سورۀ اعراف
۲- ﴿حَرَجٞ مِّنۡهُ﴾: از بیم انکار و تکذیب مردم از تلبغ قرآن دلتنگ نباش.
۴- ﴿كَم مِّن قَرۡيَةٍ﴾: چه بسا قریهها که نابودشان کردیم.
۴- ﴿بَأۡسُنَا﴾: عذاب ما.
۴- ﴿بَيَٰتًا﴾: مصروف کارهای شبانه بودند و یا شب هنگام که در خواب بودند.
۴- ﴿هُمۡ قَآئِلُون﴾: آنها در نیمروز استراحت بودند، خواب قیلوله.
۵- ﴿دَعۡوَىٰهُم﴾: دعا و زاری ایشان.
۸- ﴿ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ﴾: کارهای نیکش بر بدیهایش رجحان یافت.
۹- ﴿خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ﴾: کردار بدش از خوبیهایش افزون باشد.
۱۰- ﴿مَكَّنَّٰكُمۡ﴾: شما را مستقر ساختیم.
۱۲- ﴿مَا مَنَعَكَ﴾: چه چیز ناگزیرت ساخت یا که وادارت کرد و از تو خواست.
۱۳- ﴿ٱلصَّٰغِرِينَ﴾: پستها ذلت پذیرها.
۱۴- ﴿أَنظِرۡنِيٓ﴾: مرا مهلت بده، زنده نگهدار.
۱۵- ﴿ٱلۡمُنظَرِينَ﴾: تا نفخه اول مهلتم بده.
۱۶- ﴿فَبِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي﴾: به سبب آن که مرا گمراه کردی.
۱۶- ﴿لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ﴾: سر راه آنها به کمین مینشینم.
۱۸- ﴿مَذۡءُومٗا﴾: خوار و حقیر.
۱۸- ﴿مَّدۡحُورٗا﴾: مطرود.
۲۰- ﴿فَوَسۡوَسَ لَهُمَا﴾: آدم و حوا را وسوسه کرد.
۲۰- ﴿وُۥرِيَ عَنۡهُمَا﴾: از دید آنها نهان بود.
۲۰- ﴿سَوۡءَٰتِهِمَا﴾: عورت آنها.
۲۱- ﴿قَاسَمَهُمَا﴾: برای آنان سوگند یادکرد.
۲۲- ﴿فَدَلَّىٰهُمَا بِغُرُورٖ﴾: و آنها را به فریب از مقام طاعت پایین آورد.
۲۲- ﴿طَفِقَا يَخۡصِفَانِ﴾: شروع کردند که بچسباندند.
۲۶- ﴿أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ﴾: به شما بخشیدیم.
۲۶- ﴿يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ﴾: عورت شما را میپوشاند.
۲۶- ﴿رِيشٗا﴾: لباس زیبا یا نرم.
۲۶- ﴿لِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ﴾: لباس پزهیزگاری، ایمان و ثمرات آن.
۲۷- ﴿لَا يَفۡتِنَنَّكُمُ﴾: شما را فریب ندهد.
۲۷- ﴿يَنزِعُ عَنۡهُمَا﴾: از آنها دور میکرد، با نیرنگ میربود.
۲۷- ﴿قَبِيلُهُ﴾: سپاه یا فرزندانش.
۲۸- ﴿فَعَلُواْ فَٰحِشَةٗ﴾: کافران کارهای نهایت زشت انجام بدهند.
۲۹- ﴿بِٱلۡقِسۡطِ﴾: به عدالت.
۲۹- ﴿وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمۡ﴾: درست متوجه عبادت او تعالی باشید.
۲۹- ﴿عِندَ كُلِّ مَسۡجِد﴾: در هر جای و هر وقتیکه نماز میخواندید.
۳۱- ﴿خُذُواْ زِينَتَكُمۡ﴾: لباسهای خود را برای ستر عورت بپوشید.
۳۳- ﴿ٱلۡفَوَٰحِش﴾: گناهان کبیره را بخاطر زشتی آنها.
۳۳- ﴿ٱلۡإِثۡم﴾: همه گناهانی که موجب عذاب الهی هستند.
۳۳- ﴿ٱلۡبَغۡيَ﴾: ظلم و تجاوز بر مردم را.
