سوگند در خوردن و نوشیدن
س: اگر فردی سوگند خورد که «ناهار» یا «شام» و یا «سحری» نخورد؛ در این صورت مراد از نخوردن ناهار و شام و سحری چیست؟
ج: «ناهار» (یا «غداء») عبارت است از: خوردن غذا از طلوع صبح صادق تا ظهر؛ و «شام» (یا «عشاء») عبارت است از: خوردن غذا از ظهر تا نیمه شب؛ و «سحری» عبارت است از: خوردن غذا از نیمه شب تا طلوع صبح صادق. [۶۲]و با این توضیح، پاسخ سؤال نیز دانسته شد.
س: اگر فردی سوگند خورد که «نان» نخورد؛ در آن صورت سوگندش، حمل بر چه نانی میشود؟
ج: در این صورت سوگندش به همان نانی حمل میگردد که مردمان شهرش به خوردن آن عادت دارند؛ [۶۳]از این رو اگر در عراق، «نان قطائف» (نوعی حلوا و شیرینی. لوزینه) یا «نان برنج» خورد، در آن صورت حانث نمیگردد [۶۴].
س: اگر فردی سوگند خورد که از این گندم نخورد؛ سپس نان آن گندم را خورد؛ در آن صورت آیا حانث میگردد؟
ج: از دیدگاه و نظرگاه امام ابوحنیفه / ، در این صورت حانث نمیگردد؛ بلکه زمانی حانث میگردد که گندم را با دندان بجود و آن را بخورد. [۶۵]
س: اگر فردی سوگند خورد که از این آرد نخورد؛ سپس نان آن آرد را خورد؛ در آن صورت آیا حانث میگردد؟
ج: آری؛ در این صورت حانث میگردد [۶۶].
س: (در مسئلهی پیشین،) اگر پس از سوگندش، آرد را به صورت خام بلعید؛ در آن صورت آیا حانث میگردد؟
ج: در این صورت حانث نمیگردد.
س: اگر فردی سوگند خورد که از غذاهای پخته شده نخورد؛ سپس عدس یا سبزیجات و حبوباتِ پخته شده خورد؛ در این صورت آیا حانث میگردد؟
ج: در این صورت تنها با خوردن گوشتِ پخته شده، حانث میگردد [۶۷].
س: اگر فردی قسم خورد که «سر» نخورد؛ سپس سر گنجشک خورد؛ در آن صورت آیا حانث میگردد؟
ج: در این صورت حانث نمیگردد؛ زیرا در عرف مردم، «سر» به چیزی گفته میشود که در تنورها داخل گردد و در شهر به فروش برسد. [۶۸]
س: اگر فردی سوگند خورد که غذای کباب شده و بریان شده نخورد؛ سپس گوشت بریان شده، یا بادمجان کباب شده و یا هویچ کباب شده خورد؛ در این صورتها آیا حانث میگردد؟
ج: با خوردن گوشت بریان شده حانث میگردد؛ ولی با خوردن بادنجان و هویچ کباب شده، حانث نمیشود [۶۹].
س: اگر فردی سوگند خورد که از گوشت این «حَمل» (جنین) نخورد؛ سپس این حَمل به دنیا آمد و پس از مدتی قوچ شد، و آن فردِ سوگند خورنده، از گوشت آن خورد؛ در این صورت آیا حانث میگردد؟
ج: آری؛ در این صورت حانث میگردد [۷۰].
س: اگر فردی سوگند خورد که از این درخت خرما نخورد؛ سپس از تنه یا شاخ و برگ درخت خرما خورد؛ در آن صورت آیا حانث میگردد؟
ج: چنین سوگندی ـ بر مبنای عرف مردم ـ بر میوهی درخت حمل میگردد؛ از این رو اگر از میوهاش خورد، حانث میگردد و در صورتی که از غیر میوهاش بخورد، حانث نخواهد شد [۷۱].
س: اگر فردی سوگند خورد که از این خرمای نارس نخورد؛ سپس این خرما رسید و از آن خورد؛ یا سوگند خورد که خرمای نارس نخورد، و خرمای رسیده خورد؛ در این صورتها آیا حانث میگردد؟
ج: در این صورتها حانث نمیگردد [۷۲].
س: اگر فردی سوگند خورد که خرمای رسیده نخورد؛ سپس خرمایی که تازه رنگش زرد شده و هنوز خوب نرسیده، خورد؛ در این صورت آیا حانث میگردد؟
ج: از دیدگاه و نظرگاه امام ابوحنیفه /، در این صورت حانث میگردد [۷۳].
