احکام نذر
[«نذر»: آن است که مسلمانی خود را ملزم به عبادت و کار خیری بنماید، که اگر خود را ملزم به آن نمیکرد، بر او واجب نبود. برای مثال: مسلمانی میگوید: یک روز روزه بر من نذر باشد؛ یا خواندن ده رکعت نماز را برای خداوند بر خود واجب مینمایم و ...
خداوند متعال در مورد نذر میفرماید:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُهُ﴾[البقرة: ۲۷۰].
«و هر هزینهای را که متحمل میشوید یا هر نذری را که بر گردن میگیرید، بیگمان خدا آن را میداند».
و نیز میفرماید:
﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ٢٩﴾[الحج: ۲۹].
«بعد از آن باید آلودگیها را از خود برطرف سازند و به نذرهای خویش وفا کنند و خانهی قدیمی و گرامی را طواف نمایند».
و خداوند وفا کنندگان به نذر را مدح و ستایش کرده و فرموده است:
﴿يُوفُونَ بِٱلنَّذۡرِ وَيَخَافُونَ يَوۡمٗا كَانَ شَرُّهُۥ مُسۡتَطِيرٗا٧﴾[الإنسان: ۷].
«به نذر خود وفا میکنند واز روزی میهراسند که شرّ و بلای آن گسترده و فراگیر است».
و عایشه لگوید: پیامبر جفرمود: «من نذر ان یطیع الله فلیطعه، ومن نذر ان یعصیه فلا یعصه»؛ «هر کس نذر کرد که خدا را اطاعت کند، پس باید از او اطاعت کند و هر کس نذر کرد که نافرمانی خدا کند، نافرمانی او را نکند». بخاری، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه.
و پیامبر جدر برخی از احادیث به نکوهش «نذر معلّق» پرداخته است؛ (نذر معلّق: این است که شخصی بگوید: خدایا نذر میکنم که اگر در امتحان ـ به عنوان مثال ـ قبول شدم، حیوانی را ذبح کنم)؛ زیرا انسانِ بخیل و تنگ چشم نذر میکند.
عبدالله بن عمر سگوید: «پیامبر جاز نذر نهی کرد و فرمود: نذر هیچ چیزی را از قدرهای خداوند را بر نمیگرداند، امّا با آن از بخیل چیزی گرفته میشود». بخاری و مسلم.
و سعید بن حارث سگوید: از ابن عمر سشنیدم که میگفت: آیا از نذر نهی نشدهاند؟ در حالی که پیامبر جفرموده است: «نذر هیچ نفعی را جلب و هیچ ضرری را دفع نمیکند، امّا با آن، از بخیل چیزی گرفته میشود»].
س: اگر فردی چنین گفت: «بر من نذری واجب است»؛ یا «بر من نذر خدا واجب است»؛ و مورد نذر را ذکر نکرد؛ در آن صورت حکمش چیست؟
ج: چنین عباراتی از لحاظ لفظ، «نذر» و از لحاظ معنی، «سوگند» میباشد؛ و در آن کفّارهی سوگند است [۹۷].
س: اگر فردی نذر کرد و مورد نذر را نیز مشخص نمود؛ در آن صورت حکمش چیست؟
ج: اگر فردی به طور مطلق نذر کرد و نذرش را به شرطی معلّق نساخت و مورد نذر را نیز ذکر کرد؛ مثل این که بگوید: «در جهت رضایت خداوند، روزهی یک ماه بر من واجب است»؛ یا «در جهت رضایت خداوند، انجام یک حجّ بر من واجب است»؛ و یا «در جهت رضایت خداوند، گزاردن دو رکعت نماز بر من واجب است»؛ در این صورت وفای بدان نذر، واجب میباشد.
[نذر دارای انواع مختلفی است که عبارتند از:
نذر مطلق: آن است که بدون مقدّمه و بدون ملاحظهی چیزی، مسلمانی بگوید: سه روز روزه بر من واجب است؛ یا تهیهی غذا برای ده نفر مستمند بر من نذر میباشد.
