س۲۶: آیا از سلف صالح در مذمّت و نکوهش علم کلام و پرداختن به آن، اقوالی نقل شده است یا خیر؟
آری اقوال بسیار زیادی از سلف صالح در این زمینه نقل شده است؛ به عنوان نمونه:
شافعی/میگوید: اگر بندهی الله به هر آنچه الله ﻷاز آن نهی فرموده است، البته غیر از شرک، مرتکب شود، بهتر از آن است که در علم کلام نظر افکند.
همچنین از وی نقل است که میگوید: حکم من در مورد متکلمین این است که با شاخهی درخت خرما زده شوند و در میان قبایل و طوایف مختلف چرخانده شده و گفته شود: این است جزای آن که قرآن و سنت را رها کرده و به علم کلام بپردازد.
امام احمد/میگوید: هرگز شخصی که صاحب علم کلام است، رستگار نخواهد شد.
مالک/گوید: هر کس دین را به واسطهی علم کلام بیاموزد، زندیق خواهد شد.
از عبدالله بن مبارک/نقل شده است که: فقها و اهل حدیث در تمام مناطق اتفاق نظر دارند که متکلمین، اهل بدعت و گمراهی هستند. و هرگز در زمرهی علما به حساب نمیآیند. اهل علم آناناند که اهل حدیث و اهلِ فهم در روایات باشند. و نسبت به تخصص و قدرت، حفظ و تشخیصِ مسایل، بر یکدیگر برتری ورجحان دارند.
اوزاعی/گفته است: بر فراگیری سنت صبور و شکیبا باش. در هر موردی که آن قوم (سلف صالح) توقف کردند تو هم بایست [۲۵]. هر آنچه آنان گفتند، تو نیز همان را بگو. از هرچه دست کشیدهاند تو هم دست بکش.
سفیان ثوری /چنین میگوید: پایبند سنت باشید و از سخن و کلام، در ذات الله بپرهیزید.
امام ذهبی/گفته است: کم هستند افرادی که در علم کلام تحقیق و تلاش کرده باشند، مگر اینکه اجتهادشان باعث شده است که سخنی خلاف سنت بگویند. از این رو علمای سلف توجه به علم کلام را مورد نکوهش قرار دادهاند. چرا که علم کلام زاییدهی علم فلاسفه و دهریه [۲۶]است.
ابن قتیبه/میگوید: ما را با علم کلام سر و کاری نیست. به نظر من بیشتر کسانی که هلاک شدند، فقط به خاطر علم کلام بوده است [۲۷].
بلکه از خودِ بزرگان متکلمین که در آخر عمر به این نتیجه رسیدند که علم کلام، ضایع کننده اوقات و کوشش است، سخنانی در نکوهش این علم آمده است. و اذعان داشتهاند که پرداختن به علوم شرعی که همان قرآن و سنت است، بهتر، سالمتر، آگاهانهتر و ریشهدارتر است.
رازی میگوید: تمام روشها و برنامههای فلسفی را بررسی کردم، ندیدم بیمار و ناتوانی را درمان کند و تشنهای را سیراب گرداند. نزدیکترین راه، راهِ قرآن را یافتم.
او میگوید: هر کس مانند تجربهی مرا تجربه کند، چیزی را که من فهمیدم خواهد فهمید.
همچنین از او نقل قول شده است که: تمامِ روشهای کلامی و برنامههای فلسفی را امتحان کردم، ندیدم فایدهای از آن، همپای فواید قرآن کریم باشد. زیرا قرآن تلاش میکند عظمت و جلال الاهی را به صورت کامل ارائه نماید و از ژرفنگری و ایراد معارضات و مسایل اختلافی باز میدارد. چرا که خوب میداند اندیشه و عقل بشری در این تنگناهای عمیق و در برنامههای حق، دچار اضمحلال شده و متلاشی میگردد.
