جزیه
س: «جزیه» چیست؟
ج: «جزیه»: مالیاتی است که حکومت اسلامی آن را از اهل ذمّه، به خاطر تأمین امنیّت جانی و مالی از آنها میگیرد. [به تعبیری دیگر، جزیه: مالیاتی است که از طرف حکومت اسلامی تعیین و از مردانِ بالغ، سالم، عاقل و ثروتمندِ اهل کتاب به اندازهی توانایی دریافت میشود؛ و از افراد فلج، کور، بنده، فقیر، حقیر، زن، کودک و راهبان گوشه گیر گرفته نمیشود. حکومت اسلامی از اهل کتاب جزیه میگیرد و از مسلمانان، خُمس غنائم، زکات مال، فطریّه، وجوه کفّارات مختلفه و غیره.
در ضمن اهل کتاب را از جهاد معاف میکند و امنیّت مالی و جانی آنان را تأمین مینماید و از امکانات کشور بر خوردارشان میسازد؛ لذا جزیه یک نوع کمک مالی برای دفاع از موجودیّت و استقلال و امنیّت کشور اسلامی است].
و جزیه بر دو نوع است:
جزیه و مالیاتی که با صلح و توافق دو جانبه مقرّر گردد؛ و این جزیه بر حسب آنچه که بر آن به توافق رسیدهاند و با هم کنار آمدهاند، تعیین میگردد.
جزیه و مالیاتی که امام و پیشوای مسلمانان، آن را از همان ابتدا مقرّر مینماید؛ و این جزیه در زمانی تحقق پیدا میکند که رهبر و پیشوای مسلمانان بر کفّار غلبه پیدا کند و آنها را بر املاکشان باقی و برقرار بگرداند.
س: احکام و جزئیات جزیه و مالیاتی را که امام وضع میکند، چگونه است؟
ج: از ثروتمند و توانگری که ثروتش برای همه ظاهر و معروف است، سالیانه «چهل و هشت درهم» بگیرد؛ در هر ماه چهار درهم. و از فردی که وضعیّت اقتصادیاش متوسط میباشد، سالیانه «بیست و چهار درهم» بگیرد؛ در هر ماه دو درهم. و از فرد فقیر که کارگر و پیشهور است، سالیانه «دوازده درهم» بگیرد؛ هر ماه یک درهم. [امّا کسانی که با مسلمانان پیمان مصالحه را امضاء کردهاند، بر اساس و به میزان همان مقداری که در قرارداد صلح نوشته شده است، گرفته میشود. و هرگاه مسلمان شوند، از پرداخت آن معاف میگردند. و جزیه در طرحها و خدمات عام المنفعه مصرف میگردد و پیشوای مسلمانان میتواند، آن را در اختیار بگیرد و در طرحها و پروژههای عمومی هزینه نماید].
س: آیا در میان اهل ذمّه، افرادی وجود دارد که از آنها جزیه گرفته نشود؟
ج: از افراد زیر، جزیه گرفته نمیشود.
زن.
کودک.
افراد زمینگیر و فلج.
فقیر و مستمندی که کار و پیشه ندارد (توانایی کار را ندارد).
راهبان گوشهگیر.
[از نافع، از سالم روایت است که: «انّ عمر سکتب الی اُمراء الاجنداد: لا تضربوا الجزیة علی النساء والصبیان، ولا تضربوها الاّ علی من جرت علیه الـمواسی»؛ «عمر سبه فرماندهان سپاه نوشت: بر زنان و کودکان جزیه تعیین نکنید، بلکه جزیه را تنها بر کسانی تعیین کنید که تیغ را به کار بردهاند؛ یعنی مردان بالغ». بیهقی]
س: آیا پرداخت جزیه، بر تمام کافران مقرّر میگردد، یا برخی از اقوام، از پرداخت آن مستثنی میباشند؟
ج: پرداخت جزیه بر اهل کتاب (یهود و نصاری)، مجوسیان (آتش پرستان) و بتپرستان عجم (غیر عرب) مقرّر میگردد؛ و پرداخت آن بر بتپرستان عرب و مرتدّین وضع نمیگردد؛ زیرا این دو گروه (بتپرستان عرب و مرتدّین) راهی جز پذیرش اسلام و یا کشته شدن را ندارند؛ (یعنی یا اسلام را میپذیرند و یا از دَم تیغ میگذرند).
