س۲۲: رویگردانی از (تأویلِ کلامی)، به چه معناست؟
قرآن، کلام الله ﻷاست که به زبان عربی بسیار روشن و واضح، بر پیامبرش محمدصنازل نموده است. اللهأما را به پیروی از آن و فهم و عمل به مقتضای آن دستور داده است. اصل در لغت این است که آن (لغت) را، بر ظاهرش بهکار گیریم.
لذا از نشانههای بارزِ روش سلفیت در استدلال، خصوصاً در مباحث عقیدتی، این است که به ظاهرِ نصوص عمل میکنند. و بر حسب استعمال عرب، معانی درست همان است که از ظاهرِ نصوص به ذهن متبادر میشود.
بدین منظور سلفیها به طور قطع هر گونه تغییرِ معانیی که از ظاهرِ نصوص گرفته میشود را، رد کرده و نمیپذیرند. بلکه معانی را خصوصاً در بحث اسماء و صفات الاهی که در قرآن و سنت آمده است، بر اساس ظاهر نصوص به کار میبندند. در این زمینه گویند: نامها و صفات الله أهمان گونه که در قرآن کریم و سنت مطهّر رسول صآمده است و لایق و سزاوار اللهﻷاست، بدون هیچ گونه شباهت و همگونی میان خالق و مخلوق، وبدون هیچ تحریف و تعطیل(ناکار آمد دانستن صفات و نامها) ثابت میباشد. اللهأمیفرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾[الشورى: ۱۱]. «چیزى مانند او نیست و اوست بسیار شنوا و بینا».
اما اعتقاد متکلمین در مورد ذات، اسماء و صفات الله أاز خلالِ گفتار فلاسفه و متکلمین و روش و برنامهی آنان، گرفته میشد. از اینجا بود که قصدِ تأویل یا همان تفسیر نادرست نصوص شرعی را سرلوحهی برنامهی خویش نمودند. آنان معانی خلاف آنچه از ظاهر نصوص به ذهن میرسید، ارائه میکردند و مدعی بودند با این رویکرد الله ﻷرا منزه و پاک میدارند. بر همین اساس بود که میان معتزله، اشعریها، کلابیه، جهمیه، و باطنیهای تندرو و... آشوب و اضطراب بسیار شدیدی رخ داد [۲۴].
[۲۴] افراطگرایان و تندروهای جهمیه و شیعه از فرقههای امت اسلامی نیستند؛ بلکه کاملاً از آن بیروناند. (یاسر برهامی).