س۶۶: چرا سلفیها به کوتاه کردن لباس و بلند نمودن ریش پایبند هستند و زنان خود را وادار میکنند که نقاب بزنند، تا با این کارها میان مردم انگشتنما شوند؛ حال آنکه تمام این موارد از مظاهر خارجی افراد است؛ در حالی که مهم عملِ قلب و درست بودنِ باور و اعتقاد است؟
اسلام هرگز مردم را وادار نمیکند تا پوششی خاص را بر خود تحمیل کنند. مسلمان میتواند هر نوع لباس و پوششی که دوست دارد، بپوشد. زیرا اصل و قانون شرعی در این امور، اجازه و رخصت است.
لیکن اسلام ضوابط و قوانینی برای ظاهر و پوشش مسلمان وضع نموده است که باید آن را مراعات نماید. همانگونه که اسلام انواع خوراکیها و نوشیدنیها را حرام کرده است، با وجودی که اصل در خوراکیها و آشامیدنیها اجازه و آزاد بودن است. در پوشش و ظاهر هم این قانون وجود دارد.
اسلام حرام نموده است که مسلمان همانند کفار و مشرکین لباس بپوشد. و تشبیه مرد به زن و بالعکس را هم حرام دانسته است. پوشیدن ابریشم و طلا را بر مردان ممنوع کرده و لباسهای بدننما و اندامی که نمایانگر عورتهاست را هم حرام دانسته است.
بدحجابی و نیمه عریان بودن هم بر زنان مسلمان حرام شده است و پوشش را لازمهی آنان میداند. لیکن علما در آنچه زن میتواند از بدن خویش نمایان کند، بر دو نظریهاند:
نخست: ظاهر نمودن چهره و دستها جایز است.
دوم: ناجایز بودن نمایان کردن چهره و دستها. بلکه واجب است زن در مقابل مردان بیگانه و نامحرم تمام بدن خویش را بپوشاند.
اما هر دو گروه بر این اتفاق دارند که استفاده از نقاب و پوشیدن دستها، بهتر از ظاهر نمودن آنهاست. اختلاف در این مورد که آیا پوشاندن صورت و دستها فضیلت است یا فرض. هردو گروه پوشاندن آنها را در صورتی که زن زیبا باشد یا چهرهاش را آرایش کند و موجب فتنه گردد یا اینکه در انظار عموم بوده و همه بدون پروای الاهی به او مینگرند، واجب میدانند. بسیار واضح است که این امور، استفاده از نقاب را مطلوب و پسندیده میکند.
اما کوتاه کردن لباس(برای مردان از قوزک پا به بالا) و رها کردن ریش به دلیل دستور شارع است. پایبندی به این امر جزو دین است و باعث تقرب الاهی میشود. چند نمونه از روایاتی که در این مورد آمده را بیان میداریم:
در کتاب ریاض الصالحین تالیف امام نووی/از ابوهریره روایت است که رسول اللهصفرمودند: «مَا أسفَل مِنَ الکَعبیَنِ مِنَ الإِزارِ فَفِی النَّارِ»: «هر اندازه ازار(شلوار یا پایین پوش) از قوزکها پایینتر باشد، در آتش است» [۷۵].
پیامبر صبه جابر بن سلیمسفرمود: «وارفَع إِزاركَ إِلى نِصْفِ السَّاقِ، فَإِن أبيتَ فإلى الكَعبين، وإِياكَ وإِسْبال الإِزارِ فَإِنَّهَا مِن المخِيلةِ وإِنَّ اللَّه لا يحبُّ المَخِيلة»: «شلوارت را تا نصف ساق پایت و اگر نخواستی و دوست نداشتی تا دو قوزک پا بالا بکش و از دراز کردن ازار(پایین پوش) یا شلوار بپرهیز که این کار از تکبر است و الله تکبر را دوست ندارد» [۷۶].
