خلفای راشدین از خلافت تا شهادت

فهرست کتاب

کفن و دفن رسول خدا ج

کفن و دفن رسول خدا ج

عکرمه از ابن عباس شروایت می‌نماید که: «خانواده و خویشاوندان رسول خدا جاز جمله عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر و علی‌بن ابی‌طالب و فضل بن عباس وقُثم بن عباس و اسامه بن زید و ... کار غسل و کفن رسول خدا را انجام دادند ...».

عبدالله بن زبیر از عایشه لروایت می‌نماید که: «وقتی تصمیم گرفتند رسول خدا را غسل دهند! گفتند: نمی‌دانیم آیا لباس‌های رسول خدا را همچون دیگر مردگان خود از بدن مبارک او بیرون بیاوریم، یا او را همراه با لباسش غسل بدهیم؟! وقتی اختلاف نظر پیدا کردند، خداوند آنان را به نوعی در خواب و بیهوشی دچار کرد، طوری که نمی‌توانستند سر خود را بلند کنند، سپس صدایی از گوشه منزل – بدون آنکه بدانند کیست – به ایشان گفت: رسول خدا را بدون آنکه لباسش را بیرون بیاورند شستشو دهند!.

آنان برخاستند و رسول خدا را در حالی که تنها یک پیراهن بر تن داشت غسل دادند، بر روی پیراهن آب می‌ریختند و با آن بدن مطهرش را شستشو می‌دادند»! [۱۴].

پس از پایان غسل او را کفن نمودند!.

عروه بن زبیر از عایشه لروایت می‌نماید که: «رسول خدا را با سه لایه پارچه سفید و از نوع «سحولی» یمنی و از جنس پنبه کفن نمودند، و کفن او دارای پیراهن و عمامه نبود» [۱۵].

پس از پایان کفن پیکر مطهّر رسول خدا ج، مردم گروه گروه می‌آمدند نماز میت را بر پیکر مطهّر آن بزرگوار البته نه به صورت جماعت بلکه انفرادی می‌خواندند.

بدن مطهّر را در منزل میت در روز سه‌شنبه سیزدهم ماه ربیع‌الأول انجام گرفت و مردم و زن پیر و جوان و بردگان بر آن نماز خواندند.

عکرمه از ابن عباس شروایت می‌نماید که: «وقتی رسول خدا جوفات یافت، اول مردان وارد منزل شده بر بدن مبارک او نماز خواندند، پس از آنان زنان وارد شده و بعد از زنان کودکان و به دنبال آنان بردگان بر بدن مبارک رسول خدا نماز میت را خواندند»!.

آنان به صورت فردی و مرتب بدون آنکه پشت سر امامی قرار بگیرند، بر بدن مبارک رسول خدا نماز میت را بر جای آوردند.

خواندن نماز به صورت انفرادی این نبود که امام و پیشنمازی وجود نداشت، در واقع روز قبل مردم با ابوبکر به عنوان امام و سرپرست مسلمین انتخاب شده بود.

شاید یکی از دلایلی که باعث شده بود به صورت جماعت بر پیکر مبارک رسول خدا نماز میت را نخوانند – همچنان که برخی از علما می‌گویند – این بوده که هر یک از آنان مستقیماً و بدون امام بر او نماز بخوانند تا تعداد نمازهای که هر یک از او می‌خوانند تکرار بشود و تمامی مردان و زنان و کودکان و بردگان بر او نماز خوانده باشند!.

این یکی از ویژگیهای رسول خداست، اما برای سایر مسلمانان بهتر است نماز میت به صورت جماعت خوانده شود.

در طول روزهای سه‌شنبه و شب چهارشنبه مسلمانان مرتب بر پیکر مبارک رسول خدا جنماز خواندند [۱۶].

