س۴۲: خیلیها ادعا دارند که در دعوت به سوی الله متعال، تمام امور را مدّ نظر دارند، اما در عمل و حقیقت چنین نیستند؛ نشانههای منافاتِ شمولیت در دعوت چیست؟
۱- تقسیم دین به پوسته و مغز:
این نوع تقسیمبندی جدید و خود ساخته است. چنین چیزی از سلف صالح ثابت نشده است. به مقتضای چنین ایدهای برخی افراد به بخشهایی از دین توجه کردهاند که آن را مغز و لب دین میدانند و بخشی دیگر را به گمان اینکه پوسته و ظاهر دین است، رها کرده و به آن بیتوجه شدند. اگر بخواهی معیاری که میان مغز و پوستهی دین فرق میگذارد را بررسی کنی، آن را نوعی هوا و هوس خواهی خواهی یافت. گاهی اوقات هم سنّتهای رسولصپوسته و ظاهر نامیده میشود!!! و گاهاً واجبی از واجبات لب و مغز نامیده میشود و واجبی دیگر، پوسته. و برخی اوقات جریانِ توحید با وجود اهمیت فراوانش، به ادعای الفت و نزدیک کردن دلها یا عدم ایجاد تنفر و انزجار، ترک و رها میشود. تمام این کارها صورت میگیرد تا مبادا با احساسات مردم برخورد داشته باشد... در نتیجه بعضی از قضایای توحید، پوسته نامیده میشود. و از نظر آنها متحد کردن مردم با وجودی که با هم تفاوت و اختلافات شرعی عقیدتی دارند، مهمتر و اولیتر(از اصلاح اعتقادات) است.
بعضی وقتها هم بر بدعتهای پدید آمده در دین، به دیدهی اغماز مینگرند و بر آن چشم میپوشند. بدعتها را پوستهی کم اهمیتی میدانند که ارزش ندارد انسان به آنها توجه کند.. ! تقسیم دین به اصول و فروع هم از همین دست مثالهاست؛ و به بهانهی اکتفا کردن به متفق بودن بر اصول، در فروع تسامح و تساهل میکنند! لیکن باید گفت اگر با تقسیم بندیِ به اصول و فروع، حکمی صادر شود، بدعت محسوب میشود؛ ولی اگر به هدف بیان و توضیح باشد، در اصطلاح مناقشهای نیست.
به مورد دیگهای که میتوان اشاره کرد این است که همیشه دنبالِ اجازهها و رخصتها هستند و به فتواهای نادرست برخی از علما و گفتار مرجوح آنان عمل میکنند.
برخی در این کار چنان غلو و زیادهروی میکنند که کارشان بیشتر شبیه به بازی گرفتن دین است. بیشترین چیزی که دلالت بر این کار دارد، تساهل آنان در مسایل عقیده و بدعتهای اعتقادیِ منحرف است. تساهلی که بر قبول و پذیرفتنِ دعوت اسلامی توسط مردم بدترین تأثیر را میگذارد. دعوت صحیح و درست به سوی اسلامِ کامل و پاک را زشت جلوه میدهد.
۲- چشم پوشی از بدعتهای فراوانی که در کشورها انتشار یافته است:
ترکِ مبارزه با خرافات و شرکیات و کارهای بیهودهای که امروزه میان مسلمانان پخش شده است، با شمولیت و فراگیر بودن دعوت به سوی الله در تمامِ ابعاد منفات دارد.
این جریان در بسیاری از دعوتها در این میدان آشکار و نمایان است. گاه به اسمِ( مصلحت دعوت) و گاهی به بهانهی (اوّل، به دست آوردن دلها) و بعضی اوقات هم به اسمِ( تلاش برای وحدت امّت).
از نشانههای آن میتوان به این موارد اشاره نمود: فرق قایل شدن میانِ بدعت حقیقی و بدعت اضافی، بدعت حقیقی افراد را رد میکنند و بر مرتکبِ بدعتِ اضافی خُرده نمیگیرند. شریعت میان هیچ کدام از آنها فرق نمیگذارد و انکارِ بدعتِ هر دو مبتدع را واجب میداند.
نمونهای از بدعتهای اضافی که بر صاحبش چشم پوشی شده بلکه حتی با آنان شرکت هم میکنند، جشن گرفتن در بیست وهفتم ماه رجب و برگزاری جشن میلاد برای رسول الله صمیباشد. برگزاری جشن میلاد برای رسولصبدعت حقیقی محسوب میشود. همچنین خاص قرار دادن قرائت قرآن با صدای بلند بین اذان و اقامهی نماز صبح و عصر، ذکرِ دسته جمعی و یا تخصیصِ قبل از نماز جمعه برای قرائت قرآن با صدای بلند ووو .
۳- ادا نکردن حقِّ توحید و یکتاپرستی در دعوت، و بی توجهی به مقدّم نمودنِ توحید بر سایر امور دینی، عدم آموزش توحید و یکتاپرستی به مردم برای برانداختن صورتهای شرک اکبر که در مناطق و کشورها انتشار یافته است. وظیفه و مسئولیتی که بر گردن همگی است، پرورش علمی عملی، فهم و سلوکِ افراد جامعه بر اعتقاد توحیدی است. از این رو توحید، پایه و اساس دین است.