عُشر و خراج
س: «عُشر» یا «خراج» در چه زمینهایی واجب میگردد؟
ج: زمین عُشری بر چند نوع است:
تمام زمینهای عرب، عشری میباشد؛ و حدود سرزمینهای عرب عبارتند از: «عُذَیب» [۱۵۴]تا دورترین نقطهی «حجر» در یمن؛ از «مهرۀ» تا نقطهی پایانی شام.
هر زمینی که اهل آن اسلام آورد، عشری میباشد.
هر زمینی که به صورت غلبه و قهر فتح گردد و در بین رزمندگان تقسیم گردد، عشری خواهد بود.
زمین «بصره» در نزد ما (احناف) [۱۵۵]به جهت اجماع صحابه ش، عشری میباشد.
و زمین خراجی نیز بر چند نوع میباشد:
تمام سرزمین «سواد» [۱۵۶](سرزمین عراق)، خراجی میباشد. و حدود سرزمین «سواد» (سرزمین عراق) عبارت است از: ما بین «عُذیب» تا عقبهی «حلوان» و از «عُلث» تا «عبادان». و این سرزمینها در تملّک مردم آنجا قرار دارد؛ از این رو، حق خرید و فروش و دخل و تصرّف در آن را دارا میباشند.
هر زمینی که به زور و غلبه فتح گردد و مردمش بر آن زمینها عهدهدار و مسئول باقی بمانند، خراجی خواهد بود.
اگر کسی به احیاء و آبادسازی زمین بایر بپردازد، در آن صورت امام ابویوسف /بر این باور است که اگر چنانچه این زمین در نزدیکی و محدودهی زمینهای خراجی نزدیکتر بود، خراجی میباشد؛ و اگر چنانچه در نزدیکی و محدودهی زمینهای عشری نزدیکتر بود، در آن صورت عشری خواهد بود.
و امام محمد /گوید: اگر زمین بایر را به وسیلهی حفر چاه، یا کشف چشمه، یا آب دجله، یا آب فُرات یا آب نهر بزرگی که در تملّک کسی نیست، آباد و احیاء نمود، در آن صورت آن زمین عشری میباشد؛ [۱۵۷]و اگر چنانچه زمین را با نهرهایی آباد کرد که توسط عجمها (غیر عربها) کاویده شده بود، همانند: «نهر الملک» و «نهر یزدگرد» [۱۵۸]، در آن صورت زمین خراجی میباشد.
س: جزئیات و تفاصیل ادای «عشر» را بیان نمایید؟
ج: پیشتر در کتاب «زکات» به بیان جزئیات و احکام «عشر» پرداختیم؛ بدانجا مراجعه فرمایید.
س: مقدار «خراج» را بیان کنید؟
ج: خراج و مالیاتی را که عمربن خطاب سبر مردمان عراق تعیین کرده بود، بدین ترتیب بود که از هر جریب [۱۵۹]زمینی که آب بدان میرسید و قابل زراعت نیز بود، یک پیمانهی هاشمی ـ معادل یک صاع و یک درهم ـ میگرفت؛ و خراج یک جریب زمینی که در آن سبزیجات کاشته میشد، پنج درهم بود؛ و خراج یک جریب زمینی که در آن تاک انگور و درخت خرما وجود داشت، ده درهم بود؛ و در محصولات دیگر، بر حسب توان مردم، خراج و مالیات وضع میگردید [۱۶۰].
[به هر حال؛ خراج به مالیاتی گفته میشود که بر روی زمینهایی که به وسیلهی جنگ، توسط مسلمانان تصرّف شده است، قرار داده میشود. پیشوای مسلمانان و مسئولین رسمی نظام اسلامی اختیار دارند که آن زمینها را میان لشکریان تقسیم کنند، یا آنان را وقف عمومی و آنها را به افراد مسلمان یا غیر مسلمان اجاره بدهند.
این گونه زمینها را در مقابل خراج و مالیات منصفانهای در اختیار صاحبان اصلی، کسانی که تحت الحمایهی نظام اسلامی هستند، و بر آیین پیشین خود باقی ماندهاند، و آنهایی را که مالک ندارند، در مقابل مالیاتی سالانه، به مسلمانان واگذار میکنند و درآمد آن را در طرحها و خدمات عمومی مصرف کنند. همچنان که عمر بن خطاب سدر مورد اراضی شام و عراق و مصر این گونه عمل کرد].
س: اگر رهبر و پیشوای مسلمانان، در مورد زمینی، پرداخت خراج را مقرّر کرد؛ ولی صاحب آن زمین، توان پرداخت خراج را ندارد؛ در این صورت امام چه باید بکند؟
ج: در این صورت امام بر حسب حال و وضعیّت وی، خراج را کاهش بدهد.