۳۳- ﴿سُلۡطَٰنٗا﴾: دلیل روشن.
۳۷- ﴿أَيۡنَ مَا كُنتُم﴾: کجا هستند خدایانیکه شما بودید.
۳۸- ﴿ٱدَّارَكُواْ فِيهَا﴾: یکی پس از دیگری در جهنم جمع شوند.
۳۸- ﴿أُخۡرَىٰهُم﴾: پیروان و فرومایگان آنها.
۳۸- ﴿لِأُولَىٰهُمۡ﴾: برای رهبران و رؤسایشان.
۳۸- ﴿عَذَابٗا ضِعۡفٗا﴾: عذاب دو چندان.
۴۰- ﴿يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ﴾: شتر داخل شود.
۴۰- ﴿سَمِّ ٱلۡخِيَاطِ﴾: در سوراخ سوزن.
۴۱- ﴿مِهَاد﴾: فرش یعنی جایگاه.
۴۱- ﴿غَوَاشٖ﴾: پوشش، مانند لحاف.
۴۲- ﴿وُسۡعَهَا﴾: به اندازه توانش.
۴۳- ﴿غِلّٖ﴾: حقد، کینه و عداوت.
۴۴- ﴿فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُۢ﴾: پس منادیی ندا کند.
۴۵- ﴿يَبۡغُونَهَا عِوَجٗا﴾: در دین خدا عیب میجستند یا میخواستند دارای کجی باشد.
۴۶- ﴿بَيۡنَهُمَا حِجَابٞ﴾: میان بهشت و دوزخ، دیواری است.
۴۶- ﴿ٱلۡأَعۡرَافِ﴾: بلندترین نقطه این دیوار و کنگرههای آن.
۴۶- ﴿بِسِيمَىٰهُمۡ﴾: از علامت ممیزه چهرهشان.
۵۰- ﴿أَفِيضُواْ عَلَيۡنَا﴾: برای ما بریزید یا افکنید.
۵۱- ﴿غَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا﴾: دنیا با زیبایها و تجملاتش آنها را فریفت.
۵۱- ﴿نَنسَىٰهُم﴾: ایشان را در عذاب مانند از یاد رفتگان میگذاریم.
۵۱- ﴿مَا كَانُواْ﴾: همانگونه که بودند.
۵۳- ﴿تَأۡوِيلَهُ﴾: عاقبت و سرانجام وعدههای قرآن را از قبیل زنده کردن مردهها، حساب و روز قیامت.
۵۳- ﴿يَفۡتَرُونَ﴾: دروغ بافته بودند که بتها آنها را شفاعت میکند.
۵۴- ﴿ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾: استوایکه لایق جلالت او تعالی است. [۱]
۵۴- ﴿يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَ﴾: روز را با پرده شب میپوشاند، روشنی او پایان مییابد.
۵۴- ﴿يَطۡلُبُهُۥ حَثِيثٗا﴾: شب به سرعت به دنبال روز میآید.
۵۴- ﴿لَهُ ٱلۡخَلۡقُ﴾: ایجاد همه اشیاء به قدرت اوست.
۵۴- ﴿ٱلۡأَمۡرُ﴾: تدبیر و تصرف در امور، هر گونه که بخواهد.
۵۴- ﴿تَبَارَكَ ٱللَّهُ﴾: خدا بزرگ است یا خیرش فزون است.
۵۵- ﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ﴾: نیازمندیهای خود را از خدا بخواهید.
۵۵- ﴿تَضَرُّعٗا﴾: به زاری و فروتنی.
۵۵- ﴿خُفۡيَةً﴾: نهانی در دل خود.
۵۶- ﴿رَحۡمَتَ ٱللَّهِ﴾: احسان و انعام یا اجز و پاداش او جلجلالُه.
۵۷- ﴿بُشۡرَۢا﴾: بشارت دهندگان به رحمت الهی، باران.
۵۷- ﴿أَقَلَّتۡ سَحَابٗا﴾: باد ابرها را بلند کند.
۵۷- ﴿ثِقَالٗا﴾: سنگین و پر آب.
۵۷- ﴿لِبَلَدٖ مَّيِّتٖ﴾: به سوی زمین خشک بیآب و گیاه.
۵۸- ﴿نَكِدٗا﴾: ناپسند یا اندک و بیخیر.
