نفل
(نفل یا جایزه. مقدار پول یا چیزی که پیشوای مسلمانان یا مسئولین و فرماندهان، در مقابل قیام به مسئولیتی جنگی ـ اضافه بر حقوق و سهم آنها در غنیمت ـ به آنان داده میشود؛ به شرطی که آن جایزه و پاداش، بیش از یک چهارم غنائم نبوده و مأموریّت در داخل خاک دشمن انجام پذیرد).
س: آیا پیشوای مسلمانان میتواند برای رزمندگان ـ اضافه بر حقوق و سهم آنها در غنیمت ـ چیزی را بدهد؟
ج: پیشوای مسلمانان میتواند در حال پیکار و کارزار، برای رزمندگان، اضافه بر حقوق و سهم آنها در غنیمت، چیزی را بدهد و آنها را بر فراچنگ آوردن آن، تحریک و تشویق نماید و خطاب بدانها بگوید: «من قَتَل قَتیلاً فله سَلَبه»؛ «هر کس شخص کافری را در میدان کارزار بکشد، سَلَبش به او تعلّق میگیرد».
یا برای دستهای از رزمندگان بگوید: «پس از خارج کردن خمس از اموال غنیمت، یک چهارم غنائم را به شما خواهم داد». [۱۵۲]
و جایزه دادن رهبر و پیشوای مسلمانان برای رزمندگان، پیش از انتقال غنائم به سرزمین مسلمانان (دار الاسلام) است؛ و وقتی که غنائم به سرزمین مسلمانان انتقال داده شد، در آن صورت برای کسی از آن، نفل داده نمیشود، بلکه میتوان به رزمندگان از خود خُمس، پاداش و جایزهای را در نظر گرفت.
س: «سَلَب» چیست؟
ج: «سَلَب» عبارت است از آنچه که بر مقتول از قبیل: لباس و اسلحه میباشد؛ و همچنین عبارت است از سواریِ مقتول و آنچه که بر روی سواری و مرکب او میباشد، از قبیل: زین و دیگر وسائل و ابزار آلات؛ و نیز عبارت است از: اموال و دارایی مقتول که در خورجین و بار و بنه یا بر کمر او میباشد؛ تمامی این موارد از زمرهی «سلب» میباشد؛ و غیر از این موارد، از جملهی سَلَب نمیباشد.
(به هر حال، «سَلَب» عبارت است از: تمام وسایلی که مقتول به همراه دارد، مانند: لباس، زیورآلات، اسلحه و ادوات جنگی و همچنین اسبی که بر آن کشته شده است).
س: اگر رهبر و پیشوای مسلمانان، «سَلَب» را به قاتل اختصاص نداد، در آن صورت حکمش چیست؟
ج: در آن صورت «سَلَب» در زمرهی اموال غنیمت به شمار میآید؛ و قاتل و غیر قاتل در آن برابرند.
س: اگر لشکر مسلمانان، دستهای از کفّار و بدخواهان اسلام را به اسارت گرفتند، در آن صورت رهبر و پیشوای مسلمانان با آنان چگونه باید برخورد نماید؟
ج: در این صورت رهبر و پیشوای مسلمانان مختار است (و میتواند بر اساس حکمت و عزّت و مصلحت، در مورد آنها تصمیم بگیرد)؛ این طور که اگر خواست میتواند آنها را به قتل برساند؛ و اگر هم خواست میتواند آنها را به عنوان برده نگه دارد؛ و اگر هم خواست میتواند آنها را آزاد گرداند و در پناه مسلمانان باشند؛ (یعنی در سرزمینهای مسلمانان، آزادانه زندگی کنند و ملزم به ادای جزیه و مالیات باشند).
و نمیتواند آنها را دوباره به سرزمین دشمن (دارالحرب) بازگرداند؛ و همچنین نمیتواند بر آنان منّت گذارد و بدون عوض آزادشان نماید؛ و امام ابوحنیفه /بر این باور است که رهبر و پیشوای مسلمانان نمیتواند اسرای کفّار را با اسرای مسلمانان معاوضه نماید؛ وامام ابویوسف /و امام محمد /برآنند که، رهبر و پیشوای مسلمانان، این حق را دارد که اسرای کفّار را با اسرای مسلمان، معاوضه نماید.
[به هر حال؛ در مورد چگونگی برخورد با اسرای جنگی کفّار و بدخواهان اسلام، اختلاف نظر وجود دارد که آیا کشته میشوند یا در مقابل پرداخت پول و فدیه آزاد میگردند یا به کار گرفته میشوند.
و میتوان همین را گفت که اسرای کفّار دو دستهاند:
دستهای که به محض اسارت، برده و کنیز میشوند؛ و عبارتند از: زنان و کودکان؛ چون پیامبر جاز کشتن کودکان و زنان نهی کرده است، و اسرا را مانند مال غنیمت تقسیم مینمود.
دستهای که به محض اسارت برده نمیشوند و عبارتند از: مردان بالغ. در این مورد، حاکم مختار است که بنا به مصلحت، آنها را بکشد و یا به عنوان برده نگه دارد و یا آنان را در مقابل گرفتن مالی یا آزاد کردن افرادی از اسرای مسلمانان، تحویل کفّار دهد.
خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾[الأنفال: ۶۷].
«هیچ پیغمبری حق ندارد که اسیران جنگی داشته باشد مگر آنگاه که کاملاً بر دشمن پیروز گردد و بر منطقه سیطره و قدرت یابد (در غیر این صورت باید با ضربات قاطع و کوبنده و پیاپی، نیروی دشمن را از کار بیاندازد؛ امّا به محض حصول اطمینان از پیروزی خود و شکست دشمن، دست از کشتار بردارد و به اسیر کردن قناعت کند)».
پیامبر جمردان بنی قریظه را کشت و مردان بنی مصطلق را به عنوان برده نگه داشت، و بر «ابوالعاص بن ربیع» و «ثمامۀ بن اثال» منّت نهاد و بدون عوض آن دو را آزاد کرد؛ و اسیران جنگ بدر را در مقابل مال و فدیه آزاد نمود، و دو مرد از اصحابش را با مردی از مشرکین «بنیعقیل» مبادله کرد. خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿فَإِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَضَرۡبَ ٱلرِّقَابِ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَثۡخَنتُمُوهُمۡ فَشُدُّواْ ٱلۡوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّۢا بَعۡدُ وَإِمَّا فِدَآءً حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَا﴾[محمد: ۴].
«هنگامی که با کافران (در میدان جنگ) رو به رو شدید، گردنهایشان را بزنید، و همچنان ادامه دهید تا به اندازهی کافی دشمن را (با کشتن و زخمی کردن) ضعیف و درهم میکوبید. در این هنگام (اسیران را) محکم ببندید؛ بعدها یا بر آنان منّت میگذارید (و بدون عوض آزادشان میکنید) و یا (در برابر آزادی از آنان) فدیه میگیرید (خواه با معاوضهی اسراء و خواه با دریافت اموال. این وضع همچنان ادامه خواهد داشت) تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین مینهد و نبرد پایان میگیرد»].
[۱۵۲] - نویسندهی کتاب «هدایه» گوید: معنایش آن است که: پس از آن که خُمس از اموال غنیمت خارج میگردد. علامه عینی، قول نویسندهی «هدایه» را در کتاب «البنایة» چنین شرح داده است: «یعنی یک چهارم آنچه که پس از برداشتن خُمس، به شما میرسد».