س: اگر آب بر زمینی چیره شد (و محصول آن را از بین برد)، یا آب از زمینی قطع گردید و در نتیجه، محصولی از آن نرویید، یا محصول به وسیلهی آفتی از بین رفت، در این صورت آیا خراج ساقط میگردد؟
ج: آری؛ در این صورت خراج ساقط میگردد.
س: اگر صاحب زمین، زمین خویش را متروک و بی استفاده رها کرد و آن را کشت و زرع نکرد؛ و در نتیجه محصولی از آن زمین به دست نیامد؛ در این صورت حکم خراج در آن زمین چیست؟
ج: در این صورت پرداخت خراج واجب میباشد.
س: اگر مالِک زمین خراجی، یکی از کافران ذمّی بود؛ سپس این کافر ذمّی مسلمان شد؛ یا فرد مسلمان، زمین خراجی را از یکی از کافران ذمّی خریداری نمود، در این صورت آیا مالیات زمین تغییر میکند؟
ج: در این صورت مالیات زمین تغییر نمیکند؛ و به سان گذشته، همان خراجِ پیشین از آن زمین گرفته میشود.
س: آیا از محصولات زمین خراجی، عُشر نیز گرفته میشود؟
ج: جمع کردن در میان دو مالیات (خراج و عُشر) درست نیست؛ از این رو، از محصولات زمین خراجی، عُشر گرفته نمیشود.
س: اگر در طیّ یک سال، زمین خراجی دو بار محصول داد، در آن صورت آیا با تکرار محصول، گرفتن خراج نیز تکرار میگردد؟
ج: با تکرار محصول زمین، گرفتن خراج تکرار نمیگردد. [۱۶۱]
[۱۵۴] - مراد از «عُذیب» (به ضم عین و فتح ذال): همان آب قبیلهی «تمیم» میباشد. و «حجر» (به فتح حاء و جیم): به معنی «سنگ و صخره» است؛ و مراد تا دورترین نقطهی یمن ـ که همان آخرین صخره از آن است ـ میباشد. و «مَهرة» (به فتح میم و سکون هاء): نام فردی میباشد. و برخی گفتهاند: نام قبیلهای میباشد که شتران «مهریة» بدان نسبت داده میشود، و پس از آن، این منطقه را به همان اسم، نامگذاری نمودند. و واژهی «مهرة»: بدل از «یمن» میباشد. و این طول سرزمین عرب بود. و عرض سرزمین عرب از «رمل یبرین» و «دهناء» که به «رمل عالج» معروف است، شروع میگردد و تا روستاهای شام ـ که از آن به «منقطع السماوة» تعبیر میگردد ـ امتداد مییابد. کرخی گوید: سرزمین عرب، شامل سرزمین حجاز، تهامة، مکة، یمن، طائف و بریّة (صحرا و بیابان) میباشد؛ و حجاز همان «جزیرة العرب» میباشد؛ و از آن جهت بدان «جزیرة» میگویند که سه بحر حبش، بحر فارس و فرات آن را احاطه نموده است؛ و بدان جهت به آن «حجاز» میگویند که در میان «نجد» و «تهامة» قرار گرفته است. (به نقل از «فتح القدیر» و «العنایة») امّا «یبرین» (به فتح یاء و سکون باء و کسر راء، یاء و نون): حموی در کتاب «معجم البلدان» (۵/۴۲۷) گوید: برخی گفتهاند: «یبرین»، شنزاری است که اطراف و اکناف آن از ناحیهی راست شرقی از حجر یمامه درک نمیشود. سکری گوید: یبرین، بلندترین منطقهی بنی سعد است. در کتاب «نصر» چنین آمده است: «یبرین»، از مناطق بحرین است که دارای دو سکو میباشد؛ و در آنجا ریگستانی موصوف به «کثرة» است که در میان «یبرین» و «فلج»، سه مرحله وجود دارد؛ و در میان «یبرین» و «احساء» و «هجر»، دو مرحله وجود دارد. [به هر حال؛ کلمهی «عَرَب» از صحراها و بیابانهای بیآب و علف، سخن میگوید؛ سرزمین شوره زار و سنگلاخی که نه آبی در آن یافت میشود، نه گیاهی. از این رو، این کلمه و این نام را از دیر باز بر جزیرة العرب نهادهاند؛ همچنین قومی را که در آن سرزمین سکونت گزیدهاند و آن بیابانها و صحراها را وطن خویش قرار دادهاند، «عرب» نامیدهاند. عربستان غرباً محدود است به دریای سرخ و شبه جزیرهی سینا؛ شرقاً محدود است به خلیج فارس و قسمتی از جنوب عراق؛ جنوباً محدود است به دریای عرب که امتداد دریای هند است؛ و شمالاً محدود است به سرزمین