۵۸- ﴿نُصَرِّفُ ٱلۡأٓيَٰتِ﴾: آیات را به شیوههای مختلف بیان میکنیم.
۶۰- ﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ﴾: رؤساء و بزرگان گفتند.
۶۲- ﴿أَنصَحُ لَكُمۡ﴾: من به گفتار و رفتار خود تنها خیر و صلاح شما را میخواهم.
۶۴- ﴿قَوۡمًا عَمِينَ﴾: گروهی کوردل از دریافت حق و ایمان.
۶۶- ﴿سَفَاهَة﴾: کم عقل و دور از حق.
۶۹- ﴿بَصۜۡطَةٗ﴾: توانایی و جسامت.
۶۹- ﴿ءَالَآءَ ٱللَّهِ﴾: نعمتها و احسان و بیحد او تعالی را.
۷۱- ﴿رِجۡسٞ﴾: عذاب یا چرک در دلها.
۷۱- ﴿غَضَبٌ﴾: طرد یا خشم.
۷۲- ﴿قَطَعۡنَا دَابِرَ﴾: تا فرد اخیر هلاک کردیم، مراد هلاکت دسته جمعی است.
۷۳- ﴿نَاقَةُ ٱللَّهِ﴾: شتریکه خدا او را از سنگ آفریده نه از پدر و مادر.
۷۳- ﴿ءَايَةٗ﴾: معجزه که دلیل صدق گفتار من است.
۷۴- ﴿بَوَّأَكُمۡ﴾: به شما جای داد.
۷۴- ﴿فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾: در سرزمین حجر بین حجاز و شام.
۷۴- ﴿ءَالَآءَ ٱللَّهِ﴾: نعمتها و احسان او تعالی را.
۷۴- ﴿لَا تَعۡثَوۡاْ﴾: فساد نکنید.
۷۷- ﴿عَتَوۡاْ﴾: سرکشی کردند.
۷۸- ﴿ٱلرَّجۡفَةُ﴾: زلزله شدید یا آوازتند.
۷۸- ﴿جَٰثِمِينَ﴾: بیحرکت و بیجان.
۸۲- ﴿يَتَطَهَّرُونَ﴾: از کارهای ما دوری میجویند.
۸۳- ﴿ٱلۡغَٰبِرِينَ﴾: مانند همتایان خویش در عذاب باقیماند.
۸۵- ﴿لَا تَبۡخَسُواْ﴾: کم نکنید.
۸۶- ﴿صِرَٰط﴾: راه.
۸۶- ﴿تَبۡغُونَهَا عِوَجٗا﴾: میخواهید این راه از حق منحرف باشد.
۸۹- ﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ﴾: خدایا حکم و داوری کن.
۹۱- ﴿ٱلرَّجۡفَةُ﴾: زلزله شدید یا آواز هولانگیز.
۹۱- ﴿جَٰثِمِينَ﴾: بیحرکت و بیجان.
۹۲- ﴿لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَا﴾: در خانههای پر از ناز و نعمت خود اقامت نداشتهاند.
۹۳- ﴿ءَاسَىٰ﴾: اندوهگین شوم.
۹۴- ﴿بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ﴾: فقر، بیماری، سختی و بلا.
۹۴- ﴿يَضَّرَّعُونَ﴾: فروتنی و توبه کنند.
۹۵- ﴿عَفَواْ﴾: افراد و اموال آنها زیاد شد.
۹۵- ﴿بَغۡتَةٗ﴾: ناگهان.
۹۶- ﴿لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم﴾: بر ایشان میسر میساختیم.
۹۷- ﴿يَأۡتِيَهُم بَأۡسُنَا﴾: عذاب ما به آنها برسد.
۹۷- ﴿بَيَٰتٗا﴾: به شب.
۹۹- ﴿مَكۡرَ ٱللَّهِ﴾: عذاب یا استدراج الهی.
۱۰۰﴿أَوَ لَمۡ يَهۡدِ لِلَّذِينَ﴾: آیا خدا آشکار نساخت برای آنانیکه.
۱۰۰﴿أَن لَّوۡ نَشَآءُ أَصَبۡنَٰهُم﴾: اگر بخواهیم آنها را گرفتار میسازیم.
