«اهل بَغی» (نافرمانان و قیام کنندگان علیه نظام اسلامی)
[«اهل بغی»: به گروه و جماعت مسلّح و سازمان یافتهای گفته میشود که بنابر تأویلها و برداشتهای خود از دین، معتقد به کفر، ستمکاری یا حیف و میل اموال مردم و بیت المال، توسط مسئولین نظام اسلامی باشند، و بدون اقدام راه حلهای مشروع و قانونی، از فرمان و اطاعت حکومت، سرپیچی نموده و برای سرنگونی نظام و مسئولین آن، اقدام به جنگ مسلّحانه مینمایند].
س: اگر گروهی، از وفاداری و حمایت و طرفداری و پایبندی به نظام اسلامی خارج شوند و بر شهری از شهرهای حکومت اسلامی، چیره و غلبه یابند؛ در آن صورت رهبر و پیشوای مسلمانان چگونه باید با آنها برخورد و رفتار نماید؟
ج: لازم است که پیشوای مسلمانان، آنها را به پیوستن به جماعت اسلامی فرا خواند؛ و چنانچه به خاطر شبهات و عواملی، بر علیه نظام اسلامی قیام و سرکشی کردهاند، حقائق را برای آنها واضح و روشن نماید؛ و تا وقتی که آنها اقدام به جنگ مسلحانه ننمودهاند، نباید امام، جنگ بر ضدّ آنها را آغاز نماید.
و اگر چنانچه اقدام به پیکار و کارزار بر علیه نظام اسلامی نمودند، در آن صورت امام و پیشوای مسلمانان میتواند تا پراکنده نمودن جماعت و گروهشان با آنها بجنگد.
و اگر «اهل بغی»، دستهای نظامی داشتند که (پس از شکست) بدان میپیوستند، در آن صورت بر زخمیهایشان سخت بگیرند و آنها را سریع به قتل برسانند [۱۶۸]و فراریهایشان را دنبال نمایند.
و اگر چنانچه «اهل بغی»، دستهای نظامی نداشتند که (پس از شکست) بدان بپیوندند، در آن صورت بر زخمیهایشان سخت گرفته نشود و آنها را سریع به قتل نرسانند و فراریهایشان را تعقیب ننمایند؛ و فرزندان اهل بغی، به عنوان برده گرفته نمیشوند و اموالشان نیز در بین رزمندگان اسلام تقسیم نمیگردد.
[به هر حال؛ لازم است که پیشوای مسلمانان و مسئولین صاحب صلاحیّت، با اهل بغی در تماس باشند، و از علل و عوامل اقدام آنها سؤال کنند؛ چنانچه در مورد ستمکاری و حیف و میل بیت المال، دارای دلیل و مدرک و گواهانی بودند، پیشوای مسلمانان، مکلّف است آنها را حلّ و فصل نماید؛ و چنانچه مسائلی را مطرح میکردند که اساس آن بر حدس و گمان خودشان بود و واقعیّت نداشت، در آن صورت لازم است موضوع برای آنها صادقانه توضیح داده شود و پیشوای مسلمانان و مسئولین امور، دلایل خود را به آنان ارائه دهند؛ پس از آن، چنانچه از قیام مسلحانهی خود دست برداشتند، بایستی جان و مال آنها در امان قرار گیرد و به میان مردم باز گردند؛ و در صورتی که حاضر به بازگشت نشدند، و اقدام به جنگ مسلّحانه نمودند، رویارویی با آنان بر همهی مسلمانان واجب است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٩﴾[الحجرات: ۹].
«هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح برقرار سازید؛ اگر یکی از آنان در حق دیگری ستم کند و تعدّی ورزد و صلح را پذیرا نشود، با آن دستهای که ستم میکند و تعدّی میورزد بجنگید تا زمانی که به سوی اطاعت از فرمان خدا برمیگردد و حکم او را پذیرا میشود. هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذیرا شد، در میان ایشان دادگرانه صلح برقرار سازید و در اجرای مواد و انجام شرایط آن، عدالت به کار برید، چرا که خدا عادلان را دوست دارد».
و برخورد سخت و نابودکننده به وسیلهی بمباران هوایی و موشک و توپخانه برای قتلِ عام آنها جایز نیست، بلکه حتّی الامکان بایستی با محاصره نمودن و تلاش برای مشغول کردن آنها تا پایان یافتن مهمّات و آب و غذایشان، آنها را در تنگنا قرار دهند تا مجبور به تسلیم شوند.
و کشتن و اذیّت و آزار خانواده و خویشاوندان آنها و مصادرهی اموالشان حرام و نامشروع است؛ و کشتن اسیر، زخمی و فراری آنها درست نیست؛ و پس از پایان جنگ و شکست آنان، قصاص نمیشوند و به جز توبه و بازگشت به حق، چیزی از آنان خواسته نمیشود].
س: اگر لشکرِ پیشوای مسلمانان، اسلحه و اَدوات جنگی و نظامی اهل بَغی را گرفتند؛ در آن صورت آیا برای لشکریانِ پیشوای مسلمانان درست است که به وسیلهی اسلحه و اَدوات جنگی آنان، با ایشان وارد پیکار و کارزار گردند؟
ج: در صورتی که مسلمانان بدان نیاز داشته باشند، میتوانند با ادوات جنگی و نظامی آنان، با اهل بغی وارد میدان جنگ و پیکار شوند.
س: اگر لشکرِ پیشوای مسلمانان، بر دارایی و اموال اهل بغی چیره شدند؛ در آن صورت امام با دارایی و اموال آنها چه باید بکند؟
ج: در آن صورت پیشوای مسلمانان، اموال آنها را ضبط و مصادره نماید و تا زمانی که از قیام و سرکشی علیه نظام اسلامی توبه نکنند، دارایی و اموالشان را بدانها باز نگرداند؛ و هرگاه توبه نمودند، اموالشان را بدانها مسترد نماید.
س: اگر اهل بغی بر مناطقی از سرزمینهای اسلامی چیره شدند و از آن مناطق، خراج و عُشر را گردآوری نمودند؛ سپس رهبر و پیشوای مسلمانان، بر آن مناطق چیره و غالب گردید؛ در آن صورت آیا پیشوای مسلمانان میتواند برای بار دوّم از اهل آن مناطق، عُشر و خراج گردآوری نماید؟
ج: در آن صورت پیشوای مسلمانان نمیتواند برای بار دوّم از اهل آن مناطق، عُشر و خراج بگیرد؛ و اگر آنها عشر و خراج گردآوری شده را به درستی مصرف نموده بودند، در آن صورت عُشر و خراج مردم ادا گردیده است، (و لازم نیست که برای بار دوّم، عُشر و خراج بپردازند).
ولی اگر چنانچه آن را به درستی به مصرف نرسانده بودند، در آن صورت اهل آن مناطق، میتوانند از لحاظ «دیانت و دینداری» (نه از لحاظ قضایی)، عُشر و خراج خویش را دوباره بدهند.
[۱۶۸] - اگر برای اهل بغی، دستهای نظامی وجود داشت که بدان پناه میبردند، درآن صورت اگر شکست خوردند و فرار نمودند، فراریهایشان تعقیب گردد و به قتل برسند و بر زخمیهایشان نیز سخت گرفته شود و آنها را سریع به قتل برسانند. (به نقل از هدایه)