خطابه ابوبکر صدیق س
ابوبکر صدیق سپس از حمد و ستایش شایسته خداوند، گفت:
«ای مردم! شما مرا پیشوای خود نمودهاید، در حالی که بهتر از شما نیستم! اگر خوب عمل کردم مرا یاری دهید! واگر بد عمل نمودم، مرا بر سر راه بیاورید! صداقت امانت است و دروغ خیانت!.
ضعیف شما نزد من قوی است تا به امید خدا حق او را به وى برگردانم و قوی شما نزد من ضعیف است تا به امید خدا حق دیگران را او بگیرم.
هر ملّتی که جهاد را به دست فراموشی بسپارد، خداوند آن قوم را خوار و درمانده میگرداند! و هر گاه فساد و فحشا، در میان اجتماعی رواج پیدا کند، خداوند آن اجتماع را به بلا و مصیبتی فراگیر گرفتار میگرداند!.
تا وقتی از خداوند و پیامبر او اطاعت میکنم از من اطاعت کنید، اما هر گاه خداوند و پیامبرش را نافرمانی کردم، به هیچوجه اطاعت از من لازم نیست»! [۲۲].
ابوسعید خدریسدر مورد بیعت حضرت علی بن ابیطالبسبا ابوبکر صدیق میگوید:
«وقتی ابوبکر بر روی منبر رفت، به چهرههای مردم حاضر در مسجد نگاه کرد و زبیربن عوام را ندید!.
او را فراخواند و زبیر آمد!.
ابوبکر به او گفت: ای عموزادۀ رسول خدا و یار و همراه دلسوز او، میخواهی، ستون وحدت مسلمانان فرو بریزد؟
زبیر گفت: ای خلیفه رسول خدا به هیچوجه نباید نگران باشی!.
سپس برخاست و با ابوبکر بیعت کرد!.
پس از آن ابوبکر به میان جمع حاضر در مسجد نگاه کرد، وقتی حضرت علی بن ابیطالب را ندید، او را هم صدا زد!.
حضرت علی برخاست و نزد ابوبکر آمد!.
ابوبکر گفت: ای پسر عم و داماد رسول خدا، آیا میخواهی صف وحدت مسلمانان به هم بریزد؟
حضرت علی فرمود: ای خلیفۀ رسول خدا به هیچوجه نباید نگران باشی!.
سپس حضرت علیسبرخاست و با ابوبکر صدیق بیعت نمود.
روایت صحیح ابوسعید خدری بیانگر این است که علی بن ابیطالب و زبیربن عوام شدر روز سهشنبه یعنی یک روز پس از وفات رسول خدا با ابوبکر صدیق بیعت نمودند» [۲۳].
یکی از دلایل اهمیت روایت صحیح ابوسعید خدری این است که امام مسلم مؤلف کتاب «الجامع الصحیح» که پس از صحیح امام بخاری صحیحترین کتاب است، نزد استاد خود حافظ بن اسحاق بن خزیمه مؤلف کتاب «صحیح ابن خزیمه» رفت و در مورد این روایت از او سؤال نموده است.
ابن خزیمه این روایت را نوشته و برای او قرائت کرده است.
امام مسلم به استادش گفته است: این روایت یک ملک میارزد!.
ابن خزیمه میگوید: ارزش این روایت از یک ملک بیشتر است و یک دنیا ارزش دارد!.
یکی از دلایل دیگر بیعت حضرت علی س در روز سهشنبه و در بیعت دوم روایتی است که حبیببن ثابت آن را روایت کرده است. او میگوید:
علیبن ابیطالب در منزل بود، مردی نزد او رفت وگفت: ابوبکر در رابطه با قضیۀ بیعت به مسجد آمده است!.
حضرت علی با همان پیراهنی که به تن داشت و بدون آنکه ردائی را بپوشد، با شتاب به سوی مسجد رفت، تا در مورد بیعت درنگ نکند و پس از بیعت با ابوبکر کسی را فرستاد تا ردایش را بیاورند، آن را که آوردند بر روی پیراهنش پوشید.
عمر بن حریث از سعید بن زید پرسید: آیا در روز وفات رسول خدا حضور داشتی؟
گفت: آری، بودم!.
پرسید: کی با ابوبکر بیعت انجام گرفت؟
گفت: در همان روزی که رسول خدا جوفات یافت، زیرا مسلمانان نمیخواستند حتی یک نصف روز را هم بدون رهبر و خلیفه باشند!.
پرسید: آیا کسی بود که با خلافت ابوبکر مخالفت کند؟
گفت: مگر آدمی که از دین برگشته یا میخواست که از دین برگردد، خداوند انصار را هدایت فرمود و رأی آنها را برای بیعت با ابوبکر یکی کرد!.
پرسید: آیا در میان مهاجرین کسی بود که با او بیعت نکند؟
گفت: نه همۀ مهاجرین یکی به دنبال دیگری با او بیعت نمودند!.
[۲۲] البدایة والنهایة: ج ص ۲۴۸. [۲۳] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۴۹.