۱۰۰- ﴿نَطۡبَعُ﴾: مهر مینهیم.
۱۰۲- ﴿عَهۡدٖ﴾: وفا به آنچه دستورشان دادیم.
۱۰۳- ﴿فَظَلَمُواْ بِهَا﴾: به آیات الهی کافر شدند.
۱۰۵- ﴿حَقِيقٌ عَلَىٰٓ أَن...﴾: سزاوار است که...
۱۰۷- ﴿مُّبِينٞ﴾: آشکار که نتوان در او شک کرد.
۱۰۸- ﴿نَزَعَ يَدَهُ﴾: دست خود را از گریبان پیراهنش بیرون کرد.
۱۰۸- ﴿بَيۡضَآءُ﴾: سفید، روشنتر از آفتاب.
۱۰۹- ﴿ٱلۡمَلَأُ﴾: اهل مشورت و بزرگان.
۱۱۱- ﴿أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ﴾: تعذیب و شکنجه این و برادرش را به تأخیر انداز.
۱۱۱- ﴿حَٰشِرِينَ﴾: گروه جمع کننده ساحران.
۱۱۶- ﴿سَحَرُوٓاْ أَعۡيُنَ ٱلنَّاسِ﴾: چیزهای غیر واقعی و خیالی را به چشم مردم نشان دادند.
۱۱۶- ﴿وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ﴾: مردم را به شدت ترساندند.
۱۱۷- ﴿تَلۡقَف﴾: میبلعد یا به سرعت تناول میکند.
۱۱۷- ﴿مَا يَأۡفِكُونَ﴾: چیزهای تخیلی آنها را.
۱۱۸- ﴿فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّ﴾: حقانیت کار موسی ÷آشکار شد.
۱۲۶- ﴿مَا تَنقِمُ مِنَّآ﴾: به ما عیب نمیگیری و ناپسند نمیدانی.
۱۲۶- ﴿أَفۡرِغۡ عَلَيۡنَا﴾: بر ما بیفکن یا بفرست.
۱۲۷- ﴿نَسۡتَحۡيِۦ نِسَآءَهُمۡ﴾: دختران ایشان را برای خدمت زنده میگذاریم.
۱۳۰- ﴿بِٱلسِّنِينَ﴾: به خشکسالی و قحطی.
۱۳۱- ﴿يَطَّيَّرُواْ﴾: فال بد میگرفتند.
۱۳۱- ﴿طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ﴾: شومی آنها و عذابیکه در آخرت به آنها وعده شده نزد خداست.
۱۳۳- ﴿ٱلطُّوفَانَ﴾: سیل، یا مرگ.
۱۳۳- ﴿ٱلۡقُمَّلَ﴾: ملخ یا کنه یا شپش معروف.
۱۳۴- ﴿ٱلرِّجۡزُ﴾: عذاب با این معجزاتیکه ذکر شد.
۱۳۵- ﴿يَنكُثُونَ﴾: عهد خود را میشکستند.
۱۳۷- ﴿دَمَّرۡنَا﴾: نابود و ویران کردیم.
۱۳۷- ﴿يَعۡرِشُونَ﴾: میافراشتند از قبیل باغها یا کاخهای بلند.
۱۳۹- ﴿مُتَبَّرٞ﴾: هلاک و نابودند.
۱۴۰- ﴿أَبۡغِيكُمۡ إِلَٰهٗا﴾: برای شما خدایی جستجو کنم.
۱۴۱- ﴿يَسُومُونَكُمۡ﴾: به شما میچشانیدند یا شما را به کارهای دشوار میگماشتند.
۱۴۱- ﴿يَسۡتَحۡيُونَ نِسَآءَكُمۡ﴾: دختران شما را برای خدمتگاری زنده میگذاشتند.
۱۴۱- ﴿بَلَآءٞ﴾: آزمونی بود به آمدن نعمتها و دردها.
۱۴۳- ﴿تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ﴾: اندکی از نور او تعالی بر کوه آشکار شد. ﴿دَكّٗا﴾: ریزه ریزه و با خاک یکسان. ﴿صَعِقٗا﴾: بیهوش. ﴿سُبۡحَٰنَكَ﴾: تو از مشابهت با موجودات منزّهی.
۱۴۵- ﴿ٱلۡأَلۡوَاحِ﴾: الواح تورات.