ابو سعید خدریساز قول رسول اللهصروایت میکند: «إِزْرَةُ الْمُسْلِمِ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ، وَلَا حَرَجَ - أَوْ لَا جُنَاحَ - فِيمَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْكَعْبَيْنِ، مَا كَانَ أَسْفَلَ مِنَ الْكَعْبَيْنِ فَهُوَ فِي النَّارِ، مَنْ جَرَّ إِزَارَهُ بَطَرًا لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ»: «بلندیِ ازار یا شلوارِ شخص مسلمان تا نصف ساق باید باشد، واگر بین نصف ساق تا قوزکها هم باشد،گناهی نیست. آنچه از قورکها پایینتر باشد در آتش است. هر کس پایین پوشَش را متکبرانه دراز و آویزان کند، الله به او نگاه نمیکند» [۷۷].
عبدالله بن عمر سمیگوید: در حالی که ازارم(لُنگ) بلند و آویزان بود، از کنار رسول اللهصگذر کردم، فرمودند: ای عبدالله ازارت را بالا بکِش. من هم آن را بالا کشیدم. سپس فرمود: بیشتر. بعد از آن پیوسته چنین میکردم. بعضی از جمع حاضر پرسیدند: چقدر بالا؟ فرمودند: تا نصف ساقها [۷۸].
امام شمس الدین ذهبی در کتاب (الکبائر) بلند بودن لباس را از گناهان کبیره میشمارد. چنانکه در گناه کبیرهی شمارهی ۵۵ مینویسد: آویزان نمودنِ لُنگ(پایین پوش)، لباس، شلوار از روی تکبر و فخر از گناهان کبیره است. و برخی از روایات مذکور را آورده است. و در کتاب گرانسنگ خویش به نام (سِیَر اعلام النبلاء) آورده است که ابن عمرسلُنگ یا ازاری میپوشید که به نصف ساقهایش میرسید.
و میگوید: ابن عمرسلباسی میپوشید که ابریشمی نبود. ولی به دلیل ترس از تکبر و فخرفروشی لباسی پنبهای نرم و لطیف میپوشید. سپس در ادامهی مطلب آنان که لباس خود را دراز و آویزان میکنند، نکوهش میکند. خصوصاً اگر از اهل علم باشد. خلاصهوار چنین میگوید:
هر لباسی [۷۹]که در شخص تکبر و فخرفروشی پدید آورد، صد در صد باید کنار گذاشته شود. گر چه ابریشمی و طلایی هم نباشد. جوانان را میبینیم که لباسهای بسیار گشاد با آستینهای بلندِ پشمی، ابریشمی و یا پنبهای میپوشند که قیمت آن به چهارصد یا نزدیک به چهارصد درهم میرسد. تکبر و مباهات هم در گامزدنش نمودار است. اگر با نرمی نصیحت و ملامتش کنی ، برمیافروزد و میگوید: مگر من تکبّر دارم. در حالی که میبینیم ابن عمرساز تکبر بر خویشتن بیم دارد. همچنین فقیهِ بزرگوار عمر بن خطاب هم از این مسئله بیمناک است. حال اگر فقیهِ خوشگذرانِ تجاوزگر را گویی که لباست از قوزکها بلندتر و آویزان است و این حدیثِ رسول اللهصرا به او گوشزد کنی که: «ما أسفل من الکعبین من الإزار ففي النار»: «هر اندازه ازار(شلوار یا پایین پوش) از قوزکها پایینتر باشد، در آتش است»، گوید: این روایت برای انسانِ متکبّر است؛ من از روی تکبّر چنین نمیکنم.
