آتشافروزان جنگ جمل
توطئهگران شیطنتپیشه به رهبری عبدالله بن سبای یهودی که تعدادشان در میان سپاهیان حضرت علی سبه دو هزار نفر میرسید، بدترین و سیاهترین شب زندگی خود را میگذرانیدند و سر تا پای وجودشان را کینه و نفرت نسبت به مسلمانان فرا گرفته و از نزدیک شدن آنان به صلح و آشتی که زمینه ضعف و ذلت و نابودی آل سبا را فراهم میکرد، به شدت نگران بودند! و حسادت و کینه همه وجودشان را فرا گرفته بود.
سرکردگان شیطنتپیشه آنان مانند: عبدالله بن سبأ، اشتر نخعی و شریح بن اوفی تمام آن شب را پنهانی در گوشهای به مشاوره و چارهجویی مشغول بودند! و در نهایت راجع به خنثی کردن تلاشهای آشتیجویان میان دو طرف و دامن زدن هر چه بیشتر به نزاع و اختلاف میان مسلمانان و تلاش برای شعلهور نمودن شراره جنگ تمام عیار میان سپاهیان حضرت علی و طلحه و زبیر شبه توافق رسیدند!؟
در راستای اجرای آن طرح ابلیسی قرار شد، افرادی از آنها شبانه به صورت کاملاً سری به میان سپاهیان هر دو طرف بروند و در میان افراد قبایل مختلف لشکریان هر دو طرف نفوذ نمایند!.
پس از آن هنگام سپیده دم و قبل از دمیدن آفتاب آن افراد مخفی شده در میان سپاهیان دو طرف در تاریکی و روشنایی فجر سپاه طرف مقابل را هدف تیرهای پی در پی خود قرار دهند، و پس از آن در داخل سپاه جار و جنجال راه بیندازند و بانگ برآوردند که مورد حمله طرف مقابل قرار گرفتهاند! و آنان بودهاند که توافقهایی را که میان حضرت علی و طلحه و زبیر صورت گرفته زیر پا نهاده و حاضر به صلح نبوده و جنگ را آغاز کردهاند!!.
طرحی بسیار خطرناک و شیطانی بود، و میتوانست همۀ تلاشهایی که برای ایجادآشتی میان مسلمانان صورت گرفته بود را خنثی سازد و آتش تفرقه و نزاع را بار دیگر شعلهور کند!.
سپیده دم افراد عبدالله بن سبا با احتیاط کامل به میان سپاهیان دو طرف نفوذ کرده و با استفاده از تاریکی هوا و بدون آنکه کسی متوجه شود، خود را به عمق سپاهیان بصره و کوفه رسانیدند، و هر یک از سبأیان اهل قبیله مضر و ربیعه و یمنی به میان افراد قبیله خود رفته و هنگامی که بسیاری از آنها هنوز در خواب بودند، شمشیرهای خود را بیرون آورده و آنان را مورد حمله قرار دادند! و عدهای هم با تیراندازی به طرف سپاه مقابل و ایجاد داد و فریاد آتش جنگ را شعلهور ساختند! هر یک طرف مقابل را به آغاز جنگ و نقض توافقهای قبلی متهم میکرد، و آنان را مورد حمله قرار میداد.
طلحه و زبیر از جار و جنجال در آن سپیدۀ صبح یکه خورده و از اطرافیان خود پرسیدند: چی شده؟ چه خبر است؟!.
گفتند: لحظاتی پیش سپاهیان علی ما را مورد حمله قرار دادهاند!.
طلحه و زبیر خشمگین شده و گفتند: ظاهراً علی دست بردار نیست و با این کار خود باعث خونریزی و هتک حرمت و زیر پا نهادن صلح میشود!.
اما از طرف دیگر سبأیان شیطنتپیشه یکی از افراد خود را نزدیک حضرت علی قرار داده بودن وقتی حضرت علی از او پرسید: چی شده و چه حادثهای پیش آمده، همان دروغهایی را که او را برای گفتن آن توصیه کرده بودند، به حضرت علی گفت و حقیقت موضوع را از او پنهان داشت، بر پایۀ برخی از روایتها آن مرد اشتر نخعی سرکرده باند عبدالله بن سبا در کوفه و از فرماندهان سپاه حضرت علیسبوده است!.
حضرت علی از شعلهور شدن آتش جنگ یکه خورد و فرمود: چی شده چه حادثهای پیش آمده؟!.
اشتر نخعی در پاسخ به حضرت علی گفت: سپیده دم لشکریان طلحه و زبیر ما را مورد حمله قرار دادند، و ما ابتدا غافلگیر شدیم، اما اکنون توانستیم آنان را وادار به عقبنشینی کنیم!؟
حضرت علی فرمود: ظاهراً طلحه و زبیر به این آسانی دست بردار نیستند و در پی جنگ و خونریزی هستند و باوری به صلح و آشتی ندارند!.
افراد سبأی که تعدادشان به حدود دو هزار نفر میرسید، همه تلاش خود را برای گسترش دامنه درگیری و تهاجم هر یک علیه طرف مقابل و تحریک طرفین به جنگ به کار گرفتند!.
در نهایت جنگ وحشتناک و افسارگسیخته و ناخواستۀ «جمل»به وقوع پیوست!
از این نظر به جنگ جمل شهرت یافت بود که ام المؤمنین عایشه در وسط اردوگاه سپاه بصره بر شتری سوار بود که یعلیبن امیّه آن را در مکه برای او تجهیز نموده و در اثنای جنگ سوار بر آن بود.