حکم شرعی این نوع نذر، آن است که وفای بدان واجب است؛ زیرا خداوند متعال میفرماید:
﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ إِذَا عَٰهَدتُّمۡ﴾[النحل: ۹۱].
«هرگاه در مقابل خداوند تعهّدی نمودید، به تعهّد خود وفا کنید».
نذر مطلق غیر معیّن: آن است که مسلمانی بگوید: نذری برای خداوند بر من واجب است؛ و موردی را هم مشخص ننماید.
حکم این نوع نذر آن است که حداقل به اندازهی کفّارهی سوگند، یعنی تهیهی غذا برای ده نفر مستمند را انجام بدهد؛ زیرا رسول خدا جفرموده است: «کفّارهی نذری که معیّن نشده باشد، کفّارهی سوگند است». مسلم.
نذری که با ارادهی خداوند ارتباط دارد؛ مانند این که کسی بگوید: اگر مادرم از این بیماری شفا یافت، ده هزار تومان صدقه بر من نذر است.
حکم شرعی چنین نذرهایی، آن است که مکروه میباشند؛ و در عین حال، چنانچه مادرش از بیماری بهبودی یافت، وفای به نذر بر او واجب است؛ امّا اگر مادرش شفا پیدا نکرد، نذری بر او واجب نیست.
نذری که مقیّد و موکول به انجام کاری از طرف دیگری باشد؛ مثل این که کسی بگوید: اگر امسال همهی کارهای کشاورزی را تو انجام دادی، صد هزار تومان صدقه بر من نذر باشد.
حکم چنین نذرهایی آن است که اگر بدان عمل نکند، باید کفّارهی سوگند را بپردازد؛ زیرا رسول خدا جفرموده است: «به هنگام خشمناکی نذر صحیح نیست و کفّارهی آن کفّارهی سوگند است». سنن سعید.
نذر کردن برای انجام کار حرام و معصیّت؛ مانند این که نذر کند که آبرو و حیثیّت یکی از لکّهدار کند، یا برخود نذر کند که نماز نخواند.
حکم شرعی این گونه نذرها، آن است که عمل کردن و وفانمودن بدانها حرام و نامشروع و معصیّت است؛ زیرا رسول خدا جفرموده است: «کسی که برای اطاعت خداوند نذر نموده، به نذر خود وفا کند و کسی که برای نافرمانی او نذر کرده، او را نافرمانی نکند». ترمذی.
و ضمن آن که نباید به نذر خود وفا کند، بایستی به خاطر نقض آن، کفارهاش را نیز پرداخت کند.
نذر کردن در مورد تحریم چیزهایی که خداوند حلال و مباحشان نموده است؛ مانند آن که بگوید: خوردن برنج یا میوه بر من حرام باشد و ...
هیچ یک از آنها ـ به جز حرام گردانیدن روابط همسری ـ حرام نمیشوند. کسی که زنش را بر خود حرام میگرداند، بایستی کفارهی ظهار را عملی کند؛ و کفّارهی نذر برای حرام گردانیدن چیزهایی دیگر، همان کفّارهی نقض قسم میباشد.
و به طور کلّی میتوان چنین نتیجه گرفت که:
نذر مطلق، که تنها به خاطر عبادت و احسان و در جهت رضایت خداوند باشد، مباح است؛ مانند نذر برای روزه گرفتن، صدقه دادن، که وفای بدان واجب است.
نذری که مقیّد و مشروط به چیزی بشود، کراهت دارد؛ مثل این که کسی بگوید: اگر مادرم از این بیماری شفا پیدا کند، ده روز روزه بر من واجب است؛ یا ده هزار تومان کمک به مستمندان بر من نذر باشد.