تو میبینی اینگونه خویشتنِ نادان را با تکبر تبرئه میکند و نصّ عام و مستقل را با حدیثِ جداگانه و مستقلِّ دیگری که برای تکبر آمده است، خاص میکند. و با استناد به سخن ابوبکر صدیقسکه گفت: ای رسول شلوارم آویزان است، و پیامبرصفرمود: «لستَ ممَّن یَصنَعُهُ خُیَلاء» «تو از آنان که متکبرانه چنین میکنند نیستی»، کار خود را توجیه میکنند. در جوابشان میگوییم: ابوبکرس در ابتدای پوشش آنرا بالای قوزک میبست و بعداً آویزان میشد. و پیامبرصفرمودند: «إِزْرَةُ الْمُسْلِمِ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ، وَلَا حَرَجَ - أَوْ لَا جُنَاحَ - فِيمَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْكَعْبَيْنِ، مَا كَانَ أَسْفَلَ مِنَ الْكَعْبَيْنِ فَهُوَ فِي النَّارِ، مَنْ جَرَّ إِزَارَهُ بَطَرًا لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ»: «بلندیِ ازار یا شلوارِ شخص مسلمان تا نصف ساق باید باشد، واگر بین نصف ساق تا قوزکها هم باشد،گناهی نیست. آنچه از قوزکها پایینتر باشد در آتش است. هر کس پایینپوشَش را متکبرانه دراز و آویزان کند، الله به او نگاه نمیکند».
و همانند این نهی در مورد کسانی است که قوزکها را میپوشانند و آستینها را از اندازهی عادی بلندتر کرده و ریشههای لباس را هم بلند میکنند. تمام این موارد تکبرهای پنهانیِ درون است.
گاهاً برخی به دلیل ندانستن معذور هستند؛ لیکن عالمی که این نهی را به مردم متذکر نمیشود چه عذری دارد؟! اگر شخصی از سوی امام یا نائب وی خلعتی از نوع لباس ابریشمی یا طلا و... دریافت کرد و آن خلعت و بخشوده هم از نوع محرّماتی همچون پوست درندگان و غیره بود که در حدیث آمده است، میبینی شخص آن را پوشیده و به آن فخر و مباهات میکند. و اگر کسی به خاطر این نوع هدیهها و درجه ها به آنان بیتوجهی کند، ناراحت میگردد. خصوصاً اگر آن خلعت و بخشش برای وزارت، پُست و یا مقامی همچون مأمورِ أخذ مالیات و عوارض یا درجهدار و غیره باشد که آن فرد آمادهی ظلم و خشم و اهانت و زدنِ مردم است. او چنان که در هنگام اخذ چنین درجه و هدیهای، بزرگ داشته میشود در هنگام بازپس گرفتن حکم، هدیه و یا درجهاش به وی اهانت میگردد و در آخرت عذابی سختتر و مجازاتی بدتر خواهد داشت. الله از ابن عمر و پدرش راضی باد. کجا افرادی دیندار، باتقوا، عالم، خداترس و بیمناکی همچون ابن عمر سیافت میشود، که خلافت به او پیشنهاد شود و نپذیرد. یا همچون عثمانسکه قضاوت را به او عرضه دارند و سر باز زند. یا بسان علیسکه نیابت شام را به او واگذارند و دست رد برسینهشان زَنَد. الله هر که را بخواهد، به سوى خود برمىگزیند، و هر که را که از در توبه درآید، به سوى خود راه مىنماید [۸۰].
گویند زمانی که عمر بن خطابسضربه خورد و مردم به عیادتش میآمدند، در میانشان جوانی بود با لباس دراز و آویزان. خلیفهی راشد کارش را نپسندید و به او تذکر داد و گفت شلوارش را بلند و آویخته نکند. و گفت: این در مقابل آفریدگارت به تقوا نزدیکتر و برای لباست پاکتر است. یعنی این کار تو مساوی با اطاعت از الله است و لباست که پایینتر از قوزک است کثیف نمیشود.