س: اگر کافر ذمّی مسلمان شد، و این در حالی است که قبلاً جزیه و مالیات میپرداخت؛ در این صورت آیا جزیهاش ساقط میگردد؟
ج: آری؛ با اسلام آوردنش، جزیه از وی ساقط میگردد.
س: پرداخت جزیهی دو سال بر کافر ذمّی واجب گردید؛ (یعنی دو سال بر او سپری شد ولی او جزیهاش را پرداخت نکرد؛) در این صورت آیا در گرفتن جزیه از او، آسانگیری و تسامحی اِعمال میگردد؟
ج: آری؛ در این صورت بر او آسان گرفته میشود و هر دو جزیه در یکدیگر ادغام میشوند و به گرفتن یک جزیه از او اکتفا میگردد.
س: آیا در میان مردم، افرادی وجود دارند که چند برابر زکات مسلمانان از آنها گرفته شود؟
ج: آری؛ از اموال مسیحیان «بنی تغلب»، چند برابر زکاتِ مسلمانان گرفته میشود؛ واین مال از زنان و مردانشان گرفته میشود و از کودکانشان چیزی گرفته نمیشود. [۱۶۲]
«فَیء» س: «فَیء» چیست؟ و فرق «غنیمت» با «فَیء» در چیست؟
ج: «فَیء» بر وزن «شَیء» است که از «فاء یفییء» گرفته شده و به معنای «رجع یرجع» [۱۶۳](برگشت) است.
و فرق «غنیمت» با «فَیء» در آن است که: آنچه از کافران و بدخواهان اسلام که با زور و غلبه و با قوّت و نیروی رزمندگان گرفته میشود، بدان «غنیمت» میگویند؛ و آنچه که بدون کارزار و پیکار از آنها گرفته میشود، (مانند مالی که کفّار از ترس مسلمانان به جای گذاشته باشند)؛ بدان «فَیء» میگویند.
(به تعبیری دیگر؛ «فَیء»: در شرع مقدّس اسلام عبارت است از: آنچه که بدون جنگ و پیکار از کفّار و بدخواهان گرفته شود؛ مانند مالی که کفّار از ترس مسلمانان از خود بر جای گذارند).
و «فَیء»، صورتهای مختلف و گوناگونی دارد که صاحب نظران فقهی در کتابهای فقهیشان به بیان آنها پرداختهاند؛ مثل: خراج، جزیه، و آنچه از کافران به سبب مصالحه به دست آید و ...
و پیشتر با برخی از صورتهای آن در صفحات پیشین آشنا شدی؛ و به زودی با برخی دیگر از صورتهای آن نیز آشنا خواهی شد. ان شاء الله تعالی.
[۱۶۲] - «تغلب بن وائل»، از عربهای قبیلهی «ربیعه» میباشند که در روزگار جاهلیّت، مسیحی شده بودند؛ وقتی اسلام پا به عرصهی وجود گذاشت و پس از آن در روزگار خلافت عمر بن خطاب س، آنها را به پرداخت جزیه فرا خواند؛ ولی آنها از دادن جزیه امتناع ورزیدند و در این زمینه تکبّر نمودند؛ و خطاب به عمر بن خطاب سگفتند: ما عرب هستیم، پس از ما همان مقداری را بگیر که برخی از شما از برخی دیگر به عنوان زکات میگیرند. عمر سدر پاسخ گفت: من از مشرک صدقه نخواهم گرفت؛ و در نتیجه برخی از آنها به سرزمین روم پیوستند و بدانجا کوچ نمودند. نعمان بن زرعه سگفت: ای امیر مؤمنان! این قوم قدرت و قوّت زیادی دارند و علاوه از آن از عربها نیز میباشند که از دادن جزیه امتناع ورزیدهاند؛ از این رو، به خاطر آن که دشمنت تو را به خاطر آنها لعن نکند، از آنها جزیه را به نام صدقه و زکات بگیر. عمر سنیز شخصی را به دنبال آنها فرستاد و پرداخت مال را بر آنها نسبت به مسلمانان دو چندان ساخت و صحابه نیز بر نظر عمر ساجماع نمودند و پس از آنها، صاحب نظران فقهی نیز بر این قضیه، اجماع نمودند. (به نقل از «فتح القدیر») [۱۶۳] - آنچه از کفّار بدون جنگ گرفته میشود، بدان جهت به «فَیء» نامیده شده است که اموال کفّار از دستهایشان بدون جنگ به دست ما مسلمانان برگردانیده شده است.