خلفای راشدین از خلافت تا شهادت

فهرست کتاب

تلاش‌های آشتی‌جویانه

تلاش‌های آشتی‌جویانه

وقتی سپاهی که از کوفه حرکت کرده بود، به ذی‌قار رسید. حضرت علی آخرین تلاش‌های خود رابرای مصالحه با طلحه و زبیر و عایشه شبه کار گرفت و برای ایجاد مصالحه و اصلاح امور بسیار جدّی و علاقمند بود، و به هیچوجه در پی جنگ و خونریزی نبود، بلکه هدف اصلی او الزام مخالفان به اطاعت از خود و همراهی او اتفاق با یکدیگر بود!.

حضرت علی قعقاع بن عمرو‌تمیمی فرماندۀ نامدار اسلام را به مأموریت صلح نزد طلحه و زبیر فرستاد و به او فرمود: با آن دو مرد ملاقات کن!. و آنان را به الفت و همراهی با جماعت دعوت کن و در مورد زیان و خطر اختلاف و تفرق با ایشان سخن بگو!.

قعقاع بن عمرو‌تمیمی به بصره رفت، ابتدا با ام المؤمنین عایشهلملاقات کرد و خطاب به او گفت: ای مادر مؤمنان! چه چیزی سبب شده که به بصره بیایی؟

حضرت عایشه فرمود: برای ایجاد مصالحه و آشتی در بین مردم!.

قعقاع از او خواست کسی را بدنبال طلحه و زبیر بفرستد! تا در حضور او در مورد اوضاع نابسامان پیش آمده گفتگو کنند.

وقتی آنان آمدند، قعقاع از علت آمدن آنها به بصره پرسید: آنها نیز همچون حضرت عایشه گفتند: برای ایجاد آشتی و مصالحه آمده‌ایم!.

قعقاع بن عمرو‌ به ایشان گفت: می‌شود، چگونگی این اصلاح را برای ما روشن کنید! سوگند به خداوند، اگر ما به درستی آن را دریابیم شما را برای تحقق آن همراهی نمود و راه مصالحه با شما را در پیش خواهیم گرفت، اما اگر پیشنهادهای شما را ناروا بدانیم صلحی در کار نخواهد بود.

طلحه و زبیر به او گفتند: قاتلان حضرت عثمان و شورشیان علیه نظام خلافت که مدتها مدینه را اشغال و خانه حضرت عثمان را در محاصره گرفتند و به فساد و قتل و غارت پرداختند باید محاکمه و مجازات شوند! اگر آنان همچنان رها باشند، کار فتنه‌گری خود را همچنان ادامه خواهند داد و از طرف دیگر ترک ایشان را ترک عمل به احکام قرآن و اجرای قصاص آنها احیای قرآن است!.

قعقاع گفت: ششصد نفر از آنهایی را که در محاصره و اشغال مدینه و کشتن عثمان شرکت داشتند، در بصره بودند، که شما به غیر از یک نفر به نام حرقوس‌بن زهیرسعدی همه را کشتید! او به میان قبیله‌اش یعنی قبیله بنی‌سعد رفت و وقتی خواستید او را دستگیر و مجازات کنید، قوم و عشیره‌اش جلو شما را گرفتند و به خاطر او شش هزار نفر خشمگین گردیدند و یک پارچه در برابر شما ایستادند!.

اگر شما حرقوس را رها کنید و او را قصاص نکنید، همین خواسته‌‌ای را که خود الآن مطرح می‌کنید و اجرای آن را از علی می‌خواهید ترک کرد‌ه‌اید!.

اما اگر به خاطر قصاص حرقوس با طایفۀ بنی‌سعد وارد جنگ شوید! و آنان بر شما یورش برند و پیروز گردند، شما در تنگنا قرار خواهید گرفت و آنان قدرت بیشتری خواهند یافت و آنچه را که دوست نمی‌دارید بر سرتان خواهد آمد! شما همچنین با تلاش برای قصاص «حرقوس» دو عشیره دیگر یعنی «ربیعه و مضر» را که در این سرزمین سکونت دارند خشمگین نموده و برای رویارویی احتمالی پشتیبانی خود را از قبیله بنی‌سعد اعلان کرده‌اند!.

همین وضع و شرایط در مورد کسانی که در اشغال مدینه و محاصرۀ خانه عثمان و کشتن او دست داشته و در میان سپاهیان حضرت علی خود را جا زده نیز صدق می‌کند.