اما در مورد رها نمودن ریش و بلند کردن آن روایاتی متعدد از رسول اللهصثابت است. از جمله:
روایتی که امام مسلم آورده و میگوید: ابن عمرسگفته است: ما امر شدیم که ریشهایمان را بلند و رها کنیم. رسول اللهصمیفرماید: «خَالِفُوا الْمُشْرِكِينَ أَحْفُوا الشَّوَارِبَ وَأَوفُوا اللِّحَى»: «با مشرکین مخالفت کنید؛ سبیل ها را کوتاه کرده و ریش ها را بلند و رها کنید» [۸۱].
ابوهریرهسمیگوید: رسول اللهصفرمودند: «جُزُّوا الشَّوَارِبَ وَأَرْخُوا اللِّحَى خَالِفُوا الْمَجُوسَ»: «سبیلهایتان را کوتاه کرده و ریشهایتان را بگذارید و (با این کار) با مجوس مخالفت کنید» [۸۲].
عملکرد خود رسول اللهصهم همین گونه بوده است. امام مسلم از جابر بن سمرهسروایت میکند: که ریش رسول الله علیه الصلاة و السلام بسیار زیاد بود. عایشه لگوید: پیامبر صریش پر پشتی داشت که تا سینهاش را میپوشاند. به خباب بن ارتسگفته شد: آیا رسول اللهأدر نماز ظهر و عصر قرائت میخواند؟ گفت: بله؟ گفتیم: از کجا متوجه آن میشدید؟ گفت با تکان خوردن ریش مبارکص [۸۳].
حال که این جریان معلوم شد، پس دانستی جوانانِ پایبند که لباس را کوتاه کرده و ریش را رها و بلند میکنند و زنان را به حجاب و نقاب دستور میدهند، به دین عمل میکنند. کوتاه نمودن لباس تا نصف ساقِ پا سنت است و حتمی و لازمی نیست. مهم این است که لباس از دو قوزک پایینتر نرود. اما امروزه بر عکس، همه در عملِ به سنت خُردهگیری میکنند؛ درحالی که باید بر مخالفین سنت اعتراض شود. جای تعجب است که مردم لباسهای کوتاهِ زنان و شلوارهای آنان را میپذیرند و دوست میدارند، و در عوض در مقابل جوانانی که حتی کوتاهی لباس آنان به اندازه لباس خانمهای بیحجاب هم نیست، اخم کرده و چهره در هم میکشند و از این افراد متنفر میشوند!.
بر هیچ کس پوشیده نیست که بندهی الله باید عملش با شرع موافق بوده و نیتش برای اللهأخالص باشد. یعنی صلاحِ صورت و ظاهر با صلاحِ قلب و نیت در او جمع باشد. اگر اخلاص نابود شد، عمل باطل میگردد. و اگر در عمل، با شرع مخالفت شد، عملِ شخص به خودش بازگشت داده شده و پذیرفته نمیشود. از ابوهریرهسروایت است که پیامبر صفرمودند: «إن الله لا ینظر إلی صُوَرِکم وأموالِکم ولکن ینظر إلی قُلوبِکم وأعمالکم»: «الله به چهرهها و مالهایتان نگاه نمیکند، بلکه به دلها و اعمالتان مینگرد» [۸۴].
بنگر که چگونه رسول اللهصمیانِ سلامتِ قلب و درست بودنِ عمل با شرع، جمع نموده است.
[۷۵] بخاری. [۷۶] ابوداود، ترمذی و آلبانی/صحیحش میداند. [۷۷] احمد، ابوداود و شیخ آلبانی/صححیش دانسته است. [۷۸] مسلم. [۷۹] لباس در لغت عرب مفهومی فراتر و عامتر از واژهی فارسی دارد. به هر چیزی که انسان آن را برای پوشش و زیور استفاده نماید، خواه لباس باشد یا لوازم تزیینی، عربها بدان لباس گویند. مترجم. [۸۰] سیر اعلام النبلاء ج۳/ ۲۳۴، ۲۳۵، موسسة الرسالة. [۸۱] متفق علیه. [۸۲] مسلم. [۸۳] بخاری. [۸۴] مسلم.