اصحاب رسول خدا جدر مقابل این پرسش قرار گرفته بودند که آیا رسول خدا را در همان منزل حضرت عایشه به خاک بسپارند؟ یا او را به قبرستان بقیع ببرند؟

عروه از عایشه لروایت می‌نماید که: «ابوبکر صدیق فرموده است: از رسول خدا شنیدم می‌فرمود: هر پیامبری که در هر مکانی فوت می‌کرده در همان جا او را به خاک سپرده‌اند».

این بدان معنی بود که رسول خدا جدر همان منزل حضرت عایشه به خاک سپرده شود.

عایشه لخوابی را دیده بود و آن را برای پدر که از میان اصحاب رسول خدا بهتر از همه با تعبیر خواب آشنا بود، نقل کرد.

عایشه می‌گوید: خواب دیدم که سه ماه تابان در حجره‌ام قرار گرفتند!.

ابوبکر صدیق فرمود: اگر خواب تو درست باشد، سه نفر از بهترین انسان‌های روی زمین در خانه‌ات دفن خواهند شد!.

وقتی رسول خدا جوفات یافت، حضرت ابوبکر فرمود: عایشه! این بهترین آن سه ماهی است که در خواب دیده بودی!.

همچنان که می‌دانیم پس از رسول خدا ابوبکر و پس از او عمر بن خطاب در خانۀ حضرت عایشه به خاک سپرده شدند!.

اصحاب، تختی که پیکر مبارک رسول خدا را بر روی آن قرار داده بودند، به گوشه‌ای از اطاق منتقل کردند و سپس در جای آن قبر مطهر را حفر نمودند!.

قاسم بن محمدبن ابی‌بکر از عایشه لروایت نموده که:

«رسول خدا دوشنبه وفات یافت و شب چهارشنبه دفن گردید» [۱۷].

کار کندن قبر مبارک که پایان یافت، عباس بن عبدالمطلب و علی‌بن ابی طالب و فضل بن عباس داخل قبر شدند.

حجره حضرت عایشه در شرق مسجد النبی قرار داشت و قبر رسول خدا در زاویه جنوب غربی حجره کنده شده بود!.

تا ایام خلافت ولید بن عبدالملک حجره حضرت عایشه در جهت شرقی و خارج از مسجد النبی قرار داست. ولید بن عمر بن عبدالعزیز که والی او بر مدینه بود دستور داد که طرح توسعه مسجد النبی را عملی کند. عمربن عبدالعزیز از طرف شرق اقدام به توسعه مسجد النبی کرد و به همین خاطر حجره حضرت عایشه همراه با قبر مبارک رسول خدا جو قبر ابوبکر صدیق و عمر فاروق شداخل مسجد قرار گرفتند! [۱۸].

اصحاب رسول خدا از وفات آن پیامبر بزرگوار، بسیار نگران، اندوهگین و گریستند.

انس بن مالکسمی‌گوید: آن روزی که رسول خدا وارد مدینه شد، همه چیز و همه کسی را نورانی و شادمان کرد، اما روزی که وفات یافت همه جا تاریک و همه به شدت اندوهگین شدند. و زمانی او را نافرمانی می‌نمودیم دل خود را از ایمان تهی می‌یافتیم و اینکه تحمل وفات او برای ما بسیار سخت است.

همۀ مسلمانان به سختی به خاطر وفات رسول خدا اندوهگین بودند، اما دخترش فاطمه لبیش از همه حزن و اندوه سر تا پای او را فرا گرفته بود.

ثابت از انس شروایت می‌نماید که: زمانی که بیماری رسول خدا شدت می‌یافت و بیهوش می‌گردید، فاطمه می‌گفت: وای پدرجان! چقدر سختی می‌کشی!!.

رسول خدا به فاطمه فرمود: «از امروز دیگر پدرت هیچگونه سختی و ناراحتی ندارد»!.

پس از وفات رسول خدا فاطمه لناله می‌نمود می‌گفت «آی پدرجان! پدر بزرگوارم که دعوت پروردگارت را پذیرفتی و به سوی فردوس اعلی پرواز نمودی! و جبرئیل خبر مرگت را به همه جا رسانید».

