ارسال هیئتهای تحقیق به ممالک اسلامی
عثمان این پیشنهاد و دیدگاهِ موجه و خردمندانه را پذیرفت و افراد مورد اعتمادی را به شهرها و مناطق مختلف در شام و مصر و عراق و ایران گسیل داشت تا اطلاعات لازم را برای او جمعآوری نمایند و از نزدیک با اوضاع واحوال مردم آشنایی پید کنند!.
برخی از افرادی را که در رأس هیئتهایی به مناطق مختلف برای این مأموریت تحقیقی ارسال شدند، عبارت بودند از:
محمدبن مسلمه انصاری سبه کوفه!.
اسامه بن زیدسبه بصره!.
عماربن یاسرسبه مصر!.
عبدالله بن عمرسبه شام! [۵۳].
پس از پایان کار هیئتهای تجسس و تحقیق، به غیر از عماربن یاسر همه به مدینه بازگشتند و گزارش مأموریت خود را تقدیم عثمان بن عفان و مشاوران او نمودند.
آنان در مجموع در گزارشهای خود گفته بودند که: ما چیز ناپسندی را مشاهده ننمودیم و پس از ملاقات با بزرگان و افراد برجستۀ مردمی، در آن ممالک از اظهار رضایت و خرسندی آنها از والیان و کارگزاران اطلاع پیدا نمودیم! والیان و کارگزاران اکثراً افراد پرهیزکار و عادل هستند و به مسئولیتهای خود عمل میکنند و در آن ممالک مسلمانان مشکلی جدی ندارند!.
نتیجۀ تحقیق و بررسیهای که اصحاب بزرگوار فرستاده شده به ممالک مختلف ارایه دادند، شایعهپراکنیها و تهمت و افتراهای ساخته و پرداختۀ باند سبأیه را تکذیب مینمود، زیرا آنان به دروغ شایعهپراکنی میکردند که کارگزاران عثمان بن عفان مردم ستم میکنند و مرتکب جرم و معصیت میشوند و امور مردم را مورد اهمال قرار میدهند!!.
همۀ هیئتهای ارسالی به غیر از عماربن یاسر – همچنان که گفته شد – به مدینه بازگشتند و تأخیر عمار نگرانی کشته شدن او را در نزد حضرت عثمان و مشاوران او ایجاد نموده بود.
پس از مدتی از طرف عبدالله بن سعد والی مصر نامهای به دست عثمان بن عفان رسید و او را از این موضوع مطلع نموده بود که گروهی از آشوبطلبان و مخالفان، عمار را به خود متمایل نموده و او را تحت تأثیر سخنان خود قرار دادهاند!
تعدادی از آنان عبارت بودند از: عبدالله بن سبا – ابن سوداء – خالدبن ملجم، سودان بشر! [۵۴].
حضرت عثمان و مشاورانش از کار عماربن یاسر و تحت تأثیر شورشیان و مخالفان قرار گرفتن او بسیار متأثر شدند!.
عمار به خاطر کار ناروایی که قبلاً انجام داده بود توسط حضرت عثمان تأدیب شده بود و ظاهراً آن را فراموش نکرده، اما عثمان اصلاً آن را به دست فراموشی سپرده و به همین خاطر عمار را شخصی مورد اعتماد خود به شمار میآورد، و او را به آن مأموریت مهم و حساس به مصر فرستاده بود. اما باند سبأیه او را تحت تأثیر قرار داده و آن نگرانی را که از حضرت عثمان در دل داشت یادآور و زنده کرده و امور را بر او مشتبه نمودند و به همین خاطر سخنان آنان در آن شخصیت بزرگوار مؤثر واقع شده بود!.
علت شلاق خوردن عمار به دستور حضرت عثمان این بود که میان او و عباس بن عتبه بر سر موضوعی مشاجرهای روی داده بود و آنان به ضرب و شتم یکدیگر پرداخته و پس از آن تهمتهایی را به یکدیگر نسبت دادند، و همدیگر را به فساد اخلاقی متهم نموده بودند! به همین خاطر حضرت عثمان دستور مجازات هر دوی آنها را داده بود!.
آری حضرت عثمان سدستور داد «حدقذف» بر هر دوی آنها اجرا شود! پس از مدتی خود، موضوع را به دست فراموشی سپرد، و با این تصور که عمار نیز آن را فراموش نموده او را به عنوان شخصیت مورد اعتماد خود برای تحقیق به مصر فرستاد!.