س: اگر فردی سوگند خورد که گوشت نخورد؛ سپس گوشت ماهی خورد؛ آیا حانث میگردد؟
ج: حانث نمیگردد [۷۴].
س: اگر فردی سوگند خورد که از رود دجله چیزی ننوشد؛ (یعنی چنین بگوید: «لا اشرب من دجلة»)؛ سپس به وسیلهی ظرفی، از آن نوشید؛ در این صورت آیا حانث میگردد؟
ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه / ، در این صورت حانث نمیگردد [۷۵]؛ ولی اگر گردن خود را به سوی آب دراز کرد و آن را با دهان خورد، بیآن که آن را با دست یا ظرف بردارد؛ در آن صورت حانث میگردد.
س: اگر فردی سوگند خورد که از آب دجله ننوشد، سپس به وسیلهی ظرفی، از آب دجله نوشید؛ در آن صورت آیا حانث میگردد؟
ج: در این صورت حانث میگردد [۷۶].
[۶۲] - تمامیِ این تعریفها در زمانها و روزگارهای گذشته، در نزد عربها معمول و متعارف بوده است؛ و در عصر حاضر نیز به عرف فعلی مردم فیصله و حکم میگردد. و در سرزمین عجمها (غیر عربها) نیز به عرف آنها حکم میگردد. [۶۳] - مانند گندم، جو، ذرّت، ارزن و هر آن چه که عادتاً در شهرها پخته میشود. (به نقل از الجوهرة) [۶۴] - زیرا خوردن آنها در نزد مردمان عراق، معمول نمیباشد؛ و اگر آنها را در طبرستان یا در شهری که به خوردنشان عادت دارند، خورد، در آن صورت حانث میگردد. (به نقل از «هدایة» و «الجوهرة») و حکم سوگند مردم روستاها و شهرهای دیار ما را نیز به همین مسئله قیاس کن که بدون گندم و جو، از نان دیگر حبوبات نیز استفاده میکنند. [۶۵] - این قول امام ابوحنیفه /بود؛ ولی امام ابویوسف /و امام محمد /بر این باورند که در صورتی که نان گندم را بخورد باز هم ـ بر اساس عرف مردم ـ حانث میشود؛ دلیل امام ابوحنیفه این است که: در این مسئله به حقیقت جمله عمل میشود؛ زیرا گندم جوش داده میشود و بریان میگردد و پس از آن خورده میشود؛ و از دیدگاه امام ابوحنیفه /، اصل آن است که «حقیقت مُستعمل» بر «مجاز متعارف» مقدّم میباشد. و اگر گندم را با دندان جوید و خورد، از دیدگاه و نظرگاه امام ابویوسف و امام محمد حانث میگردد؛ و قول صحیح نیز همین است، تا به عموم مجاز عمل شود. (به نقل از هدایه) [۶۶] - زیرا خود آرد، خورده نمیشود؛ از این رو به سوی آنچه که از آرد گرفته میشود (نان) حمل میگردد؛ و اگر آرد را به صورت خام بلعید، در آن صورت حانث نمیگردد؛ و همین قول صحیح است؛ زیرا در این مسئله، مجاز، مراد میباشد. (به نقل از هدایه) [۶۷] - و این امر استحساناً به خاطر اعتبار عرف میباشد؛ زیرا در اینجا تعمیم متعذّر است؛ از این رو به طرف امری خاصّ و متعارف حمل میگردد؛ و آن امر خاصّ و متعارف، همان گوشتِ پخته شده با آب میباشد؛ مگر در صورتی که چیز دیگری را نیّت داشته باشد که در آن صورت، بر خودش سختگیری نموده است؛ و اگر از آب گوشت خورد، در آن صورت حانث میگردد؛ زیرا در آن اجزای گوشت وجود دارد؛ و علاوه از آن، پخته شده نیز میباشد. (به نقل از هدایه) [۶۸] - در کتاب «جامع الصغیر» چنین آمده است: اگر فردی سوگند خورد که «سر» نخورد؛ در آن صورت از دیدگاه و نظرگاه امام ابوحنیفه، مراد از «سر»، سر گاو و گوسفند میباشد. و امام ابویوسف و امام محمد بر این باورند که مراد: تنها سر گوسفند میباشد. و اختلاف امام ابوحنیفه با امام ابویوسف و امام محمد بر مبنای اختلاف عصر و زمان است؛ زیرا در روزگار امام