باب (۱۹): در مورد اینکه انگیزۀ کفر ورزیدن بنی آدم و ترک نمودن دین الله، افراط در گرامیداشت بزرگان است [۷۰].
ارشاد باریتعالی است: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ﴾[النساء: ۱۷۱].
«اى اهل کتاب! در دین خود، غلو (و زیاده روى) نکنید» [۷۱].
و از ابن عباس در مورد این آیۀ سورۀ نوح: ﴿وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسۡرٗا ٢٣﴾منقول است که «ود» و«سواع» و«یغوث» و «یعوق» و «نسر» نام انسانهای صالحی از قوم نوح بودند که بعد از فوت آنها شیطان به ملتشان چنین القا کرد که از آنها مجسمههائی بسازند و آنها را با نامهایشان نامگذاری کنند قومشان این کار را کردند ولی آنها را عبادت نمیکردند تا اینکه نسلهای نخست از بین رفت و جهل فراگیر شد, نسلهای بعدی به عبادت آن مجسمهها، روی آوردند. (بخاری) [۷۲].
ابن قیم رحمه الله در این مورد میگوید: «بسیاری از علمای سلف گفتهاند که وقتی بزرگان اهل کتاب وفات مییافتند آنها در کنار قبرهایشان میایستادند و بعداً مجسمههائی از آنان میساختند و پس از مدت طولانی به عبادت آنان روی میآوردند [۷۳].
از عمر سروایت است که رسول الله صفرمود: «لا تطْرُونِي كَمَا أُطْرِيَ عيسى بن مَرْيَمَ وَإِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ, فَقُولُوا: عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ». (بخاری و مسلم).
«در حق من آنگونه که نصارا در حق عیسی بن مریم، افراط کردند شما افراط نکنید. جز این نیست که من بندۀ الله هستم. پس بگوئید: بنده و رسول الله».
همچنین رسول الله صفرموده است: «إيّاكم والغلُوّ فإنّما أهلك مَن كان قبلكم الغُلُوّ».
«از زیاده روی و افراط پرهیز نمائید. زیرا کسانی را که قبل از شما بودند، زیاده روی آنها را نابود ساخت» [۷۴].
همچنین در صحیح مسلم از ابن مسعود: این ارشاد رسول الله صنقل است که فرمود: «هلك الـمتنطعون قالها ثلاثاً». یعنی: «متجاوزین از حد، نابود شوند. و این جمله را سه بار تکرار کرد» [۷۵].
خلاصه آنچه که در این باب بیان شد:
۱ـ با مطالعۀ این باب و باب بعدی به غربت و بیکسی اسلام و به قدرت الله که چگونه قلبها را وارونه میکند، پی میبریم.
۲ـ شناخت اینکه اولین شرک بر روی زمین افراط در حق بندگان نیک شروع شد.
۳ـ شناختن اولین چیزی که در دین انبیا تغییر ایجاد کرد و اسباب آن همراه با شناخت اینکه الله آنها را ارسال کرده است.
۴ـ شناخت این مطلب که چرا با وجود اینکه شرائع آسمانی و فطرتهای پاک آنرا رد میکند، مردم به بدعتها روی میآورند.
۴ـ سبب آمیخته کردن حق با باطل از اینجا آغاز شد:
الف ـ با بندگان نیک محبت داشتند.
ب ـ و برخی از دانشمندان و اهل خیر برای این منظور تصویرهای آنان را ساختند، و بعدیها که هدف این کار را نمیدانستند، گمان کردند که نسل گذشته چیزی دیگر(عبادت آنان) مقصودشان بوده است, (در صورتی که اینچنین نبود و آنها فقط احترام به بزرگان مقصودشان بود). پس از آن گمراه شدند و به عبادت آنان روی آوردند.
۶ـ تفسیر آیۀ سوره نوح.
۷ ـ خوی آدمی چنین است که بتدریج از حق فاصله میگیرد و به باطل نزدیک میشود.
۸ـ تحقق این مقوله از سلف صالح که گفتند: بدعت سبب کفر میشود. و اینکه بدعت نزد شیطان از گناه محبوبتر است, چونکه گناه, شخص میداند که گنهکار است و توبه میکند, ولی مبتدع توبه نمیکند چون فکر میکند کار خوبی میکند.
۹ ـ سوء استفادۀ شیطان از بدعتها، زیرا شیطان میداند که چه چیزی سبب بدعت میشود, گر چه کسی که بدعت را ایجاد میکند, ارادۀ خیر داشته باشد.
۱۰ـ شناخت یک اصل کلی در عقیده که عبارت است از عدم افراط در تجلیل و بزرگداشت نیکان.
۱۱ـ ضرر توقف بر قبر، برای انجام عبادت و یا عمل نیکی.
۱۲ـ شناخت علت نهی از مجسمه سازی و فلسفۀ دستور به نابودی آن.
۱۳ـ با اهمیت دانستن این عملکرد قوم نوح(که باعث گمراهی آنان شد).
۱۴ـ جالب اینکه، اهل بدعت این داستان قوم نوح را در کتاب حدیث و تفاسیر، میخوانند ولی خداوند بر دلهایشان مهر زده است، طوری که این نوع اعمال را تأیید میکنند و خون و مال کسی را با اینگونه اعمال مبارزه بکند، مباح میدانند.
۱۵ـ تصریح شده که هدف قوم نوح، شفاعت خواستن از آنان بود.
۱۶ـ کسانی که بعد آمدند, گمان کردند که کسانی که صورتها و مجسمهها را درست کردهاند, عبادت آنها را میخواستند.
۱۷ـ این سخن رسول اللهصکه فرمود: در حق من، آنطور که نصارا در حق عیسی راه افراط را در پیش گرفتند، افراط مکنید. سلام و درود الله بر رسول الله صکه بصورت آشکار همه چیز را تبیین فرمود.