امّا نذرهایی که در جهت رضایت خداوند و بر اساس شریعت رسول خدا جنیستند، مانند: نذر برای مقبرهی بزرگان و ارواح نیک مردان، حرام و نامشروع هستند؛ برای مثال حرام است کسی بگوید: ای آقا و سرور من! اگر مادرم از این بیماری شفا پیدا کند، بر من نذر باشد که گوسفندی را بر سر قبر تو ذبح کنم؛ یا ده هزار تومان را صرف گنبد و بارگاه تو بنمایم؛ زیرا این گونه نذرها، نوعی قایل شدن به عظمت و تأثیر و توانایی برای غیر خداوند است، و جهت عبادت را از خالق به مخلوق تغییر میدهد.
پس نذر، وقتی صحیح است و منعقد میشود که منظور از آن، تقرّب و نزدیکی به خداوند سبحان باشد؛ در این صورت وفاء بدان واجب است؛ به دلیل حدیث عایشه لکه قبلاً ذکر شد: «هر کس نذر کرد که خدا را اطاعت کند، باید از او اطاعت کند و هر کس نذر کرد که نافرمانی خدا کند، نافرمانی او را نکند». بخاری.
و نذر در معصیّت و گناه نیز صحیح نیست، ولی با آن کفّارهی سوگند واجب میشود؛ عایشه لگوید: پیامبر جفرمود: «نذر در معصیّت صحیح نیست و کفّارهی آن کفّارهی سوگند است». ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه].
س: اگر فردی نذرش را به شرطی معلّق کرد؛ مثل این که بگوید: اگر خداوند مرا از این بیماری شفا دهد؛ یا اگر فرزندم (از سفر) بیاید، چندین روز روزه میگیرم، یا چند رکعت نماز میگزارم، یا حجّ خانهی خدا میکنم، یا بردهای را آزاد میسازم؛ در این صورت هرگاه شرط تحقق پیدا کند، آیا وفای به نذر بر او واجب میباشد؟
ج: آری؛ در این صورت نیز به وفای به نذر بر او واجب میباشد؛ زیرا لفظ قرآن عام میباشد؛ آنجا که خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ﴾[الحج: ۲۹].
«و به نذرهای خویش وفاء کنند» [۹۸].
و از امام ابوحنیفه /روایت است که گفت: اگر فردی نذر کرد و چنین گفت: «اگر فلان کار را انجام دادم، بر من انجام یک حج، یا گرفتن روزهی یک سال واجب باشد»؛ در این صورت اگر (به جای وفای به نذر)، کفّارهی سوگند را پرداخت نمود، او را کفایت میکند [۹۹]. و امام محمد /نیز بر همین باور میباشد.
س: فردی نذر میکند تا نافرمانی خدا را بکند؛ در آن صورت تکلیف وی چیست؟
ج: در این صورت به خاطر وفای به نذرش، نافرمانی خدا را نکند، بلکه به جای وفای به نذر، همانند کفّارهی سوگند، کفّاره بپردازد [۱۰۰]. [عایشه لگوید: پیامبر جفرمود: «لا نذر فی معصیّة، وکفّارته کفارة یمین»؛ «نذر در معصیّت و نافرمانی خدا صحیح نیست و کفّارهی آن کفّارهی سوگند است» ترمذی].
س: اگر فردی نذر کرد که از مالش در راه خدا صدقه نماید؛ در این صورت چه چیزی بر وی لازم میگردد؟
ج: در این صورت بر وی لازم است که از همان مالی صدقه نماید که زکات در آن واجب میباشد [۱۰۱].
س: اگر کسی همهی دارایی و ما یملک خویش را نذر کرد، در این صورت چه چیزی بر وی لازم میباشد؟
ج: در این صورت بر وی لازم است که تمامیِ دارایی خویش را صدقه نماید؛ و بدو گفته میشود که تا زمانی که مالی را فراچنگ میآوری، میتوانی از اموال و دارایی خویش به مقدار نفقه و هزینهی زندگی خود و خانوادهی خویش برداری؛ و هرگاه مالی را فراچنگ آوردی، در آن صورت به همان مقداری که برخود و خانوادهات هزینه نمودی، صدقه کن [۱۰۲].
