س۷۱: سلفیها متهم شدهاند که قبل از رشدِ افکار جوانان مسلمان، شیفتهی آموزش دادن علوم گذشتگان به آنان هستند؛ که در نتیجه این جوانان از فراگیری علوم جدید و قبول آن منصرف میشوند، نظرتان چیست؟
گمان به این که راه سلفیها بدون رشد افکار و بدون عمل به علوم جدید، آموزش علوم گذشتگان است، پنداری نادرست و زشت نشان دادن تعمّدی چهرهی سلفیت است. به کرّات گفتهایم سلفیها با علوم دنیایی دشمنی ندارند. چگونه چنین اندیشهای ممکن است حال آنکه فراگیری برخی از این علوم بر امت، فرض کفایه است. حتی برخی دیگر از علوم برای آنان که مشغول به آن هستند، همچون پزشکی، مهندسی و دیگر صنایع سنگین فرض عین است.
اگر نیممگاهی به علمای سلف بیندازیم، خواهیم دید که از پیشگامان فراگیری علوم شرعی و دنیوی بودهاند. میبینیم در کنار فراگیری علوم دینی شغل و حرفههایی داشتند که با آن ارتزاق کرده و جامعه را سودمند میکردند.
علمای سلفی به علوم غیرشرعی هم توجه نمودند و در آن حضوری دیرینه دارند. مثلاً ابن تیمیه /نظریات خویش در علوم ریاضی و طبیعی در کتابهای( الرد علی المنطقیین) و (نقض المنطق) ارائه میدهد. و روش استنباطی ارسطو را زیر سؤال میبرد. و تلاش و توجه خود نسبت به رویکرد تحقیقی که برتری علوم تجربی معاصر ما به آن بر میگردد را، آشکار میکند. لذا ابن تیمیه /در این زمینه از پیشکسوتانِ دوران خویش است.
اما شاگردش ابن قیم جوزی/که سلفیتش مانع از تحصیل او در علوم دنیوی و تبحّر در آنها نشد، کتابهایش را در پیش رویمان نظارهگر هستیم که گواه آگاهی او بر علوم پزشکان قدیم و علم پزشکی دوران خود اوست. از امثال بقراط و جالینوس نقل قولها دارد. بابهای ۱۶ و ۱۷ آخرِ کتابش به نام (تحفة المودود) بر این امر گواهی میدهد. همینطور کتابش در زمینهی طِبّ نبوی.
در این راستا ابن رجب حنبلی/را هم فراموش نکن.
طلب حق و رسیدن به آن مرهون بازگشت به قرآن و سنت است. و برای فهم قرآن و سنت از کلام ائمه و سلف صالحِ امت بهرهگرفتن عیب نیست. بلکه این کار یعنی بهرهمند شدن و استفاده از تلاش آنان و شیفته بودن به آگاهی کامل بر علم و تلاش ایشان که قبل از ما با آن، قرآن و سنت را فرا گرفتند.