باب (۱۵): در مورد این ارشاد خداوند که میفرماید: ﴿ أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ١٩١ وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ ١٩٢﴾ [الاعراف: ۱۹۱-۱۹۲].
«آیا موجوداتى را همتاى او قرارمىدهند که چیزى را نمىآفرینند، و خودشان مخلوقند و نمىتوانند آنان را یارى کنند، و نه خودشان را یارى مىدهند» [۶۰].
همچنین خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤﴾[فاطر: ۱۳-۱۴].
«و کسانى را که جز او مىخوانید (و مىپرستید) حتى به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند! اگر آنها را بخوانید صداى شما را نمىشنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمىگویند; و روز قیامت، شرک (و پرستش) شما را منکر مىشوند، و هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر نمىسازد» [۶۱].
و از انس سروایت است که رسول الله صدر احد زخمیشد و دندانهای پیشینش شهید گردید، فرمود: «كيف يفلح قوم شجوا نبيهم؟». «چگونه، ملتی که پیامبر خود را زخمی بکند، رستگار خواهد شد؟». آنگاه خداوند، این آیه را نازل فرمود ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾«تو مالک هیچ یک از امور نیستی». (بخاری).
و در روایتی از ابن عمر که بخاری نقل کرده آمده است که رسول الله صبعد از اینکه سر از رکوع دوم در نماز فجر بر میداشت و «سمع الله لمن حمده»میگفت، اسم افرادی را میگرفت و میگفت: «اللهم العن فلاناً وفلاناً» آنگاه این آیه نازل شد: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾[آل عمران: ۱۲۸].
و در روایتی دیگر آمده که نام صفوان بن امیه و سهیل بن عمر و حارث بن هشام را میگرفت و نفرین میکرد [۶۲].
از ابوهریره سروایت است که وقتی آیۀ: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾نازل گردید رسول الله صبه پا خاست. و فرمود: «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ! أَوْ كَلِمَةً نَحْوَهَا اشْتَرُوا أَنْفُسَكُمْ لا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا يَا عَبَّاسُ بْنَ عَبْدِالْـمُطَّلِبِ! لا أُغْنِي عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَيَا صَفِيَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ اللَّهِ! لا أُغْنِي عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَيَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ! سَلِينِي مِنْ مَالِي مَا شِئْتِ لا أُغْنِي عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا». (بخاری).
«ای جمع قریشیان، خویشتن را از عذاب خدا برهانید، زیرا من نمیتوانم شما را از مؤاخذۀ خدا، نجات بدهم. ای عباس بن عبدالمطلب، من نمیتوانم تو را از عذاب خدا نجات دهم. ای صفیه؛ عمۀ رسول الله صمن نمیتوانم تو را از عذاب خدا، نجات دهم. ای فاطمه دختر محمد، هر چه از مال من بطلبی به تو خواهم داد ولی نمیتوانم تو را از عذاب خدا، نجات دهم» [۶۳].
خلاصه آنچه در این باب بیان شد:
۱ـ تفسیر آیه ۱۹۱، ۱۹۲ سوره اعراف.
۲ـ داستان جنگ احد.
۳ـ قنوت خواندن رسول الله صو آمین گفتن سادات مؤمنین پشت سر ایشان در نماز.
۴ـ رسول الله صعلیه کفار دعا میکردند.
۵ـ آنها در جنگ احد، رسول الله صرا زخمی و تلاش نمودند ایشان را به قتل برسانند و علاوه بر آن، شهدا را در حالی که آنها خویشاوندانشان بودند، مثله کردند.
۶ـ آیه: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾در همین مورد نازل گردید.
۷ـ فرمود: ﴿أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُم﴾یعنی: الله چه بخواهد به آنها برگردد و توفیق توبه دهد و چه عذابشان دهد. و ایمان آوردند چنانکه خداوند بعداً به آنها توفیق توبه داد.
۸ـ خواندن قنوت نازله.
۹ـ نام گرفتن دشمن در نماز.
۱۰ـ جواز نفرین افراد خاص در قنوت.
۱۱ـ عملکرد رسول الله صپس از اینکه آیۀ: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾ نازل شد.
۱۲ـ جدیت و تلاش ایشان در این باره، تا جائی که به دیوانگی منسوب شد. و اگر امروز هم، مسلمانی بخواهد با جدیت، کار دعوت را انجام بدهد، نیز او را دیوانه مینامند.
۱۳ـ به خویشاوندان درجه یک و همچنین خویشاوندان دورتر فرمود: «من نمیتوانم در مقابل عذاب خدا برای شما کاری انجام بدهم».
پس وقتی سید و سالار پیامبران به سرور زنان عالم؛ فاطمه، میگوید: من نمیتوانم برای تو کاری انجام بدهم.
