۀ برکت بمعنی خیر کثیر و دایم است که فقط به ذات یکتای الله اختصاص دارد. نصوص کتاب و سنت دلالت بر این دارد, چیزهایی که در آنها برکت قرار داده شده, سه نوع می‌باشد: ۱ـ بعضی از مکانها. ۲ـ بعضی از زمانها. ۳ـ بعضی از انسانها در روشنی آیات و احادیث در می‌یابیم که خداوند، بیت الله الحرام و اطراف بیت المقدس و ... را برکت داده‌است. یعنی خداوند آنها را مبروک قرار داده و در آنجا خیر فراوان و ثابت و دایم نازل کرده‌است. این چیز، در مردم انگیزه بوجود بیاورد که به زیارت آنجا بروند و همواره آن مکانها را زنده نگه بدارند. البته این برکت، مسالۀ معنوی است و قابل انتقال نیست. به این معنی که شما بوسیله دست زدن و بوسه گرفتن و با دفن شدن در آنجا، متبرک نمی‌شوید. وقتی می‌گوئیم این مکان مبارکی است یعنی شما قلباً وابسته به آنجا باشید و آنجا اعمال با برکتی وجود دارد که شما با انجام آن می‌توانید از برکت و خیر فراوان بهره‌مند شوید. مانند طواف بیت الله و عبادت در آن و سلام کردن حجرالأسود که سنگ مبارکی است چون رسول الله صآنرا بوسه زده است ما نیز به پیروی از ایشان آنرا بوسه می‌زنیم. و از برکت پیروی رسول الله صبهره‌مند می‌شویم. از اینرو وقتی عمر سحجر الأسود را بوسه زد گفت: می‌دانم که سنگی بیش نیستی و ضرر و فایده‌ای نمی‌رسانی. زمانهای مبارکی مانند رمضان و بعضی دیگر از روزهای سال که اگر کسی آنها را گرامی بدارد به این معنی که در آنها عبادتی را که شرعاً منقول است، انجام دهد، از خیر فراوان آن عبادتها بهره‌مند می‌گردد که آن خیر را در ایام دیگر نمی‌تواند بدست بیاورد. و اما انسانهای مبروک مانند انبیاء و پیامبران الهی که خداوند ذات آنها را مبروک و مبارک قرار داده‌است، که می‌توان با دست زدن به جسم مبارک یا عرق و موهایشان تبرک جست. چنانکه اصحاب رسول الله صبه عرق و مو و آب وضوی ایشان تبرک می‌جستند. و این برکتی است ذاتی و قابل انتقال نیست و فقط مخصوص پیامبران و انبیاء است. و اما تبرک جستن به آثار دیگران غیر از پیامبران و انبیاء چیزی است که هیچگونه دلیلی برای اثبات آن وجود ندارد. چنانکه از اصحاب و تابعین و مخضرمین ثابت نیست که به آثار برجسته‌ترین افراد این امت که ابوبکر و عمر و عثمان و علی می‌باشند، تبرک بجویند. یقیناً اینها بذاته انسانهای مبارکی نبوده اند بلکه بوسیلۀ اعمال مبارکی، مبروک شده‌اند. بنابراین می‌گویئم: هر انسان مسلمانی مبارک است ولی نه اینکه وجودش دارای برکت است بلکه اسلام و ایمان و عظمت الله که در قلبش وجود دارد و پیروی از رسول الله صو علم و عمل و اخلاص، اینها همه برکاتی هستند که صاحب خود را مبارک می‌کنند. و تبرک جستن به اینگونه انسانهای صالح، به پیروی وحرف شنوی واستفاده از علم، آنان است وگرنه برکتی که به سبب اعمال خود بدست آورده‌اند، قابل انتقال به شما نیست. یقیناً دست زدن آنان به نیت تبرک و یا استفاده از آب دهن و دیگر آثار وجودشان، جایز نخواهد بود زیرا بطور قطع برجسته‌ترین افراد این امت با خلفای راشدین و دیگر