۱۸ـ این فرمودۀ پیامبر صکه فرمود: «هلك الـمتنطعون» یعنی اهل تکلف و افراط، هلاک بشوند.
۱۹ـ تصریح این مطلب که بتها بعد از اینکه علم، از بین رفت، مورد پرستش واقع شدند، بیانگر اهمیت علم و خطر از بین رفتن آنست.
۲۰ـ علت از بین رفتن علم و دانش، مرگ علما بیان شده است.
[۷۰] شیخ در این بحث میخواهد بگوید که سبب اصلی شرک در این امت و امتهای پیشین، احترام و بزگداشت بیش از حد شخصیتهای مذهبی بوده و هست. چیزی که خدا و پیامبرش ما را از آن بر حذر داشتهاند.
زیادهروی و از حد گذشتن را «غلو» مینامند. یعنی سبب اصلی کفر و شرک مردم، زیاده روی در تعریف و تمجید و بزرگداشت بعضی از انسانهای دینی و مذهبی است.
مراد از صالحین، پیامبران، اولیاء و تمام کسانی میباشند که بندگان مقرّب و نیکی شناخته میشدهاند.
در مورد بندگان نیک به ما اجازه داده شده است که آنها را بخاطر الله دوست داشته و گرامی بداریم و در علم و درستکاری از آنان پیروی کنیم و از سنتها و دستورات پیامبران اطاعت کنیم و در صورت نیاز، به نصرت و یاری آنان بشتابیم و ... اما اینکه در محبت آنها تا جائی برسیم که به آنها بعضی از خصوصیات الوهیت را نسبت بدهیم و بگوئیم علم غیب میدانسته یا وجود او باعث بقای دنیا است و ... اینها ناجایز و حرام، میباشند.
چنانکه بوصیری در قصیدۀ مشهورش، در مورد رسول الله صمیگوید:
لو ناسبت قدره آياته عظما
أحيا اسمه حين يدعى دارس الرمم
یعنی هیچ یک از آیات خدا (و حتی قرآن) با پیامبر، برابری نمیکند. اگر اسم او را بر مردهای که استخوانهایش پوسیده و از بین رفته است ببری زنده خواهد شد. این سخن، انواع کفر و شرک و زیاده روی را در بر دارد و کسانی که به مخلوق متوجهاند و خالق را ارج نمینهند به گفتن اینگونه اباطیل عادت کردهاند. همچنین ترک محبت صالحین و عدم اطاعت از سلف و گذشتگان و بیمهری نسبت به آنان، جفا و ستم کاری است. [۷۱] خداوند در آیۀ۱۷۱ سورۀ نساء، اهل کتاب را از زیادهروی در امور دین منع میکند و این شامل هر نوع زیادهروی در مسایل مختلف دینی میباشد، زیاده روی از حدی که الله تعیین کردهاست. وقتی به سر گذشت اهل کتاب که در قرآن بیان شده است نگاه بکنیم، میبینیم که آنها در تجلیل از بزرگانشان راه افراط در پیش گرفتند. مثلاً نصارا در مورد عیسی و مادرش و حواریون آنحضرت، دچار افراط شدند. و یهود در مورد عزیر و موسی و علمای خود، افراط کردند و بعضی از خصائص الوهیت از قبیل تدبیر امور، و تصرف در ملکوت الله را به آنها نسبت دادند. [۷۲] «ود» ، «سواع» ، «یغوث» ، «یعوق» و «نسر» نامهای برخی از نیکان امت نوح ÷بودند که بعد از وفاتشان شیطان بعنوان روح آنان حاضر میشد و آنها را وادار به تعظیم آن روح میکرد که بتدریج از تعظیم به تصویر و مجسمهسازی و بتتراشی روی آورردند و نهایتاً مرتکب شرک گردیدند. [۷۳] یعنی نخست تصویرها و مجسمههائی از بزرگان خود ساختند، ولی میدانستند که اینها قابل پرستش نیستند. ولی رفته رفته همین تصویر و مجسمهها مشکل ساز شد و برای نسلهای بعدی که علم و توحید از میان آنان رفت، وسیلۀ شرک به خدا گردیدند. و چه بسا شیطان داخل مجسمهها قرار میگرفت و سخن میگفت و بدینصورت شیفتگی و اعتقاد آنان نسبت به مجسمهها افزایش مییافت. کاری که چه بسا برای قبر پرستان اتفاق میافتد و آنها را به شرک ورزیدن به خدا وادار میسازد. [۷۴] اما نهی رسول الله صاز «غلو» و تجاوز بیش از حد، شامل همۀ چیزها میشود. زیرا افراط و زیاده روی در هر کار، مذموم و میانه روی در همۀ امور قابل تحسین است. [۷۵] «متنطعون»یعنی اهل تکلف و کسانی که در گفتار و کردار از آنچه که خداوند گفته است تجاوز مینمایند. خلاصه اینکه شیخ در این بحث، احترام و بزرگداشت بیش از حد بزرگان دینی و مذهبی را یکی از انگیزههای اصلی کفر و شرک مردم معرفی کردهاست. چنانکه قوم نوح ÷، صا لحین خود را با وقوف بر قبرهایشان و ساختن مجسمههایشان و سرانجام عبادت نمودنشان، به الوهیت رسانیدند. و نصارا، عیسی و حواریون او را بجائی رسانیدند که آنها را قابل پرستش قرار دادند. و برخی از این افراد امت نیز برای رسول خدا، بعضی ویژگیهای خدائی دادند، چیزی که خود رسول اللهصاز آن شدیداً نهی کرده است.