پس از آنکه کار دفن پیکر مبارک رسول خدا پایان یافت، حضرت فاطمه گفت: ای انس! چگونه توانستید به روی چهرۀ نورانی رسول خدا خاک بریزید؟!.

حماد بن زید روای حدیث از ثابت بنانی نقل می‌نماید که: وقتی او این سخنان حضرت فاطمه را نقل می‌کرد، به سختی می‌گریست!!.

ام ایمن دایۀ رسول خدا جبه خاطر قطع وحی و مرگ پیامبر به سختی اندوهگین و گریان بود!.

ثابت بنانی از انس بن مالک سروایت می‌نماید که: «روزی رسول خدا به دیدار دایۀ خود ام ایمن رفت، و من نیز همراه او بودم، ام ایمن کاسۀ آبی را نزد رسول خدا آورد، اما او به خاطر آنکه روزه بود، یا میل نداشت، از آن کاسه ننوشید!.

اما ام ایمن مادر شیری رسول خدا برای شادی و سرور او مدام نکته و لطیفه می‌گفت!.

وقتی رسول خدا وفات یافت، ابوبکر صدیق به عمر فاروق فرمود: بیا با هم سری به ام ایمن بزنیم!.

وقتی به منزل او رسیدند آنان را که دید گریست!.

گفتند: ام ایمن چرا گریه می‌کنی؟ مگر نمی‌دانی آنچه نزد خداوند قرار دارد برای پیامبرش بهتر است؟!.

گفت: سوگند به خداوند می‌دانم که آنچه خداوند برای پیامبرش مهیا فرموده بهتر از زندگی در این جهان است، به خاطر آن گریه نمی‌کنم! گریه‌ام برای پایان نزول وحی است!؟.

این سخن ام ایمن موجب اندوه و گریه سخت ابوبکر صدیق و عمر فاروق گردید»! [۱۹].

حسان بن ثابت شاعر و صحابی بزرگوار به خاطر وفات رسول خدا شدیداً اندوهگین شد و حزن و اندوه خود را در لابه‌لای مرثیه‌ای برای رسول خدا چنین نمود:

فبکی رسولالله یا عین عبرة
ولا أعرفنك الدّهرَ دمعکِ يَجْمُدُ
ومالک لاتبکین ذالنّعمة الذّی
علی النّاس منها سابغ یَتَغَمّدُ
فجودی علیه بالدّموع واعولی
لِفَقْدِ الذّی لامثله الدّهر يُوجَدُ
وما فقد الـمـاضون مثل محمّد
ولا مثله حتّی القیامه یفقد

«ای چشم‌ها! اشک‌هایت را به خاطر رسول خدا بباران و هیچ گاه خشک شدن آنها را نبینم! چرا نباید برای آن صاحب نعمت و کرم نسبت به مردم گریه نکنی، نعمت و کرمی که اینک پنهان می‌شود، اشک‌هایت را از او دریغ مدار و برای از دست دادن کسی که زمانه آن را به خود ندیده گریه و زاری کن! گذشتگان هیچ گاه همچون محمّدی را از دست نداده‌اند و آیندگان نیز هیچ‌ گاه همچون اویی را از دست نخواهند داد».

رحمت و درود بی‌پایان خداوند، به تعدادی که در محدوده دانش او قرار دارد و قلمش آن را رقم زده و در کتاب او بر شمرده شده بر رسول گرامی و اسوۀ بشریت و همۀ آل و اصحاب او باد!.

[۱۴] البدایة والنهایة ج ۵ ص ۲۶۰. [۱۵] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۶۲ – ۲۶۳. [۱۶] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۶۴-۲۶۵. [۱۷] البدایةوالنهایة: ج ۵ ص ۲۶۶-۲۶۹. [۱۸] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۶۶ – ۲۶۹. [۱۹] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۷۳ - ۲۷۵