درخواست مجازات شورشیان
پس از پایان بیعت با حضرت علیسطلحه و زبیر و تعدادی دیگر از اصحاب به ملاقات او رفته و گفتند: همچنان که میدانی ما بر اساس اقامه حدود الهی با تو بیعت کردهایم، و این خوارج شورشی بودند که حضرت عثمان را به شهادت رسانیدند، اینک از تو میخواهیم حدود الهی را در مورد آنان اجرا نمایی!.
حضرت علی سدر پاسخ به ایشان فرمود: برادران! آنچه را که میگویید من نیز از آن آگاهی دارم، با این شورشیان قاتل که مدینه را در اشغال خود گرفته و بر ما تسلط دارند و ما بر آنها تسلطی نداریم و از رویارویی با آنان در این شرایط ناتوانیم چکاری را میتوانم انجام بدهم!؟ در این شرایط چگونه میتوان آنها را دستگیر و محاکمه و مجازات نمود؟! ما برای مقابله با آنان نیروی کافی را در اختیار نداریم، از طرف دیگر بسیاری از بردگان شما و اعراب سادهدل به ایشان پیوسته و آنان در شهر و دیار شما قرار دارند و هر مشکلی را که بخواهند میتوانند برای شما بیافرینند و از هیچ اقدامی هم کوتاهی نمیکنند!.
آیا زمینهای برای آنچه که میخواهید عملی کنید، مییابید؟ احساس میکنید که ما در شرایط حاضر از قدرت کافی برای محاکمه و مجازات آنان برخورداریم؟
حضرت علی سدر ادامه به طلحه و زبیر شفرمود: سوگند به خداوند من چیزی را به غیر از آنچه شما میخواهید نمیخواهم و رأی من هم بر مجازات آنان است! اما سرکردگان این شورشیان افرادی جنایتکار و پیروانشان مردمی جاهلند، و از قدرت کافی و هواداران بسیاری برخوردارند و از طرف برخی از مناطق تدارک میشوند و مورد حمایت قرار میگیرند، اکنون ما زیر قدرت و سلطۀ آنان قرار داریم.
اگر رأی شما را انتخاب کنم و این موضوع را پیگیری نمایم و در مورد اقامه حدود بر آنان عجله کنم، مردم به سه گروه تقسیم خواهند شد: گروهی که با شما هم رأی خواهند بود و در مجازات سریع و اقامه حد شرعی بر آنان مثل شما فکر میکنند!.
گروه دیگری با شما مخالفند و حتی از آن شورشیان حمایت مینمایند و با آنها همراهند!.
گروه سوم، کسانی هستند که بر این باورند که در مورد اقدام به مجازات آنها نباید عجله کرد، و باید اجازه داد تا اوضاع مردم سر و سامان بگیرد، امنیت حاکم شود، دلها آرامش خود را بازیابند، و گرد و خاک پراکنده گردد، و در چنان شرایطی قاتلان مورد مؤاخذه قرار گیرند و حد شرعی بر آنان جاری شود!.
شما هم اجازه بدهید، من با آرامش و تأنی عمل کنم، و به من مهلت بدهید، تا امور سر و سامان پیدا کنند، و پس از آن بیایید تا با هم حدود شرعی را در مورد آنان به اجرا بگذاریم! [۱۰۲].
در مدینه اصحاب رسول خدا جبه دو دسته تقسیم شدند. گروهی با رأی حضرت علی سموافق بودند و میگفتند: در اوضاع و احوال کنونی توانایی بازخواست و مجازات قاتلان حضرت عثمان را نداریم، و بهتر است مجازات آنها را به تأخیر بیندازیم، و زمانی که توانایی غلبه بر آنان را پیدا کردیم، حدود الهی را در موردشان به اجرا بگذاریم.
گروهی دیگر خواستار مجازات و اجرای حدود هر چه زودتر آنان بودند و تأخیر آن را صرفنظر از عواقب آن به مصلحت نمیدانستند، و طلحه و زبیر شاز این دیدگاه حمایت میکردند!.
در برابر اصرار کسانی که نظرشان مجازات هر چه زودتر قاتلان حضرت عثمان بود، حضرت علی در سومین روز از خلافت خود در اجتماعی از مردم شرکت نمود و خطاب به آنان فرمود: اخلالگرانی که از روستاهای اطراف مدینه وارد شهر شدهاند، را بیرون کنید! و همچنین به افرادی که جهت اعتراض به شهادت حضرت عثمان از روستاهای اطراف به مدینه آمده بودند، امر فرمود که هر چه زودتر شهر را ترک کنند و به محل زندگی خویش بازگردند! و به کار و زندگی خود مشغول شوند!.
