باب (۴۱): در مورد این سخن پروردگار که میفرماید: ﴿يَعۡرِفُونَ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨٣﴾[النحل: ۸۳].
«آنها نعمت خدا را مىشناسند; سپس آن را انکار مىکنند; و اکثرشان کافرند» [۱۶۹].
مجاهد در تفسیر این آیه مینویسد: مانند کسی که بگوید: این مال از آن من است، آنرا از پدرانم به ارث بردهام [۱۷۰].
عون بن عبد الله میگوید: مثلاً میگویند: اگر فلانی نبود، اینطور نمیشد [۱۷۱].
ابن قتیبه میگوید: میگویند: که این نعمت به سفارش معبودانمان، به ما رسید [۱۷۲].
ابو العباس ابن تیمیه، پیرامون حدیث: «أصبح من عبادي مؤمن بي وكافر...». که قبلاً بیان گردید، میگوید: در قرآن و سنت، نصوص زیادی وجود دارد که در آنها خداوند، کسانی را که نعمتهایش را به دیگران نسبت میدهند و بدینصورت شرک میورزند، نکوهش میکند.
بعضی از گذشتگان در تفسیر آیۀ فوق گفتهاند: مانند اینکه بگویند: هوا خوب بود و ناخدا، مهارت داشت و سخنانی از این قبیل که بر سر زبانهای مردم شایع است [۱۷۳].
خلاصه آنچه در این باب بیان شد:
۱ـ تفسیر و توضیح شناخت نعمت و کفران آن.
۲ـ انکار نعمتهای خدا، چیزی است که امروز بر سر زبانها متداول، میباشد.
۳ـ نامگذاری این جور سخنها به کفران و انکار نعمت.
۴ـ جمع شدن دو چیز متضاد، در قلب.
[۱۶۹] انسان باید بداند که تمام نعمتهائی که از آن برخوردار است، از جانب الله میباشند. و توحید نیز محقق نمیشود مگر با اینکه نعمتها را به خدا، نسبت دهیم. و نسبت نعمتها به غیر الله، نقص در توحید تلقی شده و شرک اصغر است. خداوند میفرماید است: ﴿وَمَا بِكُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِ﴾[النحل: ۵۳]. «آنچه از نعمتها دارید، همه از سوى خداست». [۱۷۰] «هذا مالي ...» این سخن، منافی با توحید و نوعی شرک اصغر محسوب میشود. زیرا در آن، مال را به خود و پدران خود، نسبت داده در حالی که مال متعلق به خدا است که در اختیار او گذاشته شده یا بوسیلۀ قانون میراث به او داده شده است. از اینرو نه پدر میتواند مال را آنطور که میخواهد، تقسیم کند و نه فرزند حق دارد که هر طور بخواهد در آن تصرف داشته باشد بلکه چون مال، متعلق به خدا است، پس باید طبق دستور وی تقسیم بشود. [۱۷۱] عون بن عبد الله میگوید: اینکه مردم میگویند: اگر چنین نبود، چنان نمیشد و... این نوع سخن گفتن نیز با توحید در تضاد است. [۱۷۲] ابن قتیبه میگوید: مردم میگویند: «هذا بشفَاعَة آلهَتنا» یعنی وقتی نعمتی به آنها میرسد، متوجه اولیاء و انبیاء خود میشوند و از آنها تشکر میکنند و میگویند: فلان پیر یا بزرگ، باعث شد که این، نصیب من بشود. غافل از اینکه خداوند، این نعمت را در اختیارش گذاشته و به او ارزانی داشته و باید از خدا تشکر بعمل آورد و به او متوجه شد. [۱۷۳] و اینکه پس از دفع مصیبت میگویند: جاده خوب بود و راننده آدم زرنگی بود و اگر نه ... اینها سخنان ناجایزی هستند و نجات از مهلکه نعمتی است که خداوند به شما ارزانی داشته پس باید بگویید که نعمت خدا شامل حال ما شد و ما نجات پیدا کردیم. خلاصه اینکه، خداوند نعمتهای بیشماری در اختیار بندگانش قرار داده و بندگان، باید تشکر نعمتها را بجا بیاورند که جزئی از این شکر، نسبت دادن نعمتها، به پروردگار است. چنانکه میفرماید: ﴿وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثۡ ١١﴾[الضحى: ١١], و در غیر اینصورت، نسبت دادن نعمتهای الهی به مخلوق، نوعی شرک، و منافی با توحید میباشد.