حدّ زنا
[زنا: ایجاد روابط جنسی حرام و ممنوع میان زن و مرد است؛ و پس از کفر و شرک و قتل، زنا از همهی گناهان دیگر، بدتر و نارواتر است. خداوند بلندمرتبه میفرماید:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا٣٢﴾[الإسراء: ۳۲].
«و با انجام مراحل و انگیزههای زنا، به زنا نزدیک نشوید که زنا گناه بسیار زشت و راه و روشی بد است».
عبدالله بن مسعود سگوید: از پیامبر جسؤال کردم: کدامین گناه بزرگتر است؟ فرمود: «این که برای خدا شریک قرار دهی در حالی که او تو را آفریده است». گفتم: بعد از آن چی؟ فرمود: «فرزندت را از ترس این که با تو غذا بخورد بکشی». گفتم: بعد از آن چی؟ فرمود: «با زن همسایهات زنا کنی». بخاری و مسلم.
خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا يَزۡنُونَۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ يَلۡقَ أَثَامٗا٦٨ يُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَيَخۡلُدۡ فِيهِۦ مُهَانًا٦٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَئَِّاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٧٠﴾[الفرقان: ۶۸-۷۰].
«و بندگان خوب خدای رحمان، کسانیاند که با الله، معبود دیگری را به فریاد نمیخوانند و پرستش نمینمایند، و انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده است، به قتل نمیرسانند مگر به حق، و زنا نمیکنند؛ چرا که هر کس یکی از این کارهای ناشایست شرک و قتل و زنا را انجام دهد، کیفر آن را میبیند. (و کسی که مرتکب یکی از کارهای زشت و پلشت شرک و قتل و زنا شود) عذاب او در قیامت مضاعف میگردد، و خوار و ذلیل، جاودانه در عذاب میماند؛ مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند (گناهان چنین کسانی را میبخشد و) بدیها و گناهان گذشتهی ایشان را به خوبیها و نیکیها تبدیل میکند، و خداوند آمرزنده و مهربان است».
در حدیث طولانیای که سمرۀ بن جندب سدربارهی رؤیای پیامبر جروایت کرده، آمده که پیامبر جفرمود: «رفتیم تا به چاهی مانند تنور رسیدیم. راوی گوید: گمان میکنم پیامبر جفرمود: که از آن سر و صداهایی به گوش میرسید. فرمود: به آن نگاه کردیم؛ زنان و مردان عریانی را دیدیم که شعلههای آتش از زیر آنها بلند میشد و وقتی که به آنها میرسید، داد و فریاد میزدند. پیامبر جبه آن دو فرشتهی همراه، گفت: اینان چه کسانی هستند؟ جواب دادند: مردان و زنان عریانی که در چاه تنور مانند بودند، زنان و مردان زناکار هستند». بخاری.
و ابن عباس سگوید: پیامبر جفرمود: «بندهی زناکار در حال زنا مؤمن نیست؛ و دزد در حال دزدی مؤمن نیست؛ و شرابخوار در حال نوشیدن شراب مؤمن نیست؛ و قاتل در حال قتل مؤمن نیست. عکرمه گوید: به ابن عباس سگفتم: چگونه ایمان از او سلب میشود؟ گفت: این طور: ـ و انگشتان خویش را در هم فرو کرد؛ سپس آنها را درآورد و گفت: اگر توبه کرد، ایمان این طور به او برمیگردد ـ و انگشتانش را در هم فرود برد ـ ». بخاری و نسایی.
و برخی از حکمتها و منافعِ حرام بودن زنا، آن است که قداست و پاکی جامعهی اسلامی را مصون مینماید، از حیثیّت و کرامت مسلمان محافظت میکند، و سلامت نفس و نسل و صفای معنوی را برای آنها در پی دارد].
س: به بیان «حدّ زنا» بپردازید؟
ج: «حدّ زنا» بر دو قسم است:
زدن صد تازیانه؛ و چنانچه مرد یا زن زناکار، غیر مُحصن (بدون همسر و مجرّد) باشد، حدّ او صد ضربه شلاق میباشد.
