۲- ترتیب آیهها
سخن مسلم و قطعى در بارۀ ترتیب آیهها و طرز قرارگرفتن آنها در سورهها، به این صورتیکه امروز در مصاحف موجوده مىیابیم، بىگفتگو اینست که این ترتیب وابسته به توقیف نبى اکرم جوفرود آمده از جانب خداى تعالى است، براى رأى و اجتهاد، در این زمینه مجال و جولانگاهى باقى نمانده است.
این جبرئیل بوده که طبق روایات وارده، هرگاه فرود مىآمد و آیتى بهمراه داشت، موضع وجایگاه هر آیهاى را در سورۀ مربوطهاش تعیین میکرد، آنگاه رسول الله جآن را بر یارانش فرو میخواند و به نویسندگان وحى فرمان مىداد که آن را در جاى خود بنگارند.
پیامبر جدر طى زندگى آیات قرآنى را بارها ضمن نمازها، خطبهها، حکمها، موعظهها وبخصوص بهنگام نزول آیات و بعد از آنهم بارها و بکرات بر بندگان خدا فروخوانده است.
به اساس روایت صحیح هرسال جبرئیل یکبار قرآن را با او برابر میکرد، و در سال وفات مقابله و برابرى دو بار پیش آمد. [۱۳۳]
ترتیب آیهها در آن هنگام بهمین سان بود که امروز در میان دستان ما و پیش روى ما است
و براى هیچکس- اعم از یاران وفادار او وخلفاى راشدین و یا بعدیهاى آنان – در ترتیب چیزهاى از آیات قرآنى جاى کوچکترین تصرف و تغییرى نمانده است.
گرد آورى زمان ابوبکر، چیزى جز این نبود که قرآن را از روى سنگهاى سفید و استخوان شانهها در صحفى تدوین کند.
وجمع آن در عهد عثمان تنها نقل آن صحف به مصاحفى بود (نسخه بردارى و تکثیر نسخهها) وهر دوى این عمل، درست بهمان ترتیبى بود که پیامبر گرامى جتعیین فرموده بود.
اجماع ونصوص مترادفه بر اینکه ترتیب آیات توقیفى است، جاى گفتگوئى نمیگذارد. [۱۳۴]
زرکشى درکتاب البرهان اجماع علما را در این مسأله نقل کرده میگوید:
"ترتیب آیات هر سوره و قرار دادن بسمله در اول سورها، بدون تردید توقیفى است. یعنى: جایگاه هر آیه در سورههاى قرآن بدستور پیغمبراکرم جتعیین شده است و بهیچ وجه، در این باره اختلافى میان علماى اسلامى نیست؛ بهمین جهت، برهم زدن ترتیب آیات در هر یک از سورههاى قرآن جایز نیست". [۱۳۵]
سیوطى نیز به اجماع فوق اشاره کرده میگوید: "این اجماع متکی به دلایل متعددى از احادیث صحیحه میباشد". [۱۳۶]
زرکشى در این رابطه به حدیثى که درصحیح البخارى از ابن زبیر نقل شده است استناد کرده میگوید: به عثمان گفتم: آیۀ۲۴۰، سورۀ بقره که میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا وَصِيَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم مَّتَٰعًا إِلَى ٱلۡحَوۡلِ﴾[البقرة: ۲۴۰] را آیۀ دیگرى در همین سوره (آیۀ۲۳۴) نسخ کرده است. آیا این آیه را در جاى خودش مینویسى و باقى میگذارى یا آن را حذف میکنى؟ عثمان پاسخ داد: "يا ابن اخى! لا أغير شيئا منه من مكانه". [۱۳۷]
" برادر زاده! من هیچ چیز را جا به جا نمىکنم!"
از اینجا معلوم میشود که عثمان جرأت ندارد آیهاى را جا به جا کند، حتى منسوخ بودن آن مسلم باشد (و چند آیه بعد از آیۀ ناسخ هم قرارگرفته باشد!). زیرا مىداند که در جاییکه جبرئیل امین پیغمبر اکرم جرا به رعایت ترتیب آسمانى آیات قرآن موظف گردانیده است وآنحضرت نیز به نوبۀ خود کاتبان وحى را به رعایت این ترتیب مکلف ساخته است، نه او ونه هرکس دیگر، حق دخالت در ترتیب آیات قرآن را ندارد!