شورشیان پیرو عبدالله بن سبای یهودی با این فرمان حضرت علی مخالفت کردند و آن را گامی در جهت پراکنده کردن طرفداران خود و خالی کردن زیر پایشان دانستند، تا زمینه را برای قصاص و انتقام از آنان فراهم کنند!.
به همین خاطر آنها را به ماندن در مدینه تشویق کردند و همچنین به نافرمانی حضرت علی فراخواندند و سبأیان در این عکسالعمل خود موفق شدند و از خروج آنان جلوگیری کردند!.
وقتی حضرت علی سبا مخالفت سبأیان و اعراب روستایی مواجه شد، بسیار اندوهگین و متأثیر گردید و به خانه خویش رفت! و بلافاصله طلحه و زبیر و تعداد دیگری از اصحاب به دیدار او رفتند!.
حضرت علی خطاب به ایشان فرمود: دیدید چی شد؟ حالا خودتان مستقیماً به خونخواهی برخیزید و آن قاتلان را از دم تیغ بگذرانید!.
گفتند: این کار از ما ساخته نیست!.
سپس طلحه خطاب به او فرمود: یا امیرالمؤمنین!. اجازه بده! برای بسیج سپاهی بزرگ علیه اشغالگران مدینه، به بصره بروم!.
زبیر نیز به حضرت علی فرمود: یا امیرالمؤمنین! اگر اجازه بدهی من هم برای آوردن کمک نظامی و تهیه امکانات لازم برای رویارویی با اشغالگران و قاتلان به کوفه میروم!.
حضرت علی فرمود: اجازه بدهید مدتی را در مورد این پیشنهاد شما فکر کنم»! [۱۰۳].
آنان از امروز و فردا کردن حضرت علی ساظهار نارضایتی نمودند، زیرا انتظار داشتند که حضرت علی بدون درنگ با پیشنهاد آنان موافقت نماید و آنها بلافاصله برای آوردن نیرو و سرباز به بصره و کوفه بروند و از دست اشغالگران آل سبأ رهایی پیدا کنند و عاملین قتل حضرت عثمان را به مجازات برسانند!.
گفتگوی میان حضرت علی و طلحه و زبیر شدر ارتباط با این موضوع، سرآغاز اختلاف نظر میان ایشان بود، طلحه و زبیر خواستار تعجیل در مجازات قاتلان حضرت عثمان بودند، ولی حضرت علی سبر این باور بود که تا آرام شدن اوضاع و احوال و سر و سامان پید کردن امور باید صبر کرد!.
پس از آن سیر حوادث ادامه پیدا کرد و دامنه اختلافات نظر گسترش یافت، حضرت علی سبه خاطر مشغول شدن به امور و مسایل دیگر فرصت اقدام عملی در مورد مجازات قاتلان حضرت عثمان را پیدا ننمود!.
در همان نخستین روزهای خلافت حضرت علی، مغیرهبن شعبه به عنوان خیرخواهی نزد او رفت و گفت:
«یا امیرالمؤمنین! من مسئولم که از تو اطاعت کنم و از اندرز و خیرخواهی تو کوتاهی ننمایم! من بر این باورم که در مورد برکناری استاندارنی که حضرت عثمان آنان را بر مناطق مختلف گمارده شتاب نکنی! فعلاً اجازه بده کسی مثل معاویه و عبدالله بن عامر، همچنان والی شام و بصره باقی بمانند و دیگر والیان را همچنان در مقام خود باقی بگذار، و صبر کن تا با تو بیعت کنند و خود و سربازانشان را به اطاعت از تو ملتزم شمارند!. پس از آن هر گونه که خواستی در مورد عزل و یا نصب ایشان تصمیم بگیر»! در واقع رأی مغیرهبن شعبه سرأی سنجیده و حکیمانهای بود!.
حضرت علی سبه او فرمود: اجازه بده مدتی این رأی تو را مورد بررسی قرار بدهم و در مورد آن فکر کنم!.
مغیرهبن شعبه به این سبب که حضرت علی بدون درنگ با پیشنهاد او موافقت ننموده بود، آزرده خاطر گردید و با گلهمندی از خانه حضرت علی سبیرون آمد!
مغیرهبن شعبه روز بعد نیز نزد حضرت علی رفت، اما این بار رأی و نظر و پیشنهاد دیگری را با او در میان نهاد، او به حضرت علی گفت:
«من بر این باورم که در اسرع وقت معاویه و ابن عامر را از استانداری شام و بصره برکنار کنی! و دیگر والیان را نیز از مقام خود عزل نمایی! و پس از آن از ایشان بخواهی تا با تو بیعت کنند، تا دریابی که چه کسانی با تو هستند، و چه کسانی با تو نیستند و فرمانبردار را از نافرمان تشخیص بدهی»!.