سنگسار؛ و چنانچه مرد یا زنِ زناکار، مُحصن (دارای همسر و متأهل) باشد، حدّ او رَجم و سنگسار میباشد.
[به هر حال؛ شخص زناکار، یا مُحصن (دارای همسر) است و یا غیر مُحصن (بدون همسر). اگر شخصی آزاد، مُحصن (ازدواج کرده) و مکلّف (عاقل و بالغ)، مرتکب زنا شد، باید رجم شود تا بمیرد.
جابر بن عبدالله انصاری سگوید: «مردی از قبیلهی اسلم نزد پیامبر جآمد و بدو گفت: زنا کردهام؛ چهار بار اقرار کرد و گفت: زنا کردهام. پیامبر جدستور داد تا رجم شود؛ و آن مرد، محصن (ازدواج کرده) بود». ترمذی و ابوداود.
و ابن عباس سگوید: روزی عمر بن خطاب سبرای مردم خطبه ایراد کرد و گفت: «به راستی خداوند، محمد جرا به حق مبعوث و قرآن را بر او نازل کرد. از جمله آیاتی که خداوند نازل کرد، آیهی «رجم» است که آن را خواندیم و درک و حفظ نمودیم. پیامبر جطبق آن، زناکار محصن را رجم کرد و ما هم بعد از او رجم کردیم. بیم دارم که اگر زمانی طولانی بر مردم بگذرد، کسی بگوید: به خدا قسم! آیهی رجم را در کتاب خدا نیافتیم، در نتیجه با ترک واجبی که خداوند نازل کرده گمراه شوند؛ رجم در کتاب خدا حق است و باید بر هر زن و مرد محصنی اجرا شود و این زمانی است که شهود گواهی دهند یا زن، حامله گردد یا به آن اعتراف کنند». بخاری و مسلم.
و خداوند بلندمرتبه در مورد حدّ غیر محصن (ازدواج نکرده) میفرماید:
﴿ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِي دِينِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢﴾[النور: ۲].
«هر یک از زن و مرد زناکار (ازدواج نکرده) را صد تازیانه بزنید و در اجرای قوانین دین خدا، رأفت نسبت بدیشان نداشته باشید، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید؛ و باید گروهی از مؤمنان بر اجرای حدّ بر ایشان حاضر باشند».
زید بن خالد جهنی سگوید: «شنیدم پیامبر جدستور داد فرد غیر محصنی که مرتکب زنا شده بود را صد تازیانه بزنند و یکسال تبعید کنند». بخاری.
و عبادۀ بن صامت سگوید: پیامبر جفرمود: «از من یاد بگیرید! از من یاد بگیرید! از من یاد بگیرید! خداوند چارهی زنان زناکار را مشخص کرده است. غیر محصن (ازدواج نکرده) صد تازیانه و یکسال تبعید، و محصن (ازدواج کردهی) زناکار، صد تازیانه و سنگسار کردن» مسلم].
س: در نزد مسئولینِ حکومتی و قضایی، موضوع زنا با چه چیزی ثابت میگردد؟
ج: زنا به یکی از این دو چیز ثابت میشود: «شهود» یا «اقرار».
«شهود»: آن است که چهار نفر از شاهدان، بر زن یا مردی به زنا گواهی دهند. و هرگاه این افراد به موضوع زنا شهادت دادند، امام و پیشوای مسلمانان ازآنان دربارهی ماهیّت زنا، چگونگی زنا، مکان زنا، و مورد زنا بپرسد؛ (یعنی از آنها بپرسد که زنا چیست؟ زنا چگونه تحقّق پیدا میکند؟ در کجا زنا اتفاق افتاده؟ چه وقت زنا صورت گرفته؟ و با چه کسی زنا شده است)؟
و هرگاه شاهدان به تبیین و توضیح این موارد پرداختند و گفتند که عمل زنا را مانند وارد شدن میل سرمهکش، در سرمه دان مشاهده نمودیم، در آن صورت امام و پیشوای مسلمانان، از عدالت و صداقت شاهدان پرس و جو نماید و در این زمینه به تحقیق و بررسی بپردازد؛ و اگر چنانچه عدالت و صداقت و راستی و پارسایی شاهدان برای وی مُحرز گردید، در آن صورت بر مبنای شهادت آنان، حکم را صادر نموده و حدّ زنا را به مرحلهی اجرا دربیاورد.