۱۴۶- ﴿سَبِيلَ ٱلرُّشۡدِ﴾: راه راست و درست.
۱۴۶- ﴿سَبِيلَ ٱلۡغَيِّ﴾: راه گمراهی و فساد.
۱۴۷- ﴿حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ﴾: به خدا ایمان نیاوردند اعمالشان باطل شد.
۱۴۸- ﴿عِجۡلٗا جَسَدٗا﴾: پیکر گوسالهای از طلای سرخ.
۱۴۸- ﴿لَّهُۥ خُوَارٌ﴾: آوازی مانند آواز گاو داشت.
۱۴۸- ﴿ٱتَّخَذُوهُ﴾: آن گوساله را خدا گرفتند و از گمراهی عبادتش کردند.
۱۴۹- ﴿سُقِطَ فِيٓ أَيۡدِيهِمۡ﴾: شدیداً پشیمان شدند.
۱۵۰- ﴿أَسِفٗا﴾: شدیدﴽ خشمگین یا حزین.
۱۵۰- ﴿أَعَجِلۡتُمۡ﴾: آیا به پرستش گوساله شتاب کردید یا ترک نمودید.
۱۵۰- ﴿فَلَا تُشۡمِتۡ﴾: با رفتار ناپسندت با من آنها را شاد نکن.
۱۵۴- ﴿سَكَتَ﴾: خاموش شد.
۱۵۵- ﴿أَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ﴾: دچار زلزله شدید یا صاعقه شدند.
۱۵۵- ﴿فِتۡنَتُكَ﴾: محنت و ابتلای تو.
۱۵۶- ﴿هُدۡنَآ إِلَيۡكَ﴾: توبه کردیم و به سوی تو بازگشتیم.
۱۵۷- ﴿إِصۡرَهُمۡ﴾: بار گران آنها، عهد و پیمان آنها را که در تورات عمل میکنند.
۱۵۷- ﴿ٱلۡأَغۡلَٰلَ﴾: تکالیف شاقهایکه به تورات آمده است.
۱۵۷- ﴿عَزَّرُوهُ﴾: او را محترم و بزرگ شمردند.
۱۵۹- ﴿بِهِۦ يَعۡدِلُونَ﴾: در خصومتهای بین خود به حق و عدالت قضاوت میکنند.
۱۶۰- ﴿قَطَّعۡنَٰهُمُ﴾: آنها را پراکنده کردیم.
۱۶۰- ﴿أَسۡبَاطًا﴾: دستهها، مثل قبایل عرب.
۱۶۰- ﴿فَٱنۢبَجَسَتۡ﴾: پس روان شد.
۱۶۰- ﴿مَّشۡرَبَهُمۡ﴾: چشمه مختص به خود را.
۱۶۰- ﴿ٱلۡغَمَٰم﴾: ابر سفید نازک.
۱۶۰- ﴿ٱلۡمَنَّ﴾: ماده صمغی شیرین مثل عسل.
۱۶۰- ﴿وَٱلسَّلۡوَىٰ﴾: پرنده معروف به سمانی.
۱۶۱- ﴿قُولُواْ حِطَّةٞ﴾: بگویید: میخواهیم گناهان ما آمرزیده شود.
۱۶۲- ﴿رِجۡزٗا﴾: عذابی، طاعون.
۱۶۳- ﴿حَاضِرَةَ ٱلۡبَحۡرِ﴾: نزدیک بحر.
۱۶۳- ﴿يَعۡدُونَ فِي ٱلسَّبۡتِ﴾: با شکار ماهیکه در روز شنبه حرام بود، از امر الهی تجاوز میکردند.
۱۶۳- ﴿يَوۡمَ سَبۡتِهِم﴾: روز بزرگداشت آنها امور شنبه را.
۱۶۳- ﴿شُرَّعٗا﴾: در روی آب بسیار آشکار میشدند.
۱۶۳- ﴿لَا يَسۡبِتُونَ﴾: مراسم شنبه را رعایت نمیکردند.
۱۶۳- ﴿نَبۡلُوهُم﴾: آنها را به شدت آزمودیم.
۱۶۴- ﴿مَعۡذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمۡ﴾: آنها را پند و اندرز میکنیم تا به دربار خدا عذری داشته باشیم.