[۹۷] - ابوداود از عقبة بن عامر سروایت میکند که پیامبر جفرمود: «کفارة النذر، کفارة الیمین»؛ «کفّاره نذر همان کفّارهی سوگند میباشد». همین حدیث را ترمذی با این لفظ روایت کرده است: «کفارة النذر اذا لم یسمّ کفارة یمین»؛ «کفّارهی نذر ـ در صورتی که مورد نذر مشخص نشده باشد ـ همان کفّارهی سوگند است» ترمذی گوید: این حدیث، حدیثی حسن، صحیح و غریب است. [۹۸] - در این آیه، امر به وفای نذر، عام و کلّی میباشد و نذر مطلق و معلّق را شامل میشود. و پیامبر جنیز به مذمّت و توبیخ کسی پرداخته که نذر کند و به نذرش وفا ننماید. عمران بن حصین سگوید: پیامبر جفرمود: «خیرکم قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم ـ قال عمران: لا ادری ذکر ثنتین او ثلاثاً بعد قرنه ـ ثم یجییء قوم ینذرون ولا یفون ویخونون ولا یؤتمنون ویشهدون ولا یستشهدون ویظهر فیهم السمن». «بهترین شما کسانی است که در قرن من و جزو اصحاب من است؛ بعد از اصحاب، کسانی است که به دنبال ایشان میآیند و تابعین هستند؛ بعد از تابعین کسانی است که بعد از تابعین میآیند و تابع تابعین هستند. ـ عمران سگوید: نمیدانم پیامبر جبعد از این، آیا دو قرن یا سه قرن را ذکر نمود ـ سپس فرمود: بعد از تابع تابعین، افرادی میآیند که چیزهایی را بر خود واجب مینمایند و نذر میکنند ولی وفاء به نذر خود نمینمایند و خیانت مینمایند و امانت را رعایت نمیکنند. وقتی بر جریانی شاهد شدند، بدون این که از ایشان درخواست شهادت شود، با عجله شهادت میدهند و عشق و علاقهشان به دنیا و زینت آن فراوان میشود، در خوردن و نوشیدن اسراف مینمایند و چاق میشوند». (بخاری). [۹۹] - نویسندهی کتاب «هدایه» گوید: با پرداخت کفّاره، از عهدهی وفاء به نذر نیز خارج میگردد؛ و این حکم در صورتی است که نیّت شرطی را داشته باشد که خواهان تحقق آن نباشد؛ زیرا در آن، معنای یمین ـ که همان منع است ـ وجود دارد؛ و ظاهر چنین امری، بیانگر نذر است؛ از این رو وی مختار است و میتواند به هر کدام از دو جهت که میخواهد عمل بکند؛ بر خلاف آن که نیّت شرطی را داشته باشد که خواهان تحقّق آن باشد؛ مثل این که بگوید: «اگر خداوند بیماریام را شفا دهد...»؛ زیرا در آن صورت معنای یمین ـ که همان منع است ـ وجود ندارد؛ و همین تفصیل نیز صحیح میباشد. ابن همام در کتاب «فتح القدیر» گوید: از امام ابوحنیفه روایت است که ایشان از لزوم عین مورد نذر ـ در صورتی که معلّق به شرط باشد ـ رجوع کرده است؛ یعنی فرد سوگند خورنده در میان انجام عین نذر و پرداخت کفّاره مختار است. روایت اوّل ـ لزوم انجام عین مورد نذر ـ در «ظاهرالروایة» مذکور است؛ و روایت «تخییر» از امام ابوحنیفه (مختار بودن بین انجام عین نذر و پرداخت کفّاره) در «نوادر» بدان اشاره رفته است... و اسماعیل زاهد نیز به همان روایتِ «تخییر» فتوا داده است. ولوالجی گوید: مشایخ بلخ و بخارا نیز به روایت «تخییر» فتوا دادهاند و شمس الائمه نیز به خاطر کثرت بلوی در این زمان، بدان فتوا داده است. دلیل «ظاهرالروایة» (مبنی