س۳۶: اهداف دعوت سلفیت کدام است؟ روشِ دعوت، برای تحقق این اهداف کدام است؟
روش دعوت سلفیت در امور زیر خلاصه میشود:
نخست: دعوت به ایمان با تمام معانی و ارکانش: از شناخت الله ﻷبا اسماء و صفاتش گرفته تا عبادتِ الله با این نام و صفتها، توحید ربوبیت و الوهیت، کفر به طاغوت، جنگ با تمام صورتهای قدیم و جدیدِ شرک، از قبیل شرک قبور و خرافات، شرکِ حاکمیت، ولاء، براء و غیره. همچنین ایمان به فرشتگان، کتابها، پیامبران، روز قیامت، قضا و قدر، جریانات اعتقادی در مورد صحابه ش، مسایل کفر و ایمان، اجرایی کردن سنت و مبارزه با بدعت، اثبات روشهای استدلال و محقَّق نمودن پاکی در عبادات، اخلاق و معاملات و تعامل، حرکت در مسیر دعوت، برپا داشتن دین، بلند نمودن کلمهی الله بر فراز زمین. تمام این موارد به صورت کلّی یا تفصیلی باید طبق روش اهل سنت و جماعت باشد.
ما بر این باوریم که دعوت به ایمان با این مفهومِ جامع، اصلِ دعوت پیامبران †بوده است. این روش، روشِ رسول اللهصو صحابهی بزرگوار ویشبوده است. این رویکرد، مهمترین اولویّت در عمل است. اولویت و اولین واجبی که هیچ واجبی بدونش محقَّق نخواهد شد.
واجب و ضروری است تا به هر روش ممکن، به سوی این برنامه و رویکرد دعوت داد و مردم را از طریق وسایل عمومی مانند سخنرانی، حلقههای درس عمومی، کتاب، انتشارات عمومی و کاروانها و گروههای دعوت، طبق روش سلفی تربیت نمود. و نیز توسط وسایل خاص همانند تدریس خصوصی، مراکز علمی، گروههای تعلیم و تربیت و غیره به این مهم پرداخت.
دوم: ایجاد گروهی مؤمن: باید گروهی مؤمن و پایبند و ملتزم به اسلام تشکیل گردد تا به این روش عمل کنند. برای برپا داشتن فرضهای کفایی که فعلاً به آن عمل نمیشود، عزم را جزم کنند و تمام توان خود را در این راستا به کار گیرند. و در عین حال تلاش نمایند، اسباب قدرت که هم اکنون آن را در اختیار نداریم، فراهم شده و آن را به دست آوریم. به این دلیل که خیر را دوست داریم و بر آن اشتیاق داریم و برای نصیحت و خیرخواهی مسلمانان و توجه به امور آنان. ما معتقدیم تشکیل این کارگروهِ مؤمن بر روش اهل سنت و جماعت و تشکیل آنچه که دیگر افراد اهل سنت بر آن اتفاق نموده و در گرد آن جمع میشوند، از اهم واجبات و اولویتها است.
این گروه تلاش میکند تا اولاً افرادش واجبات عقیدتی، عبادی، رفتار و منش، و برخورد، تعامل و اخلاق، که بر هر کدامشان به صورت خاص لازم آمده را انجام دهند و از محرمات دست بکشند؛ چنانکه به صورت منظم و با برنامه پایبند به همکاری و تعاون بر وظایف و فرایضی هستند که تمام جامعه و امت با آن مورد خطاب قرار گرفتهاند. مثلاً اموری همانند تعلیم و تعلّم. الله ﻷمیفرماید: ﴿فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ﴾[التوبة: ۱۲۲]. «پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى کوچ نمىکنند تا در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهند، باشد که آنان بترسند؟».
علم در دعوت ما، منزلتی خاص و اهمیتی بس بزرگ دارد. زیرا این روش، با علم بر پا داشته میشود و در نبود آن، هویت و انتسابش به سلف صالح را گم کرده و از دست میدهد. لازم است جهاد علمی در تمام سطوح برپا گردد. برای کودکان و بزرگسان، مردان و زنان و سایر اقشار جامعه. درست همانند دقّت و بازبینی و دعوت. اللهأمیفرماید: ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٤﴾[آل عمران: ۱۰۴]. «و باید از میان شما، گروهى، به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند».
البته حتماً باید در این باب، بنا بر دستور و قواعد شریعت، مصالح و مفاسد را مراعات نمود. باید به واجبات اجتماعی از قبیل مرتفع نمودن نیاز فقرا و تنگدستان و مراعات ایتام، توجه نمود. همچنین بر تشویق توانگران بر پرداخت زکات و صدقات و کمک کردنِ آنان در پرداخت زکات و صدقات بر مبنای آموزههای قرآن و سنت، عیادت بیماران و فراخواندن آنان به سوی الله، زنده کردن روابط برادرانه میان مسلمانان، از قبیل شرکت در تشییع جنازهها، همدردی با مصیبت زدگان، به دعوت دیگران جواب دادن، تبریک گفتن شادیها و مراسم خوشی به همنوعان، و دیگر موارد. باید تلاش نمود نظامی اقتصادی اسلامی ایجاد گردد و بدین وسیله بتوان مردم را از ربا و پیامدهای آن و دیگر معاملات حرام دور کرد.
