نامۀ مرموز
در شرایطی که مصریان سبأیه در ظاهر راه مصر را در پیش گرفته و در فاصله سه شبانه روزی مدینه قرار داشتند، ناگهان جوان سیاهپوستی را دیدند که سوار بر شتر به سرعت طرف آنان میآید!.
وقتی نوجوان سیاهپوست سر رسید، از او پرسید: چه شده؟یا با ما کار داری، یا فراری هستی؟!.
گفت: من پیش خدمت امیرالمؤمنین عثمان هستم و مرا برای انجام کاری به سوی والی مصر فرستاده و اکنون عازم مصر هستم!؟
گفتند: والی مصر محمدبن ابیبکر است و اینک همراه ماست!.
جوان سیاهپوست گفت: من با او کاری ندارم، نزد عبدالله بن سعد میروم و با او کار دارم!؟
محمدبن ابی بکر گفت: نامهای را که به همراه داری به من بده!.
او در ظاهر از دادن نامه امتناع کرد، ولی نهایتاً نامه را که با مهر حضرت عثمان برای عبدالله بن سعد نوشته شده بود از او گرفتند که در آن نوشته شده بود!.
«هر گاه آن جماعت نزد تو آمدند، محمدبن ابیبکر و فلان و فلان را به قتل برسان! و بقیه آنان را زندانی کن! و نامهای را که در مورد تعیین محمدبن ابیبکر نوشتهام پاره کرده و خود زمام امور مصر را به دست بگیر! تا پیامهای بعدی من به تو میرسد»!.
محمدبن ابیبکر دستور داد گروه سبأیه متوقف شوند، و سپس نامه را برای آنها خواند و آنان را علیه حضرت عثمان تحریک نمود و به آنان گفت: چگونه میخواهید عثمان را اینگونه به حال خود رها کنید و به مصر بازگردید؟! با او در مورد اموری به توافق رسیدیم اما او آن توافقها را زیر پا گذاشته و به قتل و زندانی نمودن ما دستور داده است؟! اکنون هیچ چارهای به غیر از عزل او نداریم، و اگر حاضر به استعفا نشد او را به قتل خواهیم رسانید!.