باند توطئهگر سبأیه به سرکردگی عبدالله بن سبا آمدن او را به مصر غنمیت شمرده و ضمن ملاقات با حضرت عماربن یاسر س، ماجرای شلاق خوردنش را به دستور عثمان به او یادآور شده و او را به خود جذب کردند!.
حضرت عثمان سبرای عبدالله بنسعد والی مصر نامهای فرستاد و از او خواست که با اکرام و احترام عمار را به مدینه بفرستد! او نیز دستور داد حضرت عمار سرا با احترام به مدینه روانه کنند!.
وقتی عماربن یاسر به ملاقات حضرت عثمان رفت، حضرت عثمان او را به خاطر آنچه در مصر از او روی داده بود، مورد عتاب قرار داد و از جمله به او گفت: «ابویقظان! پس از آنکه عباس بن عتبه تو را مورد اتهام (قذف) قرار داد تو نیز همان اتهام را به او وارد نمودی، من نیز دستور اجرای حد شرعی «قذف» را بر هر دوی شما صادر کردم! آیا از اقدام من که حق تو را از او گرفتم و حق او را از تو ایفاد نمودم، ناراحت شده بودی؟!.
پس از آن عثمان گفت: خداوندا! هر ستمی را که دیگران بر من روا میدارند، به خاطر تو آن را بر آنان میبخشم!.
خداوندا! من به وسیله اقامۀ حدود شرعی به هر کسی که باشد به تو تقرب میجویم! و به پیامدهای آن اهمیتی نمیدهم!
عمار! من کاری به کار تو ندارم، میتوانی از نزد من بروی! [۵۵].
آیا میتوان به خاطر تأدیب اشخاصی از مسلمانان – هر چند شخصیت بزرگوار و صحابی گرانقدری مانند عماربن یاسر باشد – حضرت عثمان را مورد ملامت قرارداد؟
مگر حضرت عمر تعدادی از شخصیتها و اصحاب بزرگوار را مانند عمروبن عاص و سعدبن ابی وقاص و ابیبن کعب را تعزیر و تنبیه ننمود؟!.
مگر ما از عمار و دیگراصحاب بزرگوار رسول خدا جانتظار داریم که از خطا و اشتباه مصون و مصمم باشند، در حالی که ما بر این باوریم تنها رسول خدا جاز عصمت و مصونیت برخوردار است و بس!.
ممکن است افرادی مانند عماربن یاسر و دیگر اصحاب بزرگوار خطائی را مرتکب شوند و این حق امیرالمؤمنین است که مخطی و خطاکار را بر اساس موازین شرعی مجازات نماید و مخالفان را تأدیب کند و در این مورد عمر و عثمان با هم تفاوتی ندارند.
اما تحت تأثیر قرار گرفتن عماربن یاسر سبه سخنان دروغ و ادعاهای بیپایه باند سبأیه به این علت بوده که او از ماهیت اهداف آنها اطلاع نداشته و با تأمل و دوراندیشی و نگاه درست به شبهافکنیها و ادعاهای کفرآمیز آنان برخورد نکرده، بلکه با حسن ظن با سخنان آنها تعامل نموده بود.
همچنان که صحابی بزرگوار و مخلص ابوذر غفاری سدر شام تحت تأثیر سخنان عبدالله بن سبأ یهودی قرار گرفت، و آن را با حسن ظن پذیرفت!.
اصحاب بزرگوار رسول خدا جدر زمینه بصیرت و تعمق فکری و میزان وسعت نظر و فراست و هوشیاری با هم متفاوت بودند، و چنین چیزی به هیچوجه برای آنان عیب و نقص به شمار نمیآید و از قدر و منزلت آنان نمیکاهد!.
میان دیدگاه ابوذر غفاری و عمار یاسر از یک طرف و دیدگاه و موضعگیری ابودرداء و عبادهبن صامت از طرف دیگر در رابطه با سمپاشیهای عبدالله بن سبای یهودی تفاوت از آسمان تا به زمین است. در واقع آن دو صحابی اخیر به ماهیت یهودیگری او به درستی پی برده بودند! اما از خداوند بزرگوار خواستاریم که همۀ اصحاب رسول خدا را مورد رحمت و مشمول رضایت خویش قرار دهد!.
پس از آنکه حضرت عثمان از حقیقت اوضاع و احوال مناطق و شهرهای مختلف اطلاع پیدا نمود، والیان و کارگزاران خود را به شرکت در اجتماعی دیگر پس از مراسم حج سال ۳۴ هجری دعوت نمود.