پس از آنکه مغیره از نزد حضرت علی بیرون رفت، گفت: سوگند به خداوند، پیشنهاد دیروزم از روی نصیحت و خیرخواهی بود، اما پیشنهاد امروزم او را دچار سردرگمی کرد!؟.
مغیرهبن شعبه با خشم و گلهمندی از مدینه خارج راهی مکه شد. و سپس برای دور ماندن از فتنه و بحران به طائف رفت، و از طرفداری از حضرت علی، و طلحه و زبیر و معاویه خودداری نمود!.
عبدالله بن عباس سنزد حضرت علی رفت و در مورد آنچه که مغیره گفته بود، از او پرسید!.
حضرت علی فرمود: او دیروز آمد و چنان پیشنهادی را با من در میان نهاد و امروز پیشنهاد دیگری را مطرح کرد.
ابن عباس گفت: پیشنهاد دیروز او خیرخواهی و پیشنهاد امروزش بدخواهی بوده است!؟
سخن ابن عباس صحیح و سنجیده بود، و درست همان چیزی بود که خود مغیره نیز آن را گفته بود!.
حضرت علی به ابنعباس فرمود: رأی تو چیست؟
بهتر این بود که قبل یا بعد از قتل عثمان بلافاصله راهی خانه خود در مکه میشدی و در آن را بر روی خویش میبستی! وقتی مسلمانان میان خود دچار پراکندگی میشدند و امورشان بیسر و سامان میگردید و کسی به غیر از تو را نمییافتند، آنگاه نزد تو آمده و برای قبول مسئولیت خلافت دست به دامانت میشدند!.
اما اکنون پس از همئ آنچه که پیش آمده و به دنبال کشته شدن عثمان، عدهای از بنیامیه تو را به دست داشتن در توطئه قتل او متهم میکنند و آن را در میان مردم شایع مینمایند!.
آنان نیز از تو همین درخواستی را خواهند کرد که عدهای همچون طلحه و زبیر خواهان آن هستند، در حالی که تو توانایی اجرای آنچه را که میخواهند نداری، میخواهند هر چه زودتر قاتلین حضرت عثمان را محاکمه و مجازات کنی!.
یا امیرالمؤمنین! من بر این باورم که: استاندارانی که از طرف عثمان تعیین شدهاند در مقام خود باقی بگذاری و اجازه بدهی معاویه همچنان به عنوان والی شام باقی بماند، اگر چنین نکنی، این نگرانی وجود دارد که از تو اطاعت نکنند و حتی علیه تو شورش نمایند و به دست داشتن در قتل عثمان متهم کنند!.
حضرت علی س، این پیشنهاد عبدالله بن عباس را که درست همان پیشنهاد نخستین مغیرهبن شعبه بود، رد نمود و فرمود: باید استانداران تغییر کنند و افراد تازهای به جای آنها گمارده شوند!.
حضرت علی همه استانداران را برکنار و والیان جدیدی را برای جانشینی آنان تعیین نمود» [۱۰۴].
هر یک از استانداران جدید عازم محل مسئولیت خود شدند، برخی از آنان بدون هیچ مشکلی کار خود را شروع کردند اما به برخی از آنها اجازه ورود به محل مأموریتشان داده نشد!.
در ممالک مختلف مردم نیز دچار چنددستگی شدند، عدهای با حضرت علی بیعت کردند و خود را ملزم به فرمانبرداری از او برشمردند!. و عدهای دیگر بیعت با او را به بعد از محاکمه و مجازات قاتلان عثمان موکول کردند، و عدهای هم برای روشن شدن اوضاع و احوال و سرانجام کار منتظر ماندند!.
«معاویه یکی از آنانی بود، که موافقت خود را با عزل خویش مشروط به مجازات قاتلان حضرت عثمان نمود» [۱۰۵].
زمانی که طلحه و زبیر دیدند حضرت علی در مورد مجازات قاتلان حضرت عثمان درنگ میکند، از او دلخور شدند و با رأی او مخالفت نموده و دیدگاهش را ناصواب دانستند، بدین صورت زمینه جدایی آن دو از حضرت علی کم کم فراهم گردید، تا اینکه برای رفتن به مکه برای عمره از حضرت علی اجازه خواستند و حضرت علی نیز به آنها اجازه داد، به مکه بروند!.
طلحه و زبیر شمدینه را ترک و به قصد ادای عمره راهی مکه شدند، در آنجا با ام المؤمنین عایشه س- که همچنان پس از ادای مناسک حج در مکه ماندگار شده بود – ملاقات کردند! [۱۰۶].
[۱۰۲] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۴۳۷. [۱۰۳] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۳۰-۳۳۱. [۱۰۴] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۵۴. [۱۰۵] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۳۰ – ۳۳۱. [۱۰۶] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۴۴۲ – ۴۴۴.