شام و قسمتی از سرزمین عراق، البته با در نظر گرفتن اختلافاتی که بر سر این حدّ و مرزها وجود دارد، مساحت عربستان را از یک میلیون مایل مربّع تا سیصد هزار مایل مربّع گفته و نوشتهاند. جزیرة العرب، از حیث موقعیّت طبیعی و جغرافیایی از اهمیّت به سزایی برخوردار است. در اندرون، از هر سوی در محاصرهی صحراها و شنزارهاست و به خاطر همین وضعیّت، شبه جزیرهی عربستان در آن زمان به صورت دژ محکمی درآمده بود که بیگانگان توان اشغال و فتح آن، سیطره یافتن بر آن و نفوذ کردن در آن را نداشتند. به همین جهت، میبینیم که ساکنان جزیرة العرب از دورانهای بسیار دیرینه در همهی امور آزاد بودهاند، با آن که در مجاورت دو امپراطوری بزرگ زندگی میکردند؛ و اگر این سدّ برافراشته نبود، هرگز نمیتوانستند هجوم و حملهی پیوسته و دمادم آنها را دفع کنند. در بیرون، عربستان در میانهی قارّههای معروف در جهان قدیم واقع شده و از راه خشکی و دریا به همهی آنها دسترسی دارد؛ ناحیهی شمال غربی آن، در واقع، دروازهی ورود به قارّهی آفریقاست؛ ناحیهی شمال شرقی آن درب ورودی قارّهی اروپاست؛ ناحیهی شرقی، عربستان را به نواحی ایران و دیگر مناطق سکونت عجم راه میدهد، و از آنجا به آسیای میانه و جنوب آسیا و خاور دور مرتبط میسازد. همچنین، هر یک از این قارّهها از راه دریا نیز به جزیرة العرب دسترسی دارند، و کشتیهای کوچک و بزرگشان مستقیماً در بندرهای شبه جزیرهی عربستان لنگر میاندازند. به موجب همین موقعیّت جغرافیایی است که شمال و جنوب این جزیره محلّ تجمّع همهی ملّتها و مرکز داد و ستدهای بازرگانی، فرهنگی، دینی، هنری و غیره گردیده است. مترجم] [۱۵۵] - علامه قدوری به همین گونه ذکر کرده است. نویسندهی کتاب «هدایه» گوید: از دیدگاه امام ابویوسف /، تمام بصره ـ به جهت اجماع صحابه ـ عشری میباشد. در اینجا نویسندهی هدایه، این قول را به ابویوسف نسبت داده و گفته است: قیاس در مورد بصره مقتضی آن است که خراجی باشد؛ زیرا در محدودهی زمینهای خراجی میباشد؛ ولی صحابه آن را عشری قرار دادهاند؛ از این رو، به خاطر وجود اجماع صحابه، قیاس ترک میگردد. [۱۵۶] - مراد از «سواد عراق»: همان سرزمین عراق میباشد که به خاطر زیاد بودن سرسبزی و طراوت آن، به «سواد عراق» نامگذاری گردیده است؛ و حدود آن از لحاظ عرضی، از عذیب تا عقبهی حلوان، و از لحاظ طولی، از علث تا عبادان میباشد. و «علث» ـ به فتح عین و سکون لام ـ : قریهای در نظر گرفته شده برای علویها میباشد و در اول عراق از ناحیهی شرقی دجله قرار دارد. و «عبادان»: قلعهای کوچک در ساحل دریا میباشد. و «حلوان»: نام شهری است. (به نقل از «العنایة» و «الکفایة») [۱۵۷] - و اگر چنانچه آن زمین را به وسیلهی آب باران احیاء نمود، باز هم همین حکم را دارد. (به نقل از هدایه) [۱۵۸] - یزدگرد: یکی از پادشاهان پارس است. [۱۵۹] - «جریب»: مساحتی از زمین معادل ده هزار متر مربّع. [مترجم] [۱۶۰] - خجندی گوید: در یک جریب زمینی که در آن زعفران کاشته شده است، خراج به اندازهی توان کشاورز گرفته میشود. از این رو، اگر محصول آن به اندازهی محصول زمینِ زراعتی بود، در آن صورت خراج آن به اندازهی خراج زمینهای زراعتی میباشد؛ و اگر محصولش به اندازهی محصول زمینی بود که در آن سبزیجات کاشته شده بود، در آن صورت خراجش پنج درهم میباشد. (به نقل از الجوهرة) [۱۶۱] - زیرا عمر بن خطاب س، (در یک سال) دو بار گرفتن جزیه را مقرّر نکرده است؛ بر خلاف عُشر؛ زیرا وجوب عُشر در هر آنچه که از زمین میروید، تحقق پیدا میکند. (به نقل از هدایه)