و ما میدانیم که رسول الله صسخن حق را گفته است و سپس نظری به زمان خود و مشایخ و خواص عصر حاضر بیفکنیم، به حقیقت توحید وهمچنین به انحرافی که دامنگیر دین شده است پی میبریم.
[۶۰] مطرح کردن این بحث در اینجا پس از بحثهای سابق، بیانگر دانش و علم وسیع مؤلف است. زیرا بزرگترین برهان و دلیل توحید و یگانگی خداوند در استحقاق عبادت، فطری و عقلی است. فقط او خالق است نه کسی دیگر پس فقط او شایستۀ عبادت است نه کسی دیگر. فقط الله خالق است و هم او رازق است و فقط او مالک است و بس. و غیر از او احدی در خلقت و روزی دادن و امر و نهی و ملکیت (حقیقی) بهرهای ندارد. حتی سرور مخلوقات خدا که محمد صباشد اینگونه مورد خطاب قرار میگیرد: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾[آلعمران: ۱۲۸]. یعنی: «تو در هیچ یک از امور، مالکیت نداری». پس چه کسی مالکیت تام دارد؟! یقیناً پاسخ این سؤال جز خود الله کسی نمیتواند باشد. وقتی این مسأله از رسول الله صمنتفی میشود پس از کسانی که مقامشان بمراتب از ایشان کمتر است بطریق اولی منتفی خواهد شد. با این حال عدهای را میبینی که به سوی مردگان و انسانهای صالح و انبیاء و اولیاء متوجه میشوند. و گمان میکنند آنان اختیاراتی دارند و میتوانند روزی بدهند یا شفا بخشند و یا بدون اجازۀ خدا، سفارشی بکنند. در حالی که آنها خود مخلوق و پروردۀ الله میباشند، چیزی را نیافریدهاند بلکه خود آفریده شدهاند. و هرگز قادر نیستند به فریاد، فریادکنندگان رسیدگی بکنند و هیچ تصرّفی در ملک خدا ندارد. قرآن مملو از دلایل و بیاناتی است که فقط الله را شایستۀ عبادت میداند و نه کسی دیگر را. ا ز جملۀ، آیاتی است که در آنها اعتراف مشرکین به ربوبیت الله بیان شده است. و این آیات اشاره به این دارد که معبود واقعی همان کسی است که شما به ربوبیت وی اعتراف دارید. از جمله دلایل دیگر اینکه در قرآن آمده که خداوند پیامبران و دوستانش را بر دشمنانش پیروز گردانیده است. و دیگر اینکه مخلوق هر که باشد بینهایت ضعیف و ناتوان است. او خود به دنیا نیامده بلکه خدا او را آورده است و هر گاه بخواهد باز هم بدون اختیارش او را از دنیا میبرد. پس فقط خداوند است که مرگ و زندگی بدست اوست و این همان اعتراف فطری و درونی است که همه به آن اعتراف میکنند. و دیگر اینکه خداوند دارای نامها نیک و صفات برجسته است. و در صفات خود نه تنها کامل است بلکه دارای کمال مطلق است به این معنی که هیچ گاه در هیچ یک از نامها و صفتها دچار نقص نمیگردد. [۶۱] ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ. کسانی را که جز خدا، میپرستیدید، مالک قطمیر نیستند. «قطمير» پردۀ نازکی که روی هستۀ خرما قرار دارد یا نخ باریکی که بر آن کشیده شده است. وقتی مالک چنین چیز حقیری نیستند پس چگونه مالک چیزهای بزرگتر خواهند بود؟!. ﴿وَٱلَّذِينَ﴾. اسم موصول و عام است شامل همۀ کسانی میشود که جز الله خوانده و پرستیده میشوند. خواه فرشته باشند یا پیامبر و انسانهای صالح و جن و غیره. [۶۲] این احادیث و امثال آن (حدیث أنس و ابن عمر)، بیانگر این مطلباند که رسول الله ص، هر گونه تصرف و اختیار خود را در امور، منتفی میداند. وقتی پیامبر بزرگ اسلام چنین چیزی را نسبت به خود منتفی اعلام میکند، پس این امر از باب اولی از ملائکه نیز نفی میشود و أنبیاء و صالحین هر قوم نیز چنین هستند. ا ز اینرو سایر توجهاتی که بشر در انواع عبادات و دعا و استغاثه و قربانی و نذر به سوی غیر الله دارد، باطل میباشد و باید در همۀ این موارد فقط بسوی خدا متوجه گردید نه کسی دیگر. [۶۳] در حدیث ابوهریره سآشکارا بیان گردید که رسول الله صبه خویشاوندان خود بیش از این که آنها را به پذیرش توحید و رسالتش فرا خوانده است سودی نمیرساند و اما اینکه عذاب خدا را از آنان بر طرف سازد این چیزی است که نه ایشان، توانائی آنرا دارند و نه کسی دیگر از بندگان خدا. بلکه در قدرت ملکوتی و جبروتی خود و همچنین در کمال و جمال و جلالش نیز یگانه است.