اصحاب رسول الله ص، چنین کاری نکرده‌اند. اما تبرک جستن مشرکین عبارت بود از طلب خیر کثیر و ثابت و دایم از معبودانشان؛ از درختان و سنگها و گنبدها و غارهای معین و قبرها و چشمه‌های مخصوص و دیگر چیزها. حال اگر کسی معتقد باشد که این چیزها بین او و بین خدا وسیله قرار می‌گیرند و مشکلش حل خواهد شد، چنین اعتقادی، شرک اکبر است. زیرا بمعنی شریک گرفتن با خدا است. و مشرکین زمان جاهلیت همین اعتقاد را نسبت به بتها و درختان و سنگهائی که به آنان تبرک می‌جستند و آنها را صدا می‌کردند، داشتند. آنها گمان می‌کردند که ایشان خواسته‌های اینان را به خدا منتقل می‌کنند. قبرهایی که جاهلان به آنها تبرک می‌جویند, اعتقاد جاهلان بر این است که اگر نزد این قبر بنشینند و آن را مسح کنند یا خاک آن را بر خود بریزند,‌ صاحب این قبر برای ایشان نزد خداوند شفاعت خواهد کرد. چنانکه خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ[الزمر: ۳]. «و آنها که غیر خدا را اولیاى خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: اینها را نمى‏پرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند». اما اگر خاک قبر را به سر و صورت پاشید یا بر آن غلط زدن به نیت اینکه این خاک مبارکی است و او را مبارک می‌گرداند، چنین اعتقادی شرک اصغر محسوب می‌شود. [۳۹] خداوند می‌فرماید: ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠[النجم: ۱۹-۲۰]. ﴿ٱللَّٰتَتخته سنگ سفیدی بود در طائف. رسول الله صپس از اینکه ثقیفیان مسلمان شدند، مغیره بن شعبه را فرستاد که آنرا ویران کند. در آنجا اطاقی بود و پرده دار و خدمتگذارانی. ﴿وَٱلۡعُزَّىٰدرختی بود در فاصلۀ مکه و طائف. بعداً در آنجا بنائی در جوار سه درخت ساخته شد و زنی جادوگر پرده‌دار آنجا بود. رسول الله صبعد از فتح مکه، خالد بن ولید را فرستاد. و آن سه درخت را قطع نمود و زن جادوگر را که جنیان را احضار می‌کرد و مردم را گمراه می‌ساخت، ‌به قتل رسانید. و در حقیقت وابستگی مردم به آن درخت و زنی بود که خادم آن مکان شرکی بود. ﴿وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠منات نیز تخته سنگی بود. آنرا منات نامیدند بخاطر خونهای زیاد حیوانات که در آنجا ذبح می‌شدند. وجه مناسبت این آیه با عنوان بحث، اینست که لات و منات دو تخته سنگ بودند و عزا درختی بود و آنچه مشرکین آنزمان نزد آنها انجام می‌دادند، عیناً همان چیزی است که مشرکین مسلمان‌نمای زمان ما نزد بسیاری از درختان و سنگها بویژه قبرها انجام می‌دهند. اینها روی به قبرها می‌کنند و آنها را می‌پرستند. [۴۰] این حدیث، حدیثی صحیح و با عظمت است. مشرکین درختی داشتند و اعتقاداتشان به آن درخت عبارت بود از: ۱ـ آنرا تعظیم می‌کردند. ۲ـ نزد آن اعتکاف می‌نشستند, بخاطر تعظیم و قرب. ۳ـ سلاحهای خود را بقصد تبرک به آن آویزان می‌کردند. آنها با این اعتقادات مرتکب شرک اکبر می‌شدند. بعضی از یاران رسول الله صکه تازه مسلمان شده بودند گمان می‌کردند این کار با توحید، تضادی