نطق عمر بن خطاب س
ابوهریره سمیگوید: «وقتی رسول خدا جوفات یافت، عمر بن خطاب برخاست و گفت: برخی از منافقین میگویند: رسول خدا فوت کرد! او نمیمیرد و همچون موسیبن عمران نزد خدا رفته! او قبل از آنکه بمیرد، چهل روز از مردم خویش غایب شد و پس از آن بود که میان آنان برگشت و سپس وفات یافت! اما بسیاری از مردم در آن مدت که او غایب بود میگفتند: مرده است!.
سوگند به خداوند حضرت محمد نیز همچون حضرت موسی باز خواهد گشت و آنانی را که گفتند: او مرده است، مورد ملامت قرار خواهیم داد!.
سالم بن عبیدالله سبرای مطلّع کردن ابوبکر از وفات رسول خدا به منطقه سبح در نزدیکی مدینه رفت.
ابوبکر بلافاصله سوار بر اسبی به مدینه آمد و وارد مسجد گردید، دید که مردم در مورد مرگ رسول خدا دو دسته شدهاند، عدهای آن را باور و گروهی دیگر آن را تکذیب مینمایند! اما او چیزی نگفت و با کسی سخن نگفت.
عایشه میگوید: ابوبکر سوار بر اسب از سنح به مدینه آمد و وارد مسجد شد و نتوانست با کسی سخنی بگوید و به کنار پیکر مبارک رسول خدا که پارچه پشمی و پردهای را بر روی آن کشیده بودیم آمد.
پرده را از چهرۀ مبارک رسول خدا کنار زد، او را در آغوش گرفت و همراه با ناله و زاری چندین بار بر چهره مبارک رسول خدا بوسه زد! و سپس گفت: پدرم و مادرم فدایت شوند! یا رسول الله! هم در زندگی و هم در مرگ چقدر محبوب و دوستداشتنی بوده و هستی!؟ سوگند به خداوند هیچ گاه خداوند تو را دوباره نخواهد میراند، و مرگی که برای تو مقدر شده است، اکنون گذرانیدهای!؟.
ابن عباس میگوید: وقتی ابوبکر از کنار پیکر رسول خدا برخاست و به میان مردم آمد، عمر داشت با مردم سخن میگفت.
ابوبکر گفت عمر بنشین!.
اما عمر از نشستن خودداری کرد!
برای بار دوم ابوبکر گفت: عمر بنشین!.
اما باز هم عمر (در حال و هوای دیگری قرار داشت و انگار سخنان ابوبکر را نمیشنید) و همچنان سخن میگفت.
ابوبکر وقتی دید عمر سکوت نمیکند، خود برروی منبر رفت و به مردم رو کرد، مردم دیدند که ابوبکر میخواهد سخن بگوید، در این هنگام عمر هم به سخنانش پایان داد و همه ساکت شدند تا بدانند ابوبکر میخواهد چه بگوید.
ابوبکر بعد از حمد و ستایش خداوند گفت:
«ای مردم! هر کس محمد را عبادت میکرد، بداند که محمد وفات یافت، هر کس خداوند را عبادت مینماید بداند که خداوند زنده است و هیچگاه نخواهد مرد»!.
سپس این آیه را تلاوت فرمود که:
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤﴾[آل عمران: ۱۴۴].
«محمد جز پیغمبری نیست که پیش از او پیغمبرانی بوده و رفتهاند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، مگر میخواهید به عقب (و جاهلیت) بازگردید؟! و هر کس دچار بازگشت شود (و ایمان واسلام را رها کند) هرگز کوچکترین زیانی را به خدا نمیرسانند و خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد».
ابن عباس میگوید: سوگند به خداوند، تا ابوبکر آن آیه را تلاوت نکرده بود، انگار مردم نمیدانستند که خداوند چنین آیهای را نازل فرموده است!؟.
همۀ مردم از سخنان او استقبال کردند و همه آن آیه را تلاوت میکردند و به دیگران یادآور میشدند!.
حضرت عمر میگوید: سوگند به خداوند در حال و وضعی غیرعادی قرار داشتم که تنها پس از آنکه ابوبکر آن آیه را تلاوت نمود به خود آمدم و انگار قبلاً آن را نشنیده بود، و آن موقع بود که به واقعیت پی بردم و دریافتم که رسول خدا جوفات یافته است، ناگهان از سختی بار مصیبت و اندوه مرگ رسول خدا پاهایم توان تحمل بدنم را از دست دادند و بر زمین افتادم [۱۲].
عایشه لدر مورد سخنان عمر و ابوبکر راجع به مرگ رسول خدا جاظهار نظر نموده و گفته است:
«سخنان هر دوی آنها را خداوند برای مردم سودمند گردانید! عمر به مردم در مورد وجود نفاق هشدار داد و به همین خاطر از توطئه منافقان در امان ماندند!.
ابوبکر نیز راه حق و هدایت را به مردم نمایاند و ایشان را به گونهای درست توجیه فرمود»!!.
[۱۲] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۴۱-۲۴۳.