و اگر چنانچه تعداد شاهدان، کمتر از چهار نفر بود، و یا فسق و بیبند و باری و هرزگی و فجور شاهدان ثابت گردید، در آن صورت بر تمامی گواهان، «حدّ قذف» (حدّ به خاطر وارد کردن تهمت ناروا) جاری میگردد.
و «اقرار»: آن است که یک فرد بالغ و عاقل، در چهار مرتبه و در چهار مجلس، به زنا اقرار نماید؛ و در هر مرتبهای که به زنا اقرار میکند، قاضی او را ردّ نماید.
و برای قاضی مستحب است که فرد اقرار کننده را به برگشت و رجوع از اقرارش یادآوری و تلقین نماید و بدو چنین بگوید: شاید آن زن را لمس کردهای یا بوسیدهای. و هرگاه اقرار وی ـ بر مبنای آن چه بیان شد ـ به اتمام رسید، در آن صورت قاضی از او دربارهی ماهیّت زنا، چگونگی زنا، مورد زنا، و مکان زنا بپرسد. (یعنی از او بپرسد که زنا چیست؟ زنا چگونه تحقّق پیدا میکند؟ با چه کسی زنا کرده است؟ و در کجا زنا صورت گرفته است)؟
و اگر چنانچه فرد اقرار کننده به تبیین و توضیح این موارد پرداخت، در آن صورت حدّ زنا بر او جاری میگردد.
[به هر حال؛ حدّ به یکی از این دو چیز ثابت میشود: «اقرار» یا «شهود»:
حدّ با اقرار ثابت میشود؛ چون پیامبر جماعز و زن غامدیّه را به خاطر اقراری که کردند، رجم نمود.
ابن عباس سگوید: «وقتی ماعزبن مالک نزد پیامبر جآمد، پیامبر جبه او گفت: شاید او را بوسیدهای یا لمس یا نگاه کردهای؟ گفت: نه ای فرستادهی خدا! پیامبر جبا لفظ صریح فرمود: آیا با او جماع کردهای ـ به کنایه نگفت ـ ابن عباس سگوید: در این هنگام پیامبر جدستور به رجم او داد». بخاری و ابوداود
و سلیمان بن بریده ساز پدرش روایت میکند که وی گفت: «زنی غامدی از قبیلهی «ازد» نزد پیامبر جآمد و گفت: ای رسول خدا ج! مرا پاک کن. پیامبر جفرمود: وای بر تو! برگرد و از خدا طلب استغفار و توبه کن. زن گفت: میبینم که میخواهی من را مانند ماعز بن مالک رد کنی! پیامبر جفرمود: چه کردهای؟ آن زن گفت: او در اثر زنا حامله شده است. پیامبر جفرمود: تو؟ گفت: بله. پیامبر جبه او فرمود تا وقتی که وضع حمل نکنی، حدّ بر تو جاری نمیشود. راوی گوید: مردی از انصار سرپرستی آن زن را بر عهده گرفت تا وضع حمل کرد. سپس آن مرد نزد پیامبر جآمد و گفت: زن غامدیّه وضع حمل کرده است؛ پیامبر جفرمود: در این حالت او را رجم نمیکنیم، که بچهی کوچکش تنها بماند و کسی نباشد که به او شیر بدهد. مردی از انصار بلند شد و گفت: ای رسول خدا ج! شیر دادن او بر عهدهی من. پیامبر جآن زن غامدی را رجم کرد». مسلم
و اگر کسی که به زنا اقرار کرده است، از اقرارش پشیمان شد، حدّ بر او جاری نمیشود؛ به دلیل حدیث نعیم بن هزّال سکه گوید:
«ماعز بن مالک، یتیمی بود که تحت سرپرستی پدرم؛ و با یکی از زنان محلّه زنا کرد... تا جایی که گفت: پیامبر جدستور داد که او را رجم کنند. پس او را به منطقهی «حرّۀ» بردند. وقتی که او را رجم کردند و دید که سنگ به شدّت به او میخورد، بیتابی کرد و پا به فرار گذاشت. عبدالله بن انیس ساو را دید، در حالی که دوستانش نتوانستند او را بگیرند. عبدالله سُم شتری را برداشت و به او زد و او را کشت. سپس نزد پیامبر جآمد و جریان را برایش تعریف کرد. پیامبر جفرمود: «چرا او را به حال خودش رها نکردید، شاید توبه میکرد و خداوند توبهی او را قبول میکرد». ابوداود.