احمد بن حنبل بسند حسن از عثمان بن ابى العاص نقل کرده است که گفت:
"کُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج جَالِسًا إِذْ شَخَصَ بِبَصَرِهِ ثُمَّ صَوبَهُ حَتَّى كَادَ أَنْ يُلْزِقَهُ بِالْأَرْضِ قَالَ ثُمَّ شَخَصَ بِبَصَرِهِ فَقَالَ أَتَانِي جِبْرِيلُ ÷فَأَمَرَنِي أَنْ أَضَعَ هَذِهِ الْآيَةَ بِهَذَا الْـمَوضِعِ مِنْ هَذِهِ السُّورَةِ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠﴾[النحل: ۹۰] [۱۳۸]
"در محضر مبارک رسول خدا جنشسته بودم، چند لحظه دیدگایش را به آسمان دوخت و بعد فرمود: جبرئیل نزد من آمد ومرا دستور داد که این آیه را در این جایگاه از سوره قرار بدهم:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠﴾[النحل: ۹۰]
در کتب حدیث روایات بسیارى آمده است که رسول خدا را در حال املا کردن آیات قرآن به نویسندگان وحى نشان مىدهد، وحاکى از آنست که آنحضرت جضمن نظارت دقیق برنگارش قرآن، جایگاه آیات قرآن را نیز به آنان خاطرنشان مىسازد و ترتیب آیات را نیز مانند متن آیات به آنان مىآموزد.
این اجماع که زرکشى در رابطه به توقیفى بودن آیات قرآن عنوان کرده است، مستند بانصوص فراوانى است که قسمتى از آنها در ضمن سخنان زرکشى ذکر شد و اینک پارهاى دیگر از نصوص:
از جمله روایتى است که ابو داود، ترمذی، حاکم و... از ابن عباس- با سندیکه حاکم آن را صحیح گفته و ذهبی بر صحت آن موافقت نموده است.- آوردهاند که میگوید:
" قلت لعثمان: ما حملكم على أن عمدتم إلى الأنفال و هي من المثاني و إلى براءة و هي من المئين فقرنتم بينهما و لم تكتبوا بسم الله الرحمن الرحيم و وضعتموها في السبع الطوال فما حملكم على ذلك ؟ فقال عثمان: كان رسول الله جمما يأتي عليه الزمان و هو ينزل عليه من السور ذوات العدد قال: و كان إذا نزل عليه الشيء دعا بعض من يكتب له فيقول: ضعوا هذه في السورة التي فيها كذا و كذا و كانت الأنفال من أوائل ما نزلت بالمدينة و كانت براءة من آخر القرآن و كانت قصتها شبيهة بقصتها فظنت انها منها فقبض رسول الله جو لم يبين لنا آنها منها فلم أكتب بينهما سطر بسم الله الرحمن الرحيم". [۱۳۹]
"به عثمان گفتم: چه وا داشت شما را که انفال را که از مثانى است و براءت را که از مئین است کنار هم گذاشته وبین آنها بسم الله ننوشتید ودر میان سبع طول قرار شان دادید؟
عثمان گفت: سورهها بر پیغمبر جنازل مىشد، پس هرگاه چیزى از قرآن بر او نازل میگشت، یکى از نویسندگان وحى را فرا میخواند و میفرمود: این آیات را در سورهاى قرار دهید که در آن چنین یاچنان ذکر گردیده است. انفال از نخستین سورههایى بود که در مدینه نازل شد، وبراءت از آخرین سورههاى نازل شدۀ قرآن بود ومطلبش شبیه مطلب آن، پس من گمان کردم که این سوره از آن است، پیغمبر جپدرود حیات گفت وبراى ما بیان نکرد که این از آن است، بدین جهت آن دو را قرین هم قرار دادم وبین شان بسم الله ننوشتم، ودر سبع الطوال قرار شان دادم".
[۱۳۳] صحیح البخاری ج۱ ص ۷. [۱۳۴] مناهل العرفان ج۱ص۳۴۶-۳۴۷ از آنانیکه اجماع را در این باره نقل کردهاند، زرکشى در البرهان ج۱ص ۲۶۰ وسیوطى در اتقان ج ۱ ص ۲۰۹ است. [۱۳۵] البرهان ج۱ص ۲۶۰. [۱۳۶] اتقان ج۱ص۲۰۹-۲۱۰. [۱۳۷] صحیح البخاری ج ۹ ص ۷۰. [۱۳۸] مسند احمد ج۴ ص ۲۱۸ و سند آن نسبت راوی لیث بن ابی سلیم ضعیف است. [۱۳۹. - مسند احمد بن حنبل ج۱ ص ۵۷، مستدرک ج۲ ص ۳۶۰ ذهبی بر صحت این حدیث موافقت نموده است.