برخی از آنانی که در آن اجتماع حضور پیدا نمودند، عبارت بودند از: معاویهبن ابی سفیان والی شام، عبدالله بن عامر والی بصره و عبدالله بن سعد والی مصر و عدهای دیگر.
حضرت عثمان با آنانی که در آن اجتماع شرکت کرده بودند، و همچنین عمروبن عاص والی سابق مصر و سعیدبن عاص والی قبل کوفه مشاوره و تبادل نظر نمود.
پس از آغاز اجتماع حضرت عثمان خطاب به آنان گفت: شما را چه شده است؟!. چرا این همه علیه شما شکایت میشود؟ و این همه سخن چیست که علیه شما شایع میگردد؟! من از این نگرانم که نکند آنان راست بگویند و شما در مورد ادای مسئولیتهای خود کوتاهی نموده باشید!.
در پاسخ به او گفتند: مگر شما اشخاصی را برای تحقیق و بررسی اوضاع به آن مناطق ارسال ننمودی؟ مگر مستقیماً با مردم تماس نگرفتند و از آنان – بدون دخالت ما- پرسو جو نکردند؟ مگر آنان به شما گزارش ندادند که عامه مردم در آسایش و امنیت قرار دارند و مردم از ما شکوایهای نداشتند؟!.
آنان در ادامه گفتند: رهبران و بزرگان فتنه و آشوب هیچگاه سخنی به صداقت نگفته و خیرخواه ما و مردم نبودهاند! سخنانشان اصل و اساسی ندارد. تنها شایعهپراکنی و فتنهگری میکنند و بس و بر پایۀ دروغ و افتراء که نمیتوان داوری نمود! [۵۶].
پس از آن عثمان بن عفانسبه آنها گفت:
اکنون رأی شما چیست؟
سعیدبن عاص ضمن سخنانی سنجیده و حکیمانه گفت: شکایات و تبلیغات آنها دروغ و افتراهایی بیش نیست که عدهای آدم معلومالحال آنها را در پنهانی سرهم کرده و سپس به خورد مردم داده و به تبلیغ و ترویج آن دروغها میپردازند که تنها عدهای از آدمهای ساده دل و خوش باور آنها را میپذیرند، کسانی که اهل درک و معرفت نیستند. آنها را تصدیق میکنند و در مجالس و محافل مختلف آنها را بازگو میکنند و در نتیجه دهان به دهان به همۀ مردم میرسند!.
حضرت عثمان فرمود: چاره چیست؟ چگونه این مشکل را باید حل کرد؟
سعید گفت: بهترین راه حل شناسایی سردسته و رهبران فتنه و شایعهسازان و دروغپردازان و معرفی و محاکمه و اعدام آنهاست!.
عبدالله بن سعد نیز گفت: حق هر کسی را باید رعایت نمود و او را در برابر اقداماتش نیز باید مورد مؤاخذه قرار داد!.
معاویه بن ابیسفیان نیز گفت: شما اداره امور سرزمین شام را به من سپردهای و از مردم آن در مورد من و دیگر کارگزارانت جز اظهار رضایت چیزی به شما گزارش نشده است و در مورد دیگر مناطق والیان و کارگزاران آنها، خود، بهتر از اوضاع و احوال خبر دارند!.
حضرت عثمان خطاب به عمروبن عاص فرمود: رأی تو چیست؟
عمروبن عاص گفت: من بر این باورم که تو بیش از حد در برابر سران فتنه از خود نرمش نشان دادهای و در مورد مجازاتشان درنگ کردهای! آنگونه که عمر فاروق با آنها برخورد میکرد، تو برخورد نمیکنی، و بیش از حد در مقابل آنان از خود نرمش و سعۀی صدر نشان دادهای!.
من بر این باورم که بهتر این است، تو همان راه و رسم ابوبکر صدیق و عمر فاروقش را در پیش بگیری و در جایی که شدت عمل لازم باشد با قاطعیت برخورد کرده و جایی هم که نرمش و مدارا لازم است با عقل و منطق و خرد و اندیشه و مهربانی و با حکمت برخورد کنی! با آنهایی که بدخواه مردماند لازم است با شدت عمل برخورد کنی و با آنهایی که در امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت صداقت وخلوصی دارند، با عفو و تسامح برخورد نمایی!.
[۵۳] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۴۱. [۵۴] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۳۰ – ۳۳۱. [۵۵] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۳۰ – ۳۳۱. [۵۶] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۳۰ – ۳۳۱.