معاهده یا صلح
س: آیا امام و پیشوای مسلمانان میتواند با دشمنان یا گروهی از آنان، صلح نماید؟
ج: پیمان آتش بس با طرف مقابل در جنگ، چنانچه مصلحت مسلمانان را به دنبال داشته باشد، جایز است؛ (زیرا رسول خدا جدر بسیاری از جنگها، پیمان متارکه و آتش بس را پذیرفته است. که برای مثال میتوان با پیمان متارکهی جنگ با یهودیانِ ساکن در مدینهی منوّره اشاره نمود که پس از مدّتی، آنان پیمان شکنی نموده و رسول خدا جدستور اخراجشان را از مدینه صادر فرمود.
بنابراین عقد معاهده، حُسن همجواری و عدم تعرّض به مرزها و پرهیز از دخالت در امور داخلی کشورهای غیر مسلمان و حتی دشمن، چنانچه مصلحتی آن را ایجاب نماید، جایز است، و پایبندی به موارد پیمان واجب میباشد، و تعرّض به مال و جان افراد آنها ممنوع و قدغن میباشد.
و مسلمانان میتوانند با دشمنان خود از هر مذهب و اندیشهای که باشند و چارهای به غیر از آن نداشته باشند و مصلحتی را برای آنها در بر نداشته باشد، پیمان صلح و آشتی را امضاء کنند؛ زیرا رسول خدا جدر «حدیبیّه» با سران مکّه و با اهل نجران و بحرین در مقابل اموالی که پرداخت نمایند و جزیهای که بپردازند، پیمان آشتی را امضاء نمود).
س: اگر امام و پیشوای مسلمانان تا مدّتی با دشمنان صلح کرد و پیمان آتش بس امضاء نمود؛ سپس صلاح دید که پیمان صلح را نقض نماید؛ در این صورت حکم آن چیست؟
ج: چنین کاری جایز است؛ ولی نباید پیشوای مسلمانان، پیش از لغو پیمان (و بدون آن که آنان را بیاگاهاند که مسلمانان با ایشان دیگر عهد و پیمانی ندارند) بدانان حمله کند؛ خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوۡمٍ خِيَانَةٗ فَٱنۢبِذۡ إِلَيۡهِمۡ عَلَىٰ سَوَآءٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِينَ٥٨﴾[الأنفال: ۵۸].
«اگر (با ظهور نشانههایی) از خیانت گروهی بیم داشته باشی (که عهد خود را بشکنند و حملهی غافلگیرانه کنند، تو آنان را آگاه کن و) همچون ایشان پیمانشان را لغو کن (و بدون اطلاع بدانان حمله مکن؛ چرا که این کار خلاف مروّت و شریعت است و خیانت به شمار میآید و) بیگمان خداوند خیانتکاران را دوست نمیدارد».
[به هر حال؛ اسلام تا زمانی که مورد تعرّض قرار نگیرد و در راه دعوت و اندیشه و رسالت خویش از طریق جنگ و فتنهگری و اذیّت و آزار از او ممانعت به عمل نیاید، هیچگاه از وضع و حالت طبیعی صلح و آشتی با دیگران خارج نمیشود ـ زیرا، صلح، اصل رابطهی میان مردم در اسلام است ـ بلکه تنها در شرایطی ازاین وضع ـ صلح ـ خارج میشود که در جهت تقویت صلح و گسترش عدالت و ایجاد امنیّت با جنگ و دشمنی به مقابله با او برخیزند؛ بر این اساس در همان آغاز، اسلام، جنگ و تجاوزگری و حق کشی و استثمار و در تنگنا قرار دادن انسانها را بر اهل ایمان حرام گردانیده است. (حج/۳۹و ۴۰؛ بقره/۱۹۰)
همچنین اسلام در ارتباط با جنگ دارای مقررات خاصّی است که در اصول و ارزشهای زیر تجلّی پیدا مینمایند:
در ارتباط با روابط میان انسانها، صلح و همکاری اساس و محور است.