۱۶۵- ﴿بِعَذَابِۢ بَِٔيسِۢ﴾: به عذابی سخت و دردناک.
۱۶۶- ﴿عَتَوۡاْ﴾: نافرمانی کردند.
۱۶۶- ﴿قِرَدَةً خَٰسِِٔينَ﴾: به شکل میمونهای رسوا و مطرود.
۱۶۷- ﴿تَأَذَّنَ رَبُّكَ﴾: خدایت اعلام یا عزم کرد.
۱۶۷- ﴿يَسُومُهُم﴾: آنها را به کارهای دشوار میگماشت.
۱۶۸- ﴿بَلَوۡنَٰهُم﴾: آنها را آزمودیم.
۱۶۹- ﴿خَلۡفٞ﴾: جانشین بد.
۱۶۹- ﴿عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ﴾: هرچه از مال ناپایدار دنیا به آنها عرضه شود.
۱۶۹- ﴿دَرَسُواْ مَا فِيهِ﴾: آنچه در تورات است خواندند و دانستند.
۱۷۱- ﴿نَتَقۡنَا ٱلۡجَبَلَ﴾: کوه را کندیم و برداشتیم.
۱۷۱- ﴿كَأَنَّهُۥ ظُلَّةٞ﴾: گویی آن کوه ابر یا سقف سایهداری بود.
۱۷۵- ﴿فَٱنسَلَخَ مِنۡهَا﴾: پس از آن آیهها دور شد وکفر ورزید.
۱۷۵- ﴿فَأَتۡبَعَهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ﴾: شیطان به او پیوست و همدم او شد.
۱۷۵- ﴿ٱلۡغَاوِين﴾: گمراهان تباه.
۱۷۶- ﴿أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ﴾: به دنیا متمایل شد و آن را برگزید.
۱۷۶- ﴿تَحۡمِلۡ عَلَيۡهِ﴾: بر او هجوم ببری و دورش کنی.
۱۷۶- ﴿يَلۡهَث﴾: زبانش را بیرون میآورد و به شدت تنفس میکند.
۱۷۹- ﴿ذَرَأۡنَا﴾: آفریدیم.
۱۸۰- ﴿يُلۡحِدُونَ﴾: به باطل متمایل میشوند.
۱۸۱- ﴿بِهِۦ يَعۡدِلُونَ﴾: در خصومتهای بین خود به حق و عدالت قضاوت میکنند.
۱۸۲- ﴿سَنَسۡتَدۡرِجُهُم﴾: به آنها نعمت و فرصت میدهیم و یکباره نابودشان نمیکنیم.
۱۸۳- ﴿أُمۡلِي لَهُمۡ﴾: در فرستادن عذاب به آنها مهلت میدهم.
۱۸۳- ﴿كَيۡدِي مَتِينٌ﴾: مجازات من شدید و قوی است.
۱۸۴- ﴿جِنَّةٍ﴾: دیوانه چنانچه میپندارند.
۱۸۵- ﴿مَلَكُوت﴾: سلطنت عظیم.
۱۸۶- ﴿طُغۡيَٰنِهِمۡ﴾: سرکشی و کفرشان.
۱۸۷- ﴿أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَا﴾: قیامت چه وقت برپا میشود؟
۱۸۷- ﴿لَا يُجَلِّيهَا﴾: او را آشکار نمیکند.
۱۸۷- ﴿ثَقُلَتۡ﴾: از جهت سختی و صلابت بسی سنگین و عظیم است.
۱۸۷- ﴿حَفِيٌّ عَنۡهَا﴾: پژوهش کننده و عالم به آن.
۱۸۹- ﴿تَغَشَّىٰهَا﴾: با او همبستر شد.
۱۸۹- ﴿فَمَرَّتۡ بِهِ﴾: حوا با آن حمل بدون زحمت رفت و آمد کرد.
۱۸۹- ﴿أَثۡقَلَت﴾: حوا با بزرگ شدن حمل سنگین بار شد.
۱۸۹- ﴿صَٰلِحٗا﴾: نسلی خوش اندام یا فرزند سالم مثل خود ما.
۱۹۰- ﴿جَعَلَا لَهُۥ شُرَكَآءَ﴾: به خدا شریک قرار دادند چون پسر خود را به وسوسه شیطان عبد الحارث نام گذاشتند، مراد شیطان از حارث، خودش بود.