ابو الوفاء بن عقیل به برخی از یاران خویش گفت: من به طور قطع و یقین میدانم که صحابهشاز دنیا رفتند و جوهر و عَرض [۲۸]را نمیشناختند. حال اگر دوست داری همانند آنان باشی، پس باش. و اگر میپنداری که روشِ متکلمین از روشِ ابوبکر و عمرب بهتر است، چه بد پنداشتهای.
ولید بن کرابیسی وقتی در سکرات مرگ بود، فرزندانش را اینگونه وصیت نمود: آیا فکر میکنید کسی از من در علم کلام آگاهتر است؟ گفتند: خیر. گفت: وصیتی برایتان دارم میپذیرید؟ گفتند: آری. گفت: روش اهل حدیث را برگزینید که حق با آنهاست.
ابوالمعالی جوینی میگوید: مسلمانان و علوم آنان را سیاحت کردم و بر دریای بزرگ(علم کلام) سوار شدم، در آنچه از آن نهی کردند، غوطهور شدم، آنهم برای طلب حق و فرار از تقلید؛ هماکنون از تمام آن عقاید به سوی حق بازگشتم. دین پیرزنان را برگزینید. اگر الله ﻷمرا به لطف و کرم خویش ننوازد، بر دین پیرزنان میمیرم و پایان عمرم با کلمهی اخلاص خواهد بود. وای بر پسرجوینی!.
و نیز گفته است: اگر آنچه بر من گذشت دوباره رخ دهد، به علم کلام نمیپرداختم.
همچنین میگوید: ای دوستان و یاران من! به علم کلام روی نیاورید. اگر میدانستم علم کلام مرا به اینجا میرساند، هرگز بدان مشغول نمیشدم.
غزالی میگوید: از بیشترین مردمی که غلو و زیاده روی میکنند، گروهی از اهل کلام هستند که عوام مسلمانان را کافر میخوانند. گمان کردهاند که هر کس علم کلام را همانند ما نداند و عقاید شرعی را با دلایلی که ما مقرر داشتهایم نشناسد، او کافراست. آنان اولاً رحمت الاهی را تنگ گرفتهاند و دوماً بهشت را فقط منحصر به گروه اندکی از متکلمین میدانند.
[۲۵] اظهار نظر نکن. بلکه مانند آنان سکوت کن. مترجم. [۲۶] دهریه: کسانی که به اللهأاعتقاد ندارند و میگویند: ﴿وَمَا يُهۡلِكُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُ﴾[الجاثیة:۲۴]. فقط زمان است که ما را میمیراند. مترجم. [۲۷] نقل قول علما در نکوهش رأی و علم کلام بسیار زیاد است. میتوانید به شرح عقیدهی طحاوی اثر احمد شاکر و منهاج السنة النبویة، بیان موافقة صریح المعقول لصحیح المنقول، کتاب النبوات و الفتوی الطحاویة که همه تألیف ابن تیمیه /است مراجعه کنید. و نیز به دو کتاب الصواعق المرسلة علی الجهمیة و المعطلة، و اجتماع جیوش الإسلامیة علی غزو المعطلة والجهمیة نوشتهی ابن قیم جوزی نگاهی بیندازید. و تفسیر آیهی: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤﴾[محمد: ۲۴]. «آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهایشان قفل زده شده است». محمد / ۲۴. شنقیطی در أضواءالبیان. و کتاب صون المنطق و الکلام عن فن المنطق و الکلام، اثرِ حافظ سیوطی. روض الباسم فی الذب عن سنة أبی القاسم، به قلم ابن الوزیر الیمانی ج ۲/۱۶۸، دارالسلفیة بالقاهرة ۱۳۸۵هـ. [۲۸] از اصطلاحات فلاسفه و متکلمین است. جوهر (یا ذات) آن است که خود، موجود است. و عَرَض(صفت یا ویژگی) آن است که به کمک جوهر پدیدار میگردد. مانند: زیدِ سیاه. *(زید، خودِ شخص و ذات میباشد. اما سیاهی که صفت است بر روی زید، نمودار میشود). مترجم.