احکام مرتدّین
[مرتد: به کسی «مرتد» گفته میشود که عاقل و بالغ بوده و از روی اختیار، آیین اسلام را ترک کند و به آیینی دیگر مانند: مسیحیّت، یهودیّت، کمونیسم، اِلحاد و ... بگرود].
س: گاهی اوقات اتفاق میافتد که برخی از مسلمانانِ (عاقل و بالغ، از روی اختیار)، آیین اسلام را ترک میکنند (و به آیینی دیگر) میپیوندند؛ احکام و مسائل این گروه را بیان نمایید؟
ج: احکام و مسائل زیر را خوب به خاطر بسپار:
هرگاه فردی از مسلمانان، آیین اسلام را ترک کند؛ (با او بحث و گفتگو و مناقشه میشود) و اسلام بر وی عرضه میگردد؛ و اگر چنانچه به خاطر شبهات و عواملی، اسلام را ترک کرده بود، حقایق آن برایش روشن و واضح میگردد؛ و به مدّت سه شبانه روز به زندان افکنده میشود؛ و اگر اسلام را در این مدّت پذیرفت، او را رها میکنند ولی اگر چنانچه حاضر به پذیرش اسلام نشد، در آن صورت به مجازات اعدام و قتل، محکوم خواهد شد.
[به هر حال؛ با کسی که از اسلام برمیگردد، باید بحث و گفتگو و مناقشه بشود، و چنانچه به خاطر شبهات و عواملی، اسلام را ترک کرده، حقائق آن برایش روشن و آشکار شود، و در مورد زیانهای دنیوی و اخروی ارتداد، برای او توضیح کافی داده شود. و چنانچه حاضر به پذیرش هیچگونه حقّی نشد و گوش شنوا برای شنیدن بحثهای علمی و مستدل نداشت، پس از سه شبانه روز بر اساس حکم و فتوای مجتهدین و علماء و رأی محکمه و دادگاه شرعی، به مجازات اعدام محکوم میگردد؛ زیرا از رسول خدا جروایت شده که فرموده است: «ریخته شدن خون هیچ مسلمانی جایز نیست مگر آن که آدم زناکار دارای همسر، یا مرتکب قتل عمد و یا کسی باشد که دین خود و جماعت مسلمانان را ترک نموده باشد». بخاری و مسلم]
اگر فردی (از مسلمانان)، پیش از عرضه نمودن اسلام بر مرتد، او را به قتل رساند، در آن صورت این کارش مکروه است؛ و بر او پرداخت خونبها و وجوب قصاص تعلّق نمیگیرد.
اگر زنی از مسلمانان، آیین اسلام را ترک کرد؛ در آن صورت وی به خاطر ارتدادش کشته نخواهد شد، بلکه تا زمانی که دوباره به آغوش اسلام برگردد، در زندان خواهد ماند.
با مرتد شدن شخص مسلمان، ملکیّت او در اموالش به حالت تعلیق در میآید؛ این طور که اگر دوباره به آغوش اسلام برگشت، دوباره مالک دارایی و اموالش خواهد شد، و اگر در همان حالِ ارتداد، فوت کرد یا کشته شد؛ در آن صورت دارایی و اموالی را که در حال اسلام، به دست آورده، به وارثان مسلمانش تعلّق میگیرد و دارایی و اموالی را که در حال ارتدادش فراچنگ آورده، «فَیء» میباشد و به بیت المال تعلّق میگیرد.
[به هر حال؛ پس از آن که انسان مرتد، اعدام گردید، غسل میّت داده نمیشود؛ نماز بر او برگزار نمیگردد؛ در قبرستان مسلمانان دفن نمیشود و اموال او ـ که در حال ارتداد آنها را فراچنگ آورده ـ به عنوان ارث به کسی تعلّق نمیگیرد؛ و آنچه از او ـ پس از ارتداد ـ بر جای مانده، جزو بیت المال به حساب آمده و درطرحها و پروژههای عمومی و خدمات عام المنفعۀ هزینه میشود.
زیرا خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ٨٤﴾[التوبة: ۸۴].
«و هرگز به هیچ یک از مردههای آنان نماز مگزار! و بر سر قبرش نایست! زیرا که آنان به خداوند و پیامبر او کافر شدند و در حال فسق مردند».