ندارد، بخاطر همین از رسول الله ص، درخواست نمودند که برای آنها نیز چنین چیزی مقرر بکند. از اینرو علما می‌گویند: چه بسا بعضی از انواع شرک بر فضلا نیز مشتبه می‌شود. همانطور که بر عده‌ای از اصحاب پیامبر که تازه مسلمان شده بودند بخشهائی از توحید عبودیت، هنوز مشتبه بود در حالی که آشنائی آنها نسبت به لغت عرب از دیگران بیشتر بود. رسول الله صبا شنیدن این سخن تعجب کرد و گفت: الله اکبر! آنگاه این سخن آنان را به سخن قوم موسی تشبیه کرد که از او خواسته بودند برای آنها معبودی قرار بـدهـد همانطور که دیگر اقوام معبودانی باطل داشتند. وقتی رسول الله صبا این شدت به آنها پاسخ داد، آنها خواستۀ خویش را پس گرفتند. چون اگر این خواستۀ آنان عملی می‌شد مرتکب شرک اکبر می‌شدند ولی چون خواسته‌ای بیش نبود، شرک اصغر بحساب می‌رفت. زیرا آنها ابراز علاقه به عبادت غیر الله نشان دادند. و چون شرک اکبر نبود، رسول الله صآنها را به تجدید اسلام، وادار نساخت. اما آنچه در کنار ذات انواط انجام می‌دادند طبیعی است که شرک اکبر بود و هر کس به درخت، سنگ و چیز دیگری به نیت اینکه آن چیز او را به خدا نزدیک می‌گرداند، تبرک جوید یا نیازهای خود را بر آن عرضه نماید، یا گمان کند که با تبرک جستن به اینجا مشکلاتشان بهتر حل خواهد شد، و یا اینکه دعاهایشان در آنجا بهتر اجابت خواهد شد, چنین شخصی مرتکب شرک اکبر شده است. و اگر به آنچه قبرپرستان در زمان حاضر انجام می‌دهند، توجه بکنید متوجه خواهید شد که آنها نسبت به صاحب قبر، عیناً همان اعتقادی را دارند که مشرکین سابق، به لات و عزی و منات و ذات انواط داشتند. حتی نسبت به حصار آهنی قبر، اعتقاداتی دارند. شما اگر به زیارتگاه‌های شهرهایی که شرک به خدا، در آنجا شایع است، سر بزنید خواهید دید که آنها دیوار و نرده‌های آهنی قبر را مقدس می‌شمارند و به نیت تبرک به آنها دست می‌زنند. و دست زدن به در و دیوار ضریح بمنزله دست زدن به خود شخصی است که در آنجا مدفون است. و معتقداند که او به خواسته‌هایشان پاسخ می‌دهد یا حداقل خواسته‌هایشان را به خدا منعکس می‌کند که چنین اعتقادی، شرک اکبر محسوب می‌شود. زیرا آنان یکی از بندگان خدا را صدا می‌کنند و معتقداند که او در نفع و ضرر متصرف است. یا اینکه وسیله و رابطی بین آنها و بین الله می‌باشند که این هم بهانۀ مشرکین سابق بود چنانکه قرآن به نقل از آنان می‌گوید: ﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ. «اینها را نمى‏پرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند». اما اینکه بعضی از انسانهای نادان، درب و دیوار و ستونهای مسجد الحرام و دیگر اماکن مقدس را بقصد تبرک دست می‌کشند از دو حال خارج نیست یا معتقداند که در اینجا فرشته و یا روح فلان پیامبر یا ولی نهفته است و شفاعت آنان را خواهند کرد، اگر چنین اعتقادی داشته باشند. مرتکب شرک اکبر شده‌اند. اما اگر فقط بخاطر اینکه اینها اماکن مقدس و مبارکی هستند و به نیت شفا یافتن چنین بکنند، مرتکب شرک اصغر شده‌اند.