جنگ را زمانی تنها راه پیشِ رو برای رویارویی با تجاوزگری میپذیرد که حلّ آن از راه گفتگو و برخورد حکیمانه میسّر نبوده باشد.
هرگاه از روی اجبار و ناچاری جنگی پیش بیاید، همچون حالتهای ضروری، به همان مقدار که لازم است اکتفاء مینماید، و از تجاوزگری و گسترش کینه و دشمنی، اهل ایمان را بر حذر میدارد.
کسانی که در جنگ شرکت نداشته و برای آن برنامهریزی ننموده و تدارکات لازم را فراهم نکردهاند، به هیچ وجه مورد تعرّض قرار نمیگیرند.
هرگاه یکی از دو طرف جنگ، خواهان صلح و آشتی شد، طرف مقابل در اسرع وقت باید به آن پاسخ مثبت بدهد و جنگ را متوقف نماید.
با اسیران جنگی برخورد پسندیده میشود و به هیچ وجه مورد اذیّت و آزار قرار نمیگیرند و تا زمانی که با اسیران مسلمان مبادله میشوند، یا در مقابل پرداخت پول از طرف مملکت خود آزاد میشوند، به عنوان مهمان با ایشان برخورد میشود.
رأفت و مهربانی اسلام در جنگ:
اسلام پیش از هر چیزی تعدّی و جنگ افروزی را حرام میشمارد و هرگاه از روی اجبار و برای مقابله با تجاوزگری و تعدّی، با دیگران وارد جنگ دفاعی شد، مسلمانان را از قتل عام و تخریب و ویرانگری و کشتن افراد غیر مسلّح اعم از زن و کودک و پیرمرد و پیر زن و شهروندان عادی برحذر میدارد.
همچنین اسلام، اجازهی شروع به جنگ با دشمنی که خود را برای حمله به مسلمانان آغاز نموده را تنها زمانی میدهد که وقت کافی برای رسیدن خیر بدیشان موجود باشد تا شاید در تصمیم به شروع جنگ تجدید نظر نمایند.
و همچنان که گفته شد: اسلام اجازه نمیدهد که با اسیران جنگی بد رفتاری شود و مورد اذیّت و آزار قرار بگیرند و به هیچ وجه کشتن ایشان را روا نمیداند و ...
در نهایت اسلام، شرط پایان جنگ را تسلیم شدن جنگ جویان طرف مقابل قرار نمیدهد و کافی است که از جنگ و کشتار دست بردارند و متعهّد شوند که بار دیگر آغازگر جنگ نباشند؛ برای دستیابی به این هدف بایستی با ایشان وارد گفتگو و مذاکره شده و با حفظ حقوق و مصالح و اطمینان از امنیّت مردم در مورد جلوگیری از تجاوزگریهای جدید با ایشان پیمان و قرار داد بست.
معاهدات از نظر اسلام:
با توجه به این که اسلام، قضیّهی روابط میان مردم را بر مبنای اصل صلح و تفاهم قرار داده و جنگ را تنها راه باقی مانده و پیش رو برای رویارویی با پدیدهای شاذّ و نادر که از طریق گفتگو و منطق و موعظه، حلّ و فصل نگردیده به شمار میآورد؛ هرگاه جنگی روی داد و یکی از طرفین، خواهان پایان جنگ و مصالحه شدند، بر طرف دیگر واجب است که به خاطر جلوگیری از خونریزی و ویرانی بیشتر، بدان پاسخ مثبت بدهد. (انفال/۶۱ و ۶۲)
و از آنجا که اسلام، مسلمانان را به مراعات به این امور توصیه مینماید، این حق را هم بدیشان میدهد که در راستای حفظ و دوام صلح و امنیّت و جلوگیری از جنگ و ویرانی، هر گونه که صلاح میدانند با طرف مقابل وارد مذاکرات صلح شوند و اقدام به عقد قرار داد بنمایند. همچنین به آنها این حق را میدهد که در جهت عقد قراردادهای نظامی و دفاع مشترک در برابر دشمنان مشترک و در جهت تأمین مصالح به هر کیفیتی که باشد با آنان وارد گفتگو شوند.
