س۵۸: توضیح دهید چه وقت میتوان تکفیرِ معین و چه وقت تکفیرِ غیر معین نمود؟
سؤالی با این مضمون از کمیتهی دائم پژوهشهای علمی و فتوا پرسیده شد: آیا علما حق دارند شخص معینی را کافر خوانده یا او را متهم به کفر نمایند؟ چنین جواب آمد که: شخص معین اگر یکی از ضرورات دینی مانند نماز، زکات و روزه را بعد از ابلاغ به وی انکار کرد، تکفیرش واجب است. باید او را نصیحت نمود؛ اگر توبه کرد که خوب؛ و گر نه بر ولی امر واجب است او را به جُرم کفر بکُشد. ولی اگر به سبب کاری که موجب کفر میشود، تکفیر مشروع نمیشد، بر کسی که از اسلام خارج شده است، حدّی اجرا نمیگردید.
ابن تیمیه /میگوید: گاهی اوقات یک سخن کفراست و بر صاحبش به صورت مطلق حکم کفر داده میشود. یعنی گفته میشود: هر کس چنین حرفی بزند کافر است. اما اگر شخص معینی چنین حرفی را بزند، تا بر او اتمام حجت نشود که چنین سخنی موجب کفر میشود، نمیتوان او را کافر نامید. این قاعده در نصوصی که به عذاب وعید میدهد هم اجرا میگردد. مثلاً الله ﻷمیفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡيَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا يَأۡكُلُونَ فِي بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ وَسَيَصۡلَوۡنَ سَعِيرٗا١٠﴾[النساء: ۱۰]. «در حقیقت، کسانى که اموال یتیمان را به ستم مىخورند، جز این نیست که آتشى در شکم خود فرو مىبرند، و به زودى در آتشى فروزان درآیند». این آیه و آیات همانند آن که به عذاب تهدید میکند حق و درست است. لیکن بر شخص معینی حکم به عذاب نمیکنیم. برهیچ یک از اهل قبله نمیتوان به صورت معین حکم به عذاب نمود. چرا که ممکن است به دلیلِ نبود شرطی از شرایط کفر و یا به دلیل وجود مانعی از موانع کفر، آن وعید شامل حال وی نشود. شاید هم حرام بودن آن کار که باعث وعید و عذاب میشود، به وی نرسیده باشد. گاهاً هم بعد از انجام فعل حرام، طرف توبه میکند. یا ممکن است آن شخص به مشکلات و سختیهایی مبتلا شود که کفارهی گناهاش شده و آن را جبران نماید. حتی ممکن است شخصی که اجازهی شفاعت به او داده شود، در حق این شخص شفاعت کند.
دوباره شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: اقوالی که منجر به کفر گویندهاش میشود هم بر اساس همین قاعده است؛(یعنی شخص را کافر نمیکند) چرا که ممکن است نصوصی که شناخت حق را واجب میگرداند به وی نرسیده باشد. گاهی هم ممکن است به او ابلاغ شده باشد اما برایش اثبات نشده باشد. یا قدرت فهمش را نداشته است. چنان که ممکن است شک و شبهههایی برایش پیش آمده باشد، که الله او را معذور بدارد. مذاهب و فتوای ائمه هم مفصلاً در مسئلهی کفر مبتنی بر نوع و ذاتِ اقوال و اعمال میباشد.
باید متذکر شد که تکفیر شخص معین و ارائهی دلیل و مدرک هم، در حیطهی علمایی است که توانایی ارائهی دلایلی که کفر را ثابت کرده و شبهات احتمالی را دفع میکند، داشته باشند. و این کارِ هر کس نیست. در غیر این صورت هرج و مرج فراگیر میشود. چنان که اجرای حد ردّه یا خروج از دین، بعد از اقامهی دلیل و رفعِ موانع، کار ولی امرِ مسلمان یا نایب وی است و کار هر کسی نیست. حال اگر کسی شخصاً حکم ردّه را اجرا کند –بالفرض اینکه شخصِ متهم سزایش کشته شدن باشد- مستبدّانه در حق والی امر که مجری حکم ردّه میباشد، تجاوز کرده است. و اگر مسئولیت این کار به هر کس سپرده شود، خونریزی و هرج و مرج جامعه را فرا میگیرد. حال که این را دانستیم، متوجه میشویم: آنان که ناآگاهانه و عجولانه از پیشِ خود، شخص معینی را تکفیر کرده و مجری حکم ردّه شده و افراد را کشته و یا ترور میکنند، مرتکب چه خطای بزرگی میشوند.