و رسول خدا جفرموده است: «کافر از مسلمان و مسلمان از کافر ارث نمیبرد». بخاری و مسلم]
اگر فردی، آیین اسلام را ترک کرد و به «دارالحرب» (سرزمین دشمن) پیوست؛ و قاضی نیز به ملحق شدن او به کافران و دشمنان فیصله نمود؛ در آن صورت بردههای مدبّر وی و امّ ولدهای او آزاد میگردند؛ و زمان پرداخت بدهیهای وی فرا میرسد. و دارایی و اموالی را که در حال اسلام خویش فراچنگ آورده، به وارثان وی تعلّق میگیرد؛ و بدهیهایی که در حال اسلام بر او لازم شده، از همان مالی پرداخت میگردد که در حال اسلامش فراچنگ آورده است؛ و بدهیهایی که در حال ارتداد بر وی لازم گردیده، از همان مالی پرداخت میگردد که در حال ارتدادش کسب نموده است.
اگر کالایی را در حال ارتداد خویش به فروش رساند؛ یا کالایی را در حال ارتدادش خریداری نمود؛ و یا در حال ارتدادش به دخل و تصرّف در اموالش پرداخت؛ در آن صورت خرید و فروش و دخل و تصرّف وی به حالت تعلیق درمیآید؛ این طور که اگر دوباره به آغوش اسلام برگشت، عقود و قرار دادهای وی صحیح میباشد؛ و اگر در همان حال ارتداد فوت کرد یا کشته شد و یا به دارالحرب پیوست، در آن صورت عقود و قراردادهای وی باطل میگردد.
اگر قاضی، حکم ملحق شدن وی را به «دارالحرب» (سرزمین دشمن) صادر کرد؛ سپس دوباره به آغوش اسلام برگشت و «دارالحرب» را به مقصد «دارالاسلام» ترک کرد؛ در آن صورت هر آنچه از دارایی و اموالش را که در نزد وارثان خویش مییابد، آن را برای خود بگیرد [۱۶۷].
اگر زنی مرتد شد، و در حال ارتداد خویش، در دارایی و اموال خود دخل و تصرّف نمود؛ در آن صورت دخل و تصرّف وی درست میباشد.
[ناگفته نماند که کردارها و گفتارهای کفرآمیز که فرد با گفتن یا انجام آنها کافر میگردد، عبارتند از:
دشنام و بدگویی به خداوند، پیامبران، و فرشتگان.
انکار آفریدگاری و معبود و مستعان بودن خداوند. (الوهیّت و ربوبیّت)؛ و انکار رسالت یکی از پیامبران و باور به آمدن پیامبری دیگر پس از محمّد ج.
انکار آگاهانهی یکی از واجباتی که علماء و صاحب نظران اسلامی در مورد واجب بودن آن، اجماع و اتفاق نظر داشته باشند؛ مانند: نماز، روزه، حج، نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خداوند.
انکار آگاهانهی یک سوره یا یک آیه از قرآن.
انکار یکی از اسماء یا صفات خداوند؛ مانند: حیات، علم، سمیع، بصیر و حکیم بودن خداوند.
اعتقاد به این که اولیاء خداوند بر انبیاء او برتری دارند و گاهی اولیاء از عبادت معاف میشوند.
و ...
کسانی که به خاطر یکی از مواردِ بیان شده، کافر شوند، پس از آن که بحث و استدلال و اندرز با آنها در سه شبانه روز مؤثر واقع نشد و بر کفر خود اصرار داشتند، پس از صدور فتوای جمعی از مجتهدین و صاحب نظران جامع الشرایط و حکم محکمه و دادگاه شرعی، به مجازات اعدام، محکوم میشوند].
[۱۶۷] - نویسندهی کتاب «هدایه» گوید: زیرا وارث به خاطر استغناء و بینیازی مرتد از مالش، جانشین او در تصاحب مال میگردد؛ و هرگاه مرتد مسلمان گردد و به دارالاسلام برگردد، در آن صورت نیازمند مالش میباشد؛ ازاین رو دارایی و اموالش بدو سپرده میشود؛ بر خلاف صورتی که وارث، مال را از ملکیّت او دور نماید؛ و بر خلاف امّ ولدها و بردههای مدبّر او؛ زیرا فیصله به وسیلهی دلیل صحیح صورت گرفته، از این رو نقض نمیشود. بنابراین اگر پیش از آن که قاضی در موردش فیصله کند، مسلمان گردد و به دارالاسلام برگردد، در آن صورت چنان است که گویا پیوسته مسلمان بوده است.