و اگر مردی اعتراف کند که با فلان زن زنا کرده است؛ حدّ تنها بر او جاری میشود. و اگر زن هم به این امر اعتراف کرد، بر او هم حدّ جاری میشود، در غیر این صورت حدّ جاری نمیشود.
ابوهریره سو زید بن خالد سگویند: «دو خصم نزد پیامبر جشکایت بردند؛ یکی از آنها گفت: میان ما با کتاب خدا داوری کن. دیگری ـ که از دوستش به مسائل شرعی آگاهتر بود ـ گفت: آری ای پیامبر خدا، میان ما به کتاب خدا داوری کن، و به من اجازه بده صحبت کنم. پیامبر جفرمود: صحبت کن. آن مرد گفت: پسر من، عسیف این مرد بود ـ مالک گوید: «عسیف» به معنی کارگر است ـ و با همسر او زنا کرده است؛ به من خبر دادند که پسرم باید رجم شود، من هم صد گوسفند و کنیزم را در عوض این کار دادم. سپس از اهل علم سؤال کردم؛ به من گفتند که سزای پسرم صد تازیانه و یکسال تبعید است و تنها همسر آن مرد باید رجم شود.
پیامبر جفرمود: قسم به ذاتی که جانم در دست او است، بین شما به کتاب خدا داوری میکنم؛ گوسفندان و کنیزت به خودت برمیگردند؛ و پسر او را صد تازیانه زد و یک سال تبعید کرد و به انیس اسلمی سدستور داد که نزد زن آن مرد برود، و اگر اعتراف کرد، رجمش کند. آن زن نیز اعتراف کرد و او را رجم نمودند». بخاری و مسلم.
و در مورد ثبوت زنا با شهادت شهود، خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤﴾[النور: ۴].
«کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند؛ سپس چهار شاهد نمیآورند؛ بدیشان هشتاد شلاق بزنید و هرگز گواهی دادن آنان را نپذیرید، و چنین کسانی فاسق هستند».
و اگر چهار مرد مسلمان، آزاد و عادل شهادت بدهند که آلت تناسلی فلان مرد را در فرج فلان زن، مانند فرو رفتن میل در سرمهدان، و ریسمان در چاه، دیدهاند، در آن صورت بر آن زن و مرد، حدّ جاری میشود.
ولی اگر سه نفر شهادت بدهند و چهارمی شهادت ندهد، حدّ قذف (تهمت) بر آن سه نفر جاری میشود؛ به دلیل آیهی کریمه و حدیثی که از قسامۀ بن زهیر، در مورد ابوبکره و شبل بن معبد و ابوعبدالله نافع روایت شده است. بیهقی].
س: شما پیشتر بیان کردید که حدّ فرد غیر محصن [۱](کسی که ازدواج نکرده باشد)، صد تازیانه میباشد؛ حال میخواهیم بدانیم که کیفیّت و نحوهی ضربهی شلاق، چگونه باید باشد؟
ج: نخست باید لباسِ فرد زناکار از تنش کشیده شود و تنها آن چه را که برای پوشیدن عورتش ضروری میباشد، بر تنش باقی بماند؛ سپس جلاّد (مجری حدّ زنا) با تازیانهای که گره ندارد، او را با زدنی متوسط مورد ضرب قرار دهد و سعی کند تا تمامی اعضای فرد زناکار را از زیر شلاق بگذراند؛ و فقط سر، صورت و شرمگاه او را مورد ضرب قرار ندهد.