شروطی که در معاهده بایستی مراعات شود:
زمانی که اسلام برای عقد معاهداتی که در جهت تأمین مصالح و امنیّت جامعهی اسلامی قرار دارد، به مسلمانان اختیار میدهد و دستشان را باز میگذارد، امّا در عین حال برای صحّت و مشروعیّت قراردادها، مراعات شروط زیر را لازم میشمارد:
مواد توافق در عقد معاهدات نباید با احکام ثابت و نصوص قطعیالثبوت و قطعیالدلالۀ که قوام شخصیّت و هویّت اسلامی هستند، تضادّ داشته باشند؛ در این مورد از رسول خدا جروایت شده: «هر شرطی که با کتاب خداوند در تضادّ باشد، مردود است». بر این اساس شریعت اسلامی به مشروعیّت معاهدهای که هویّت و ارزشهای اسلامی را در معرض تهدید قرار دهد و زمینههای مناسب را برای تهاجم دشمنان اسلام بر علیه باورها و احکام ثابت و ارزشهای ایمانی فراهم نماید، و از طریق ایجاد تفرقه در میان مسلمانان زمینهی ضعفشان را به وجود بیاورد اعتراف نمیکند.
مواد مندرج در معاهده، بایستی مورد رضایت طرفین باشد؛ بر همین اساس هرگونه عقد و پیمانی که بر اساس زور و اکراه و زیر حملات سنگین تانکها و هواپیماها و موشکها باشد، از هیچ گونه ارزشی برخوردار نیست؛ زیرا در مورد ماهیّت عقد و پیمان، رضایت طرفین شرط اساسی و طبیعی است؛ برای عقد و معاملات کالایی ـ خرید یا فروش ـ رضایت طرفین شرط صحّت آن است، در مورد معاهدات و قرار دادهایی که با مرگ و زندگی و عزّت و ذلّت ملّتی سرو کار دارند، شرط رضایت طرفین در اولویّت قرار دارد.
مطالب اساسی و اهداف معاهدات، کاملاً روشن باشد و التزامات و تعهّدات طرفین را به وضوح مشخص کند و هیچ نوع زمینهای را برای تأویل و تفسیر و بازی با کلمات و الفاظ را برای هیچ کس باقی نگذارد.
وفاداری به تعهّدات؛ اسلام بر این باور است که هرگاه معاهداتی با رضایت طرفین و مراعات شروط آن انجام گرفت، و طرف مقابل آن را مراعات نمود، و عملاً مرتکب پیمان شکنی و خیانت نشد و شرایطی که قرار داد در آن صورت گرفته بود، تغییر پیدا ننمود، وفاداری و پایبندی بدان واجبی دینی است، و مسلمانان پیمان شکن میان خود و خداوند مورد باز خواست قرار میگیرند و هر گونه پیمان شکنی غدر و خیانت به شمار میآید.
امّا هرگاه طرف مقابل به تعهدات خود عمل ننمود و عملاً با دشمنان اسلام، دست همکاری داد یا آنان را برای جنگ و دشمنی با مسلمانان تحریک و توجیه و تدارک نموده، یا به ممالک هم پیمان با مسلمانان آغازگر جنگ شد؛ در چنین شرایطی معاهدات، ارزش و اعتبار خود را از دست میدهند، و رویارویی با آنها بدون هشدار و اعلان، ضروری است. رسول خدا جبه خاطر آن که قریشیان به خاطر کمکهایی که به طایفهی بنی بکر هم پیمان خود بر علیه طایفهی خزاعه هم پیمان رسول خدا جکردند و از این طریق معاهدات قبلی خود را با مسلمانان زیر پا گذاشتند؛ رسول خدا جهمراه با سپاهیان اسلام راهی مکّه شد و آن را فتح کرد.