بر لزوم انجام عین مورد نذر) نصوص قرآن و احادیث است؛ و دلیل «روایت نوادر» (مبنی بر تخییر میان انجام عین مورد نذر و پرداخت کفّاره) حدیث عقبة بن عامر ساست که در صحیح مسلم بدان اشاره رفته است؛ آنجا که پیامبر جمیفرماید: «کفّارة النذر کفّارة الیمین»؛ «کفّارهی نذر، همان کفّارهی سوگند است». این حدیث مقتضی آن است که با پرداخت کفّاره، وفای به نذر به طور مطلق ساقط گردد؛ از این رو بین نصوص تعارض ایجاد میگردد؛ پس (برای رفع تعارض)، مطلق وفای به عینِ مورد نذر، بر نذر قطعی و مطلق سقوط کفّاره، بر نذر معلّق حمل میگردد... نگارنده گوید: استدلال به حدیث عقبة بن عامر س، موجّه نیست؛ زیرا حدیث عقبه، بر نذر غیر مشخص حمل میگردد؛ همچنان که در روایت ترمذی بدان تصریح شده است. آری میتوان برای توجیه آن، به این قول نویسندهی هدایه استدلال جست آنجا که میگوید: اگر در نذر، نیّت شرطی را داشت که خواهان تحقّق آن نبود، در آن صورت در آن معنای یمین ـ که همان منع است ـ یافته میشود؛ و ظاهر چنین امری بیانگر نذر است؛ از این رو وی مختار است و میتواند به هر کدام از دو جهت که میخواهد عمل بکند. [۱۰۰] - عایشه لگوید: پیامبر جفرمود: «من نذر ان یطیع الله فلیطعه و من نذر ان یعصیه فلا یعصیه»؛ «هر کس نذر کرد که خدا را اطاعت کند، باید از او اطاعت کند و هر کس نذر کرد که نافرمانی خدا کند، نافرمانی او را نکند». (بخاری) و عمران بن حصین سگوید: پیامبر جفرمود: «لا وفاء لنذر فی معصیة و لا فیما لا یملک ابن آدم»؛ «هر کس نذر کرد که خدا را نافرمانی کند، یا در آنچه که مالک آن نیست نذر نمود، در آن صورت وفاء به نذر واجب نمیباشد». (مسلم) و در روایتی دیگر، عمران بن حصین سگوید: از رسول خدا جشنیدم که میفرمود: «النذر نذران؛ فمن نذر فی معصیة فذلک للشیطان و لا وفاء فیه و یکفّره ما یکفّر الیمین»؛ «نذر بر دو نوع است؛ پس آن که نذر میکند که خدا را نافرمانی کند، این نذر برای شیطان است و در آن وفاء به نذر وجود ندارد و کفّارهی آن همانند کفّارهی سوگند میباشد». (نسایی) [۱۰۱] - قیاس مقتضی آن است که بر وی لازم است که تمامی اموال و داراییاش را صدقه نماید؛ زیرا مال به چیزی گفته میشود که به دست آورده شود. وجه استحسان آن است که اصل نذر آن است که به فرض حمل گردد؛ و ـ به دلیل زکات ـ مالی که بدان فرضِ صدقه تعلّق میگیرد، همان برخی از مایملک و دارایی انسان است؛ از این رو بر وی لازم است که از طلا، نقره، کالاهای تجاری و حیوانات چرنده صدقه بدهد. و در این مسئله، در مقدار نصاب و کمتر از آن فرقی وجود ندارد؛ و اگر در این نذر خود، تمامی دارایی خود را (به طور مطلق) نذر کرد، در آن صورت همهی اموال و دارایی وی در نذرش داخل میباشد؛ زیرا او با این کار، بر خویشتن سخت گرفته است. (به نقل از «الجوهرة النیّرة») [۱۰۲] - علامه قدوری این دو مسئله را در پایان کتاب «الهبة» ذکر کرده است؛ و ما از آن جهت این دو مسئله را در اینجا ذکر نمودیم تا همهی مسائل و احکام نذر در یکجا جمع گردد.