س: آیا در تازیانه زدن، فرقی میان زن و مرد وجود دارد؟
ج: در این زمینه، زن و مرد با یکدیگر برابر و یکساناند؛ و فرقی که میان زن و مرد وجود دارد، در این است که لباس زن بیرون کشیده نمیشود و تنها لباسِ پوستین و لباسهای اضافی، از تن وی بیرون کشیده میشود.
س: صد تازیانه، در حالت ایستاده زده میشود یا در حالت نشسته؟
ج: در «حدود»، مردان در حالت ایستاده و زنان، در حالت نشسته زده میشوند.
س: «اِحصان» چیست؟
ج: «اِحصان» در رَجم و سنگسار [۲]: آن است که فردی آزاد، عاقل، بالغ و مسلمان، با ازدواجی صحیح [۳]، عمل نزدیکی و آمیزش را انجام داده باشد. و در «رَجم» (سنگسار)، شرط است که زن و مرد در وقت نزدیکی و آمیزش، «مُحصن» باشند [۴].
س: فردی که پس از «اِحصان»، مرتکب زنا میگردد، چگونه سنگسار میگردد؟
ج: چگونگی سنگسار بدین صورت است که: زناکار را تا وقتی که بمیرد، سنگسار نمایند؛ این طور که امام و پیشوای مسلمانان او را در میدان بیاورد و نخست شاهدان، سپس امام و پس از آن، مردم او را سنگسار نمایند. و اگر چنانچه شاهدان از شروع کردن سنگ زدن به سوی فرد زناکار امتناع ورزیدند، در آن صورت «رَجم» ساقط میگردد.
و اگر زناکار به زنا اقرار و اعتراف نموده بود، در آن صورت، نخست امام او را سنگسار کند، و پس از او، مردم او را سنگسار نمایند؛ و اگر برای زنِ زناکار به هنگام رجم، گودالی حفر نمایند، بهتر و زیبندهتر است.
س: آیا فرد سنگسار شده، غسل داده میشود و بر او نماز جنازه خوانده میشود؟
ج: آری؛ فرد سنگسار شده، هم غسل داده میشود و کفن میگردد و هم بر او نماز جنازه گزارده میشود.
س: اگر فردی، دارای برده یا کنیز بود؛ و بر این برده یا کنیز، حدّ زنا واجب گردید، در آن صورت آیا ارباب میتواند حدّ را بر آنها جاری نماید؟
ج: ارباب بدون اجازهی امام، نمیتواند حدّ را بر برده یا کنیز خویش جاری نماید. [اگر چنانچه برده یا کنیزی مرتکب زنا شود، رجم نمیگردد، بلکه باید پنجاه تازیانه به او زده شود؛ به دلیل فرمودهی خداوند متعال:
﴿فَإِذَآ أُحۡصِنَّ فَإِنۡ أَتَيۡنَ بِفَٰحِشَةٖ فَعَلَيۡهِنَّ نِصۡفُ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ﴾[النساء: ۲۵].
«اگر پس از ازدواج از ایشان (کنیزها) زنا سرزد، عقوبت ایشان نصف عقوبت زنان آزاده (یعنی پنجاه تازیانه) است».
عبدالله بن عیاش مخزومی سگوید: «عمر بن خطاب سبه من و جماعتی از جوانان قریش دستور داد تا مقداری از کنیزهای امارت را به خاطر زنا تازیانه بزنیم؛ به هر کدام از آنها پنجاه تازیانه زدیم» بیهقی].