چارهای نیست جز این که با ارجاع مردم به علما، در کالبدِ امت روح تجمع گرایی را دمید و آنان را از پراکندگی و تشتت بازداشت. همچنین هر گاه شرایط و لوازم جهاد مهیا شد، جهاد فی سبیل الله را بر پا داشت. و هنگام عدم توانایی برای جهاد، باید تلاش نمود تا اسباب آن فراهم گردد. باید به مردم آموزاند تا در نزاعها و درگیریهای خویش قضاوت و حکم را به شریعت بسپارند. آنهم با رجوع به علمایی که واجب است در هر نقطه از جهان یافت شده و در دسترس باشند تا بر اساس قرآن و سنت و دور از قوانین وضعی و قراردادی طاغوتی، موارد اختلافی را حل و فصل کنند. تمام این موارد و موارد مشابه از قبیل برپایی جمعه و جماعات و عیدها از فرضهای کفایی هستند. مسلمانان اگر در برپاییِ خیر و تقوی چنان که الله أآنان را امر میکند: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰ﴾[المائدة: ۲]. «و در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید»، تجمع کرده و با هم همکاری نمایند، _بإذن الله_خواهند توانست بدون هیچ مفسده و ضرری چندین و چند برابر آنچه هماکنون بر پا داشته اند را، به نمایش بگذارند. و تناسب اینکه حق را بر پا دارند الله متعال آنان را قدرت خواهد داد تا به کارهایی که از انجامش عاجز ماندهاند، جامهی عمل بپوشانند. چرا که هر طاعتی سبب طاعاتی دیگر خواهد شد.
سوم: برپایی دولت اسلام: اما در این که نهایتا دولت اسلامی چگونه بر پا خواهد شد، باید گفت: ما هرگز یک جریان معین و مشخص(حکومت اسلامی) را بر الله متعال لازم و حتمی نمیکنیم. و نمیگوییم جز تشکیل حکومت اسلامی هیچ راه دیگری نیست. بلکه الله أاز داستانِ پیامبران و فرستادگانش داستان پیامبری را تعریف میکند که با دعوت حکیمانه و بیان وی تمام قومش ایمان آوردهاند. مثلاً: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ يَزِيدُونَ١٤٧ فََٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ١٤٨﴾[الصافات: ۱۴۷-۱۴۸]. «و او را به سوی یکصد هزار نفر یا بیشتر فرستادیم. پس ایمان آوردند در نتیجه آنان را تا پایان عمرشان بهره مند کردیم». با هلاک دشمنانِ پیامبران به عذابی کوبنده از جانب خویش، یا به دست فرستادگان و پیروان آنان، برخی از پیامبران خویش را یاری نمود. اللهأاین امور را در سیرت رسول اللهﻷهم قرار داد. دروزهای مدینه را به وسیلهی قرآن بر او گشود. همچنین بحرین، یمن و بخش عظیمی از جزیرة العرب را به دست ایشان فتح نمود. چنانکه مکه را به زورِ سرنیزه بر پیامبر گشود. و نیز عراق و نقاط دوردستتر، شام و مصر و ... را بر یاران رسول اللهصبا سرنیزه فتح کرد. تحت هر شرایطی حمد و ستایش مخصوص الله متعال است. قدرت یافتن در زمین منّتیست از جانب الله. و وعده کرده است که هدف از قدرت دادن به مسلمانان در زمین فقط برای این است که، فرد و جامعه عبودیت را برای الله ﻷ قرار دهند. در این راستا استفاده از اسبابی که مقدور و در توان است هم واجب و ضروری است. لیکن پیروزی از جانب الله متعال است نه اسباب. الله أمیفرماید: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡٔٗاۚ وَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٥٥﴾[النور: ۵۵]. «الله به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین قرار دهد؛ همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند، مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید؛ آنانند که نافرمانند». و فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ كَتَبۡنَا فِي ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ ٱلصَّٰلِحُونَ١٠٥ إِنَّ فِي هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِينَ١٠٦﴾[الأنبیاء: ۱۰۵-۱۰۶]. «و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد. بی تردید در این، برای مردمِ عبادت پیشه کفایت است».
پنهان و پوشیده نیست که واقعیت و حقیقت کنونی ما پیوسته و مدام کوچکتر از آن است که آرزویش را داریم. و وضعیت ما بسی دورتر از آنچیزی است که باید باشیم. اما نصیحت و پند دادن واجب است. آرزو داریم که همگی بر راه راست باشیم نه خارج از مسیر؛ هر چند حرکتمان آهسته و آرام باشد.