س۴۶: سلفیها متهم به واپسگرایی و بازگرداندن امت به عقب، و متهم به تشدد دینی و عدم پذیرفتن پیشرفتِ مادّی و فرهنگ اروپایی و مدرنِ مدنی هستند، چه جوابی دارید؟
تمام این گفتهها نادرست و گمانهایی بی پایه و اساس است. سلفیت هرگز با پیشرفت در تعارض نیست. باید گفت: سلفیت که در پاکی و صفایش همان تعبیرِ دیگرِ اسلام است، با نگاه خاص خود به پیشرفت و تمدن مینگرد.
دشمنان سلفیت وقتی خواستند با این دعوت رودررو شوند و آن را زشت جلوه دهند، با یک تقارن میان تعداد افراد دعوت و بقیهی مسلمین، آنان را اندک خواندند. از آنجا که عوام امت اسلامی غوطهور در بدعتها و منکراتی بودند که سلفیها آن را به شدت انکار میکردند، برآن شدند تا این گفتار مغرضانه نسبت به سلفیت را در میان امت انتشار دهند. گفتند: این دعوت، دعوتی متشدّد و سختگیر است که باری بر دوش مردم مینهد که توان حمل آن را ندارند. اندیشهای نوپاست که به واپسگرایی فرا میخواند و پیشرفت کنونی را منکِر است ووو.
بر زبان آوردن واژهای تشدّد و بازگشت به عقب و عقبماندگی بر زبان عوام و غیر عوام بسیار راحت است. و میتوان با آن به صورتِ خاص برای گروهِ سلفی و به صورت عام نسبت به تلاش برای عملِ به اسلام، تنفر و انزجار ایجاد کرد. از این رو نویسندگان و روزنامهنگاران لائیک و جناح چپ، این کلیدواژههای مغرضانه را برای زشت نشان دادن چهرهی سلفیت به صورت خاص، و برای حرکتهای اسلامی به صورت عام، به کار گرفتند.
باید به این مسئله توجه داشت که اسلام پیشرفت را آنگونه که در بین مردم شایع است، تفسیر نمیکند. اسلام به انسان که دارای جنبهی مادی و معنوی است به عنوان یک کیان و حقیقت متکامل مینگرد. اما تمدن غربی در بعد مادی و علوم تجربی پیشرفت کرده است و بالعکس، در بعد روحی دچار انحطاط و شکست شده است.
رشد و شکوفایی در اسلام، پیشرفتی اخلاقی است که در تمام ابعادِ حیات، اسبابِ عمران و آبادیِ مادی را به کار میگیرد. اگر به رخدادهای گذشته و معاصر تاریخ نگاهی بیندازیم، در خواهیم یافت که ملّتهای ما زیر فشار استعمار غربی اروپایی، مشکلات و مصائب فراوانی را تجربه کردهاند.
همیشه شاهد برخورد دوگانهای بودهایم که دول غرب با خودشان و با ملتهای شکست خورده و مستعمره داشتهاند. تنها عامل این برخورد دوگانه، فقدانِ اصولِ اخلاقی و ارزشهای روحیِ تمدن غربی بوده است.
ارتباط و پیوند با عقیدهی اسلامیِ صحیح، یعنی دور انداختن نمونهی فعلی تمدن غربی. و این به معنای نادیده گرفتن پیشرفت علمی غرب نیست. چرا که میان بهرهگیری از نتایج علمیِ تمدنِ غربی و میان پذیرش عناصر تمدن غرب و بینشهای عقیدتی و نظریات فلسفیِ این تمدن در زندگی، تفاوت بسیاری است.
چون در بحثهای علمی و اکتشافات، وطن و تابعیت و ملّیت، معنایی ندارد. این فقط نتیجهی زحماتِ بشری با ملیّتها و کشورهای مختلف است. در گذشته ما مسلمانان در پیشرفت علمی برای تمام بشریت، شرکت داشته و تلاش بسیار زیاد و غیر قابل انکاری را عرضه داشتهایم.
مشکل ما با تمدنِ غربی نهفته در اختلاف ریشهای ما با آنان در اصول بنیادینی است که شامل عقیدهی توحید و ایمان به الله ﻷمیشود. و نیز در یکتا دانستن اللهأدر توحید الوهیت، ربوبیت، حقیقت و ماهیّت انسان، هدف از آفرینش او و بیان نتیجهی کارش در آخرت است. همچنین اختلاف ما با آنان بر سر وسایلی است که انسان برای پیمودنِ بهترین راههای ممکن در زندگی و برای ترقّی، آن را به کار میگیرد.
بر امت اسلامی است که مزین به ویژگیهایی باشد که او را از دیگر امت ها جدا سازد. و با پایبندی به عقاید و شریعت اسلامی خود، امتی بسازد که قبل از تولیدات مادی، در عقاید و ارزشها و سلوکش پیشرو بوده و مقام اوّل را احراز نماید.