حضرت عایشه و طلحه و زبیر حجت و دلیل قعقاع بن عمرو را قانع‌کننده و قابل قبول دانستند و تحت تأثیر استدلالهای قوی او قرار گرفتند!.

حضرت عایشه لبه او گفت: رأی تو اکنون چیست؟

قعقاع گفت: به نظر من این بیماری را اکنون با دارویی مسکن باید آرام کرد، و در مورد قصاص قاتلین حضرت عثمان نباید شتاب کرد، وقتی اختلاف‌ها رفع شد و همه مردم در مورد پیروی از امیرالمؤمنین اتفاق نظر پیدا کردند، آنگاه فرصت مجازات قاتلان و شورشیان نیز فراهم خواهد شد!.

اگر شما با علی مجدداً بیعت کنید و با او به توافق‌هایی برسید نشانه خیر و نیکی و بشارت و رحمت خواهد بود و قدرت شما برای قصاص قاتلان حضرت عثمان به مراتب بیشتر خواهد گردید!.

اما اگر شما چنین نکنید و بر دیدگاه خود اصرار ورزید و زمینه جنگ را فراهم کنید، این نشانه شر و بدبختی و تضعیف ملک و ملت خواهد بود!.

راه آشتی و عافیت را در پیش بگیرید، بهره‌مند خواهید شد. و همچون گذشته پرچمدار خیر و مصلحت باشید، و همۀ ما را در معرض شر و بلا و بحران قرار ندهید، اگر جانب جنگ و درگیری را در پیش گیرید خداوند هم ما و هم شما را از بین خواهد برد!.

من شما را به صلح و آشتی فرامی‌خوانم، اما از این نگرانم اگر چنین نشود، خداوند حمایت خود از این ملت را که امکاناتش اندک است و به این وضع گرفتار آمده، و آنچه برای آن پیش آمده بسیار بزرگ است – دریغ دارد، وضعی که برای ما مسلمانان پیش آمده با کشتن یک نفر به دست دیگری و یا اینکه چند نفر کسی را بکشند و یا قبیله‌ای قبیله دیگری را از بین ببرند، به هیچوجه قابل مقایسه نیست!!.

آنان به سخنان سنجیده و حکیمانه و صادقانه قعقاع‌بن عمرو‌تمیمی قانع شدند و به دعوت او برای صلح و آشتی پاسخ مثبت داده و گفتند: آفرین بر تو! به راستی سخنانت سنجیده و صادقانه بود! نزد حضرت علی برگرد، اگر ایشان نیز همچون تو بیندیشد و رأی تو را بپذیرد، انشاءالله قضیه حل و فصل خواهد شد!.

قعقاع بن عمرو در حالی که در مأموریت خود پیروز شده بود به اردوگاه سپاه حضرت علی سدر «ذی‌قار» بازگشت و نتیجۀ گفتگوهای خود را با ام المؤمنین عایشه و طلحه و زبیر برای حضرت علی گزارش داد!.

حضرت علی از سخنان او و موفقیتش شگفت زده و شادمان شد! و علیرغم ناخشنودی عده‌ای بدخواه، طرفین به مصالحه و آشتی داشتند بسیار نزدیک می‌شدند! [۱۲۱].

پس از آن حضرت علی سدر اجتماع سپاهیان خود سخن گفت: و از تاریکی‌ها و مصایب جاهلیّت، و نور و خیر و منافع اسلام و فضل و کرم خداوند در مورد اتفاق نظرشان بر خلافت حضرت ابوبکر و عمر شیاد فرمود.

او در ادامه سخنانش فرمود:

«... پس از آن که حادثه کشته شدن عثمان پیش آمد، و جماعتی طالب دنیا دست به جنایت زدند، و همه قوت و فضیلتی را که خداوند به این امت عطا فرموده بود، به یغما بردند و خواستند همه چیز را به گذشته برگردانند، اما خداوند قادر است اراده خویش را عملی فرماید!.

من برای مصالحه با طلحه و زبیر فردا به بصره می‌روم، و به صراحت به شما می‌گویم، هیچ یک از آنهایی که علیه عثمان دست به شورش زده بودند، نباید به هیچوجه فردا همراه ما بیایید! ما را به سفیهان و ناآگاهان نیازی نیست»!.

بدین ترتیب گام‌های بلندی در راه مصالحه و حل و فصل امور میان علی و طلحه و زبیر شبرداشته شد، و چیزی برای ایجاد وحدت و تفاهم میان مردم بصره و کوفه باقی نمانده بود.

[۱۲۱] تاریخ طبری: ج ۴ ص ۳۹۳ -۳۹۴.