ابوحنیفه،عرف مردم بر این امر استوار بوده که «سر»: به سر گوسفند و گاو اطلاق میشده است؛ و در روزگار امام ابویوسف و امام محمد، «سر»: تنها بر سر گوسفند حمل میشده است؛ و در روزگار ما نیز بر حسب عادت و عرف، فتوا داده میشود. همچنان که بدین موضوع در کتاب «المختصر» اشاره رفته است. (به نقل از هدایه). [۶۹] - زیرا هر زمان که موضوع «کبابی و بریانی» به صورت مطلق ذکر گردد، مراد از آن: گوشت بریان شده میباشد؛ مگر آن که نیّت وی تخم بریان شده یا چیز دیگری باشد که در آن صورت به حقیقت موضوع عمل میشود. (به نقل از هدایه). [۷۰] - زیرا صفتِ کوچکی جنین (حَمل)، سبب سوگند نیست؛ و آن که از خوردن گوشت آن، امتناع میورزد، از خوردن گوشت قوچ بیشتر امتناع خواهد ورزید. (به نقل از هدایه). [۷۱] - زیرا قسم خورنده، سوگندش را به چیزی مضاف ساخته که معمولاً خورده نمیشود؛ از این رو سوگندش بر چیزی حمل میگردد که از آن به دست میآید؛ یعنی میوهی درخت. (به نقل از هدایه). [۷۲] - زیرا صفت نارس بودن یا رسیده بودن میوه، سبب و انگیزهی سوگند میباشد. (به نقل از هدایه) [۷۳] - از نظر امام ابوحنیفه /در چنین حالتی حانث میگردد؛ ولی امام ابویوسف /و امام محمد /بر این باورند که اگر فردی سوگند خورد که خرمای رسیده نخورد؛ سپس خرمایی که تازه رنگش زرد شده و هنوز خوب نرسیده، خورد، در آن صورت حانث نمیگردد؛ و اگر سوگند خورد که خرمای نارس نخورد؛ سپس خرمایی که تازه رسیده شده خورد، باز هم حانث نمیگردد. و در بیشتر کتابهای معتبر فقهی، قول امام محمد مطابق با قول امام ابوحنیفه ذکر شده است. (بحر الرائق۴/۳۴۷). [۷۴] - نویسنده کتاب «هدایه» گوید: قیاس مقتضی آن است که چنین فردی حانث گردد؛ زیرا در قرآن از ماهی به گوشت («لَحماً طریّا») تعبیر شده است. و وجه استحسان آن است که به ماهی، به طور مجاز «لحم» (گوشت) اطلاق شده است؛ زیرا منشأ و اصل گوشت از خون است؛ و پُر واضح است که در ماهی ـ به خاطر آن که در آب زندگی میکند ـ خونی وجود ندارد. نویسندهی کتاب «الجوهرة» گوید: زیرا در عرف و عادت مردم، اسم گوشت، به ماهی اطلاق نمیگردد؛ و سوگندها نیز بر الفاظ قرآن حمل نمیگردد. آیا نمیبینی اگر کسی سوگند خورد که خانهای را خراب نکند؛ سپس خانهی عنکبوت را ویران کرد؛ یا سوگند خورد که حیوانی را سوار نشود؛ سپس بر فردی کافر سوار شد؛ در این دو صورت حانث نمیگردد؛ اگر چه خداوند متعال در قرآن، برای کافر واژهی «دابّة» را به کار برده باشد. آنجا که میفرماید: ؛ ﴿إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾[الأنفال: ۵۵]. ناگفته نماند که حکم تمامی جانوران و حیواناتی که در دریا است همانند حکم ماهی میباشد. [۷۵] - امام ابویوسف و امام محمد بر این باورند که اگر از رود دجله به وسیلهی ظرفی آب نوشید، در آن صورت ـ همانند صورت مسئلهی دوم ـ حانث میگردد؛ زیرا همین امر متعارف و مفهوم میباشد. و دلیل امام ابوحنیفه آن است که در جملهی «لا اشرب من دجلة»؛ «مِن» برای تبعیض است؛ و عمل به حقیقت آن نیز امکان پذیر میباشد؛ از این رو اگر با دهان خود آب نوشید، به اجماع ائمه، حانث میگردد؛ و دراینجا به حقیقت مستعمله عمل میگردد نه به مجاز متعارف. (به نقل از هدایه). [۷۶] - زیرا پس از برداشتن آب، شرط، منسوب بدو باقی میماند. (به نقل از هدایه).