و همچنین هرگاه طرفی، از طریق اخبار صحیح و قرائن و شواهد واضح دریافت که طرف مقابل در اندیشهی خیانت و نقض قرار داد است، یا این که اوضاع و احوال جدید با شرایطی که قرار داد در آن بسته شده، تغییر پیدا کرده بود، و عمل به مواد آن ضرر و زیانش بیشتر از خیر و مصالحش تشخیص داده میشد، در این گونه موارد، مسئولین نظام اسلامی بر اساس «مشورت و رایزنی» و «تحقیق کافی» تصمیم جدیدی را اتخاذ مینمایند. امّا در این گونه اوضاع و حالتها اسلام بر مسلمانان واجب گردانیده که طرف مقابل را از قصد و تصمیم خود مبنی بر عدم پایبندی به مواد قرار داد مطلع نمایند، و به هیچ وجه به مسلمانان اجازه نمیدهد که آنها را مورد تهاجم قرار دهند، مگر زمانی که خبر فسخ قرار داد به آنها رسیده باشد و آنها خود را برای جنگ با مسلمانان آماده نمایند. (انفال/۵۸؛ توبه/۳)
حکم و دیدگاه اسلام در مورد معاهداتی که زمینهی صلح و آشتی و امنیّت و حفظ حقوق را فراهم مینمایند از جهت شیوهی عبارات و وفاداری به مواد آن و در ارتباط با نقض و کنار نهادن آن، بدین صورت بود که بیان گردید. قرآن کریم آنها را مقرّر نموده و رسول خدا جو جانشینانش ـ چهارده قرن قبل، زمانی که کشورهای به اصطلاح متمدن امروز، در شرایطی بسیار ابتدایی زندگی میکردند ـ آنها را به کار میبستند.
پس از آن کشورهای متمدن معاصر، از طریق وضع قوانینی مانند: «قوانین و مقرّرات بین الملل» یا «سازمان امنیّت» و ... عملاً به فریب مردم پرداختند؛ زیرا خود ایشان در بسیاری از ممالک تحت استعمار خود به کشتارهای دسته جمعی و غارت ثروت و سرکوبی و ویرانی اقدام نموده که میتوان به برنامه ریزی و حمایت از تشکیل کشور اسراییل و بمباران هیروشیما و ناکازاکی و جنگ و کشتارهای ویتنام اشاره کرد؛ و این همه جرم و جنایتها که در دنیا به ویژه در عرصهی سیاست، فرهنگ، اقتصاد و نظام روی میدهد، شعار حقوق بشر و امنیّت جهانی و عدالت خواهی ایشان را بسیار پوچ و بیمحتوا گردانیده است؛ راست گفت خداوند بلند مرتبه:
﴿إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ٥٥ ٱلَّذِينَ عَٰهَدتَّ مِنۡهُمۡ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهۡدَهُمۡ فِي كُلِّ مَرَّةٖ وَهُمۡ لَا يَتَّقُونَ٥٦﴾[الأنفال: ۵۵-۵۶].
«بی گمان بدترین انسانها در پیشگاه خداوند کسانی هستند که کافرند و ایمان نمیآورند؛ کسانی که با آنان پیمان بستهای ولی هر بار پیمان خود را میشکنند و از جنایت و نقض عهد پرهیز نمیکنند»].
س: اگر دشمنان، عهد خود را شکستند و شروع به خیانت نمودند؛ در آن صورت رهبر و پیشوای مسلمانان چه باید بکند؟
ج: در این صورت اگر این نقض عهد و خیانت، به اتفاق همهی آنان باشد، رهبر و پیشوای مسلمانان میتواند بدون اطلاع و بدون آن که آنان را بیاگاهاند که مسلمانان با ایشان دیگر عهد و پیمانی ندارند، بدانان حمله کند.
س: آیا رهبر و پیشوای مسلمانان میتواند در مقابل گرفتن مال، با دشمنان صلح نماید؟
ج: انجام چنین کاری برای رهبر و پیشوای مسلمانان درست است؛ و آنچه را که در نتیجهی صلح، از دشمنان میگیرد، در مصارف جزیه و مالیات، هزینه نماید.