باب (۶۰): حکم انکار تقدیر الهی
ابن عمر بمیگوید: سوگند به کسیکه جان من در دست اوست که اگر یکی به اندازه کوه احد، طلا داشته باشد و همه را در راه خدا، انفاق بکند، تا به مسألۀ قدر، ایمان نیاورده باشد، از او پذیرفته نخواهد شد. زیرا رسول الله ص، فرمود: «الايمان أن تؤمِن بِالله ومَلائكتِه وكُتُبِه ورُسلِه واليُوم الآخِر وتُؤمن بِالقَدر خيره وشرِّه» (مسلم).
«ایمان، عبارت است از اینکه به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش و به روز واپسین و به خیر و شر تقدیر، ایمان داشته باشی» [۲۰۸].
و از عباده بن صامت سروایت است که به فرزندش گفت: ای پسر: طعم ایمان را نخواهی چشید تا اینکه یقین داشته باشی به اینکه مصیبتی که دچار آن میشوی، غیر ممکن بود که از تو بگذرد و آنچه که از آن نجات یافتی، مقدّر نبود که به تو برسد. و من از رسول الله ص، شنیدم که فرمود: «إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَم،َ فَقَالَ لَه:ُ اكْتُبْ, فقَال:َ رَبِّ وَمَاذَا أَكْتُب؟ُ قَال:َ اكْتُبْ مَقَادِيرَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ».
«اولین چیزی که خدا، آفرید، قلم بود. آنگاه فرمود: تقدیر همه چیز را تا قیامت، بنویس».
فرزندم! همچنین از رسول الله صشنیدم که فرمود: «مَن ماتَ على غِير هذا فَلِيسَ منيّ». یعنی هر کس بر غیر این عقیده بمیرد، از من نیست [۲۰۹].
و در روایت احمد، آمده که رسول الله ص، فرمود: وقتی خدا، قلم را آفرید، فرمود: بنویس. آنگاه هر آنچه باید تا قیامت انجام میگرفت، نوشته شد. و در روایت ابن وهب آمده که رسول الله ص، فرمود: «فَمَن لَم يُومن بِالقَدرِ خِيره وشَرِّه اَحرَقهُ الله بِالنَّار». یعنی «هر کس به خیر و شر تقدیر، ایمان نداشته باشد، خدا او را در آتش دوزخ میسوزاند» [۲۱۰].
و در روایت عباده بن صامت آمده که به فرزندش گفت: «یقین کن که آنچه به تو اصابت کرد، باید اصابت میکرد و آنچه از تو گذشت و از آن نجات یافتی، نباید به تو اصابت میکرد».
و در مسند و سنن از ابن دیلمی روایت شده که ایشان نزد، ابی بن کعب، رفت و گفت: در دل من، اندکی شبهه در مورد، تقدیر پدید آمده است، در این مورد چیزی بگو تا قلبم شفا حاصل بکند. ابی بن کعب گفت: اگر به اندازۀ کوه احد، طلا انفاق نمایی، خدا از تو نمیپذیرد تا اینکه به تقدیر، ایمان داشته باشی. و آنچه به تو اصابت کرده، نباید از تو میگذشت و آنچه از تو میگذرد نباید به تو اصابت میکرد. و اگر بر غیر از این عقیده بمیری، از دوزخیان خواهی بود. ابن دیلمی میگوید: سپس نزد عبد الله بن مسعود و حذیفه بن یمان و زید بن ثابت رفتم، آنها نیز از رسول الله ص، همان چیزی را برایم گفتند که ابی بن کعب گفته بود. حدیث صحیح است. (حاکم در صحیح خود) [۲۱۱].
خلاصه آنچه در این باب بیان شد:
۱ـ بیان فرضیت ایمان به تقدیر الهی.
۲ـ بیان کیفیت ایمان به آن.
۳ـ نابودی اعمال کسیکه به آن ایمان، داشته باشد.
۴ـ طعم ایمان را نمیچشد کسیکه به تقدیر، ایمان ندارد.
۵ـ اولین مخلوق خدا.
۶ـ قلم تمامی جریاناتی را که تا قیامت قرار بود اتفاق بیفتد نوشت.
۷ـ اعلام بیزاری رسول الله صاز کسیکه به تقدیر ایمان ندارد.
۸ـ گذشتگان نیک برای ازالۀ شبهه نزد علما مراجعه میکردند.
۹ـ علما نیز شبهۀ آنها را در روشنی فرمایشات رسول الله ص، بگونۀ کافی و شافی، پاسخ میدادند.
[۲۰۸] قدر، عبارت است از علم و آگاهی فراگیر خدا، نسبت به مخلوقات و نوشته شدن آنها در لوح محفوظ و خواست و ارادۀ عمومی الله در پیدایش اشیاء و ساخت شکل و هیئت متناسب با هر یک از آنها. افعال بندگان نیز از مخلوقات خدا میباشند چنانکه میفرماید: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ﴾[الزمر: ۶۲]. «خداوند آفریدگار همه چیز است». و در جائی دیگر به صراحت فرموده است: ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦﴾[الصافات: ٩٦]. «با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایى که مىسازید». [۲۰۹] انکار نمودن تقدیر الهی، گاهی کفر، محسوب میشود و این وقتی است که شخص، علم فراگیر الله و یا نوشتن مقادیر را در لوح محفوظ انکار کند. و گاهی بدعت است و منافی با توحید، و این وقتی است که اراده و مشیئت عمومی الله را انکار نماید. مفهوم سخن ابن عمر این است که پذیرش اعمال صالح، منوط است به اینکه شخص به تقدیر الهی ایمان داشته باشد. بخاطر اینکه عمل نیک فقط از مسلمان پذیرفته میشود وکسیکه تقدیر را انکار بکند، مسلمان نیست. پس عمل او پذیرفته نمیشود حتی اگر به اندازه کوه احد، طلا انفاق نماید. [۲۱۰] «خیر و شر» نسبت به بندگان تبدیل به خیر و شر میشوند. اما نسبت به اینکه آفریدۀ الله میباشند، در آنها شری وجود ندارد. زیرا افعال خدا از حکمت و مصلحت والای وی سرچشمه میگیرد و همهاش، خیر است. [۲۱۱] زیرا که تقدیر اشیاء بر اساس علم خدا، نوشته شده و تعیین گشته است. البته نباید فراموش کرد که از مقتضای ایمان به تقدیر این است که ایمان داشته باشی به اینکه خدا، تو را مختار آفریده و مجبور نکرده است و تکالیف شرعی نیز وظیفۀ انسان آزاد و مختار است. «أَوَّلُ مَاخَلَقَ اللَّهُ الْقَلَم». معنی این جمله، طبق قول راجح علما، یعنی وقتی که خدا قلم را آفرید. پس کلمۀ «اول» در اینجا بمعنی «حین» یعنی زمانه و وقت است. نه اینکه اولین مخلوق خدا، قلم است زیرا اولین مخلوق، عرش الهی میباشد.