آخرین خلیفه و اولین پادشاه
معاویهسگاهی راجع به خود میگفت: من آخرین خلیفه و اولین پادشاه هستم! [۱۸۱].
قبل از آنکه حضرت حسنساز مقام خلافت کنارهگیری نماید، یکی از فرماندهان سپاه ایشان به نام ابوالعریف میگوید: ما در پیشاپیش سپاه حضرت حسن و دوازده هزار نفر بودیم! و همه ما عزم خود را برای رویارویی با اهل شام جزم کرده بودیم، وقتی شنیدیم حضرت حسن از مقام خلافت استعفا داده و راه مصالحه را در پیش گرفته از شدت خشم آرام و قرار خود را از دست دادیم!.
وقتی حسن بن علی به کوفه بازگشت، یکی از افراد ما به نام ابوعامر گفت: السلامعلیک یا مذل المؤمنین!؟
حضرت حسن فرمود: اینگونه سخن مگو! من هیچ اهل ایمانی را خوار و ذلیل نکردهام! حقیقت مطلب این است که من نخواستم بر سر پادشاهی و ملوکیت با آنان بجنگم! [۱۸۲].
پس از آنکه در ماه ربیعالأول سال چهل و یک هجری حضرت حسن و معاویه مصالحه کردند، مردم شام با معاویه به عنوان فرمانروای مسلمانان موافقت کردند و دیگر ممالک نیز راه اطاعت از او را در پیش گرفتند!.
همچنان که قبلاً نیز گفته شد، قبل از استعفای حضرت حسن از خلافت، معاویه والی و حاکم شام و تعدادی دیگر از ممالک بود و خلیفه و امیرالمؤمنین به شمار نمیآمد! و با این اوصاف خود را به مردم معرفی نمیکرد و از مردم نمیخواست برای خلافت یا امیرالمؤمنین بودن با او دست بیعت بدهند.!. زیرا خلیفه و امیرالمؤمنین ابتدا حضرت علی و پس از او فرزندش حسن شبود!.
اما پس از مصالحه با حضرت حسن و کنار رفتن او از مقام خلافت، معاویه عملاً و با اتفاق اکثریت مردم فرمانروای مسلمانان گردید!.
به همین علت بود که سال چهل و یک هجری را سال «وحدت» نامیدند! زیرا در آن سالس تفرقه و پراکندگی تقریباً پایان یافت و اکثریت قاطع مردم به فرمانروایی معاویه تسلیم شدند!.
معاویه وارد شهر کوفه شد و مردم آن با او دست بیعت دادند، او مغیرهبن شعبه را والی آن شهر گردانید!.
پس از مدتی حسن و حسین و خانواده حضرت علی شکوفه را ترک کرده و راهی مدینه شده و در آنجا اقامت گزیدند!.
از خداوند رحیم و رحمن خواهانیم همه اصحاب و یاران رسول خدا جو در پیشاپیش ایشان خلفای راشدین را مشمول رحمت و رضایت خویش قرار دهد! آمین!.
[۱۸۱] البدایة والنهایة: ج ۸ ص ۱۶. [۱۸۲] البدایة والنهایة: ج ۸ ص ۱۹.