۱۹۰- ﴿عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾: از آنچه مشرکین عرب با پرستش بتها به او شریک قرار میدهند.
۱۹۵- ﴿فَلَا تُنظِرُون﴾: مرا یک ساعت مهلت ندهید.
۱۹۸- ﴿لَا يُبۡصِرُونَ﴾: نمیتوانند ببینند که توانش را ندارند.
۱۹۹- ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ﴾: از اخلاق مردم آنچه برآنها سهل و آسان است بپذیر.
۱۹۹- ﴿وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ﴾: به کاری دستور بده که در شرع پسندیده است.
۲۰۰- ﴿يَنزَغَنَّكَ﴾: به تو رسد.
۲۰۰- ﴿نَزۡغ﴾: وسوسهای.
۲۰۱- ﴿مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ﴾: وسوسهای به ایشان رسد.
۲۰۱- ﴿تَذَكَّرُواْ﴾: امر و نهی خدا و دشمنی شیطان را بیاد بیاورند.
۲۰۲- ﴿يَمُدُّونَهُمۡ﴾: شیاطین با آنها در گمراهی کمک میکنند.
۲۰۳- ﴿لَوۡلَا ٱجۡتَبَيۡتَهَا﴾: چرا آیات را خودت نساختی.
۲۰۳- ﴿هَٰذَا بَصَآئِرُ﴾: قرآن حجت آشکار و برهان درخشان است.
۲۰۵- ﴿تَضَرُّعٗا﴾: به ناله و زاری.
۲۰۵- ﴿خِيفَة﴾: ترسان از عذاب الهی.
۲۰۵- ﴿بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ﴾: اول و آخر روز.
۲۰۶- ﴿لَهُۥ يَسۡجُدُونَۤ۩﴾: تنها او را سجده و عبادت میکنند، آیه سجده.
[۱] اگر منظور او از این سخن، تفویض چگونگی استوا (واگذار کردن بیان کیفیت آن به خداوند) باشد، سخنی حق است؛ زیرا چگونگی و کیفیتی که سزاوار الله سبحانه و تعالی باشد را کسی جز خودش نمیداند، همانگونه که امام مالک :گفت: «چگونگی آن مجهول است». اما اگر منظور ایشان این بوده که معنی استواء نامعلوم است این سخن فرار از اثبات صفت علو و استوا بر عرش است، زیرا سلف گفتهاند که معنای استوا یعنی بلندا و ارتفاع و قرار گرفتن. (نگا: صحیح بخاری ۴/۳۸۷ ، برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به کتاب: «اجتماع الجیوش الإسلامیة» و کتاب «العلو»، نوشتهای ابن القیم :).
عبارت مؤلف مبهم است و هر دو معنی را شامل میشود، ولی سلف معنای استواء را نامعلوم نمیدانستند، چنانکه امام مالک :و دیگران گفتهاند: (الاستواء معلوم) یعنی استواء معلوم است. (این اثر را ابن عبدالبر در التمهید (۷/۱۳۸) از طریق عبدالله بن نافع عن مالک بن أنس الصابونی در عقیدة السلف أصحاب الحدیث (ص۱۷-۱۸)، و أبونعیم در الحلیة (۶/۳۲۵-۳۲۶) همگی از طریق جعفر بن عبدالله از مالک روایت کردهاند و صابونی در عقیدة السلف (ص ۱۷) از طریق جعفر بن میمون از مالک و بیهقی در الأسماء والصفات (ص ۴۰۸) از طریق عبدالله بن وهب از مالک روایت کردهاند. حافظ ابن حجر در الفتح (۱۰۳/۴۰۶- ۴۰۷) گفته است: سند آن "جید" است، و ذهبی در کتاب العلو ص۱۰۳ آن را صحیح دانسته است).
این مفهوم با الفاظ دیگری نیز وارد شده: (الاستواء غیر مجهول والکیف غیر معقول) یعنی استواء مجهول نیست و چگونگی آن را عقل در نمییابد. (برگرفته از مقاله «التعقیبات المفیدة على کتاب کلمات القرآن تفسیر وبیان للشیخ مخلوف»، نوشتهای دکتر محمد بن عبدالرحمن الخمیس).