[۱] محصن: کسی است که قبلاً با ازدواجی صحیح، عمل زناشویی و آمیزش را انجام داده باشد. [مترجم] [۲] در اینجا، «اِحصان» به «اِحصان در رجم و سنگسار» مُقیّد شده است و با این قید، از «اِحصان مقذوف» احتراز شده است؛ زیرا که «اِحصان مقذوف» در دو چیز، از «اِحصان رَجم» پایینتر است؛ یکی در نکاح و دیگری در «دخول» (به نقل از «الجوهرة النیِرة»). [۳] - با قید «نکاح صحیح»، «نکاح فاسد» خارج میگردد؛ همانند نکاح بدون شاهد. از این رو با نکاح فاسد، اِحصان صورت نمیگیرد. (به نقل از رد المحتار ۳/۱۴۲) [۴] - پس اِحصانِ هر یک از زن و مرد، برای محصن ساختن دیگری شرط است؛ از این رو اگر بردهای با زنی آزاد، یا زنی کنیز ازدواج کرد، اِحصان صورت نمیگیرد، مگر آن که پس از آزادی با او نزدیکی و آمیزش نماید که در آن صورت اِحصان تحقق پیدا میکند، ولی پیش از آزادی، اِحصان تحقق پیدا نمیکند؛ تا جایی که اگر یک کافر ذمّی با یک زن مسلمان زنا کند، سپس آن کافر ذمّی مسلمان گردد، در آن صورت سنگسار نمیشود، بلکه حدّ بر او جاری میگردد. (به نقل از درالمختار) نویسندهی کتاب «بحر الرائق»(۵/۱۱) گوید: برده، محصن نیست؛ زیرا خودش توان نکاح صحیحی که او را از زنا بینیاز کند، ندارد؛ و کودک و دیوانه نیز به جهت عدم اهلیّتِ عقوبت و کیفر، محصن به شمار نمیآیند؛ و کافر نیز محصن نمیباشد؛ زیرا رسول خدا جمیفرماید: «من اشرک بالله، فلیس بمحصن»؛ «کسی که به خدا کسی یا چیزی را شریک و انباز قرار دهد، محصن نیست». و این که پیامبر جدو یهودی را سنگسار نمودند، این رجم، پیش از نزول آیهی رجم و بر اساس حکم تورات بوده است که بعدها منسوخ گردید. و همچنین کسی که ازدواج نکرده، محصن به شمار نمیآید؛ زیرا به نزدیکی و آمیزش حلال، قدرت پیدا نکرده است. و زنی که ازدواج کرده و بدو «دخول» صورت نگرفته، او نیز محصن نیست؛ زیرا پیامبر جمیفرماید: «الثیّب بالثیّب»؛ «بیوه با بیوه»، و پُرواضح است که بیوگی، بدون جماع و آمیزش تحقق پیدا نمیکند؛ زیرا از زنا مستغنی و بینیاز نیست. و «دخول» عبارت است از داخل کردن «حشفه» (گردی آلت تناسلی) یا داخل کردن اندازهی حشفه در فرج زن. و در «دخول»، اِنزال شرط نیست؛ همچنان که در وجوب غسل نیز همین حکم نافذ میباشد؛ زیرا فرد با داخل کردن حشفه، اِشباع و اِرضاء میگردد. و اگر فردی با غیر محصن همانند: زنِ کافر ذمّی، کنیز، دختر بچهی کوچک و زن دیوانه، جماع و آمیزش (دخول) کرد، در آن صورت محصن به شمار نمیآید؛ زیرا در ازدواج با آنها به جهت عدم اتمام نعمت، نفرت و انزجار وجود دارد. و همچنین اگر کسی با یک زن محصن زنا کرد، و در آن وقت محصن نبود بلکه در وقت زنا محصن گردید، در آن صورت به خاطر عدم اتمام نعمت، محصن به شمار نمیآید. و اگر چنانچه کسی محصن بود، سپس به وسیلهی دیوانگی و جنون، اِحصانش زائل گردید و پس از آن، از دیوانگی خویش بهبود یافت؛ در آن صورت دوباره محصن میباشد و اِحصانش اعاده میگردد. ولی امام ابویوسف بر این باور است که پس از دیوانگی، احصان وی اعاده نمیشود، مگر آن که پس از بهبود یافتن از دیوانگی با زنی جماع و نزدیکی نماید.