خلفای راشدین از خلافت تا شهادت

فهرست کتاب

شهادت حضرت علی س

شهادت حضرت علی س

عبدالرحمن بن ملجم وارد کوفه گردید و قصد خود را حتی از دوستان خوارجی خویش که در آن شهر بودند – برای جلوگیری از افشاى آن – پنهان داشت.

ابن ملجم با زن زیبارویی به نام قطام که از هواداران خوارج بود آشنا شد، او به خاطر آنکه پدر و برادرانش را در جنگ نهروان به دست حضرت علی کشته شده بودند، به شدت کینه او را دل داشت.

ابن ملجم از زیبایی او در شگفت شد و او را برای خود خواستگاری نمود! قطام نیز به شرط آنکه سه هزار درهم و یک خدمتکار را مهریه او نماید و حضرت علی به قتل برساند، با پیشنهاد خواستگاری او موافقت کرد!!.

هدف و خواست ابن ملجم با خواست قطام گره خورد و کینۀ آنها از حضرت علی به آنان جرأت بیشتری برای کشتن او داد.

ابن ملجم گفت: سوگند به خداوند تنها هدف او از آمدن به کوفه کشتن علی‌بن ابیطالب بوده است!.

قطام یکی از مردان عشیره خویش را به نام «وردان» برای همکاری با شوهرش ابن ملجم در کشتن حضرت علی آماده نمود!.

همچنین ابن ملجم خود نیز توانست یکی از افراد خوارج را به نام شبیب بن نجده اشجعی – پس از مباحثاتی طولانی – راضی کند که با او برای کشتن حضرت علی همکاری کند!.

آن سه آدم جنایت‌پیشه یعنی ابن‌ملجم، وردان و شبیب قرار گذاشتند که در بامداد روز جمعه هفدهم ماه رمضان سال چهل هجری حضرت علی را به شهادت برسانند!

ابن ملجم شمشیر خویش را با سمی کشنده آغشته نمود و هر سه نفر در کنار در ورودی مسجد که حضرت علی از آنجا برای اقامه نماز وارد مسجد می‌شد، کمین کردند!.

لحظاتی قبل ار طلوع فجر حضرت علیساز خانه بیرون آمد و به سوی مسجد به راه افتاد در راه که می‌آمد مردم را برای اقامه نماز صبح بیدار می‌نمود و می‌فرمود: حی علی الصلاة، حیّ علی الصلاة!.

وقتی به جلو در مسجد رسید، آن سه آدم شقاوت‌پیشه بر او هجوم بردند ابتدا شبیب شمشیرش را بر سر او فرود آورد اما به خاطر برخورد با در مسجد بر سر حضرت علی اصابت ننمود!.

اما ابن ملجم با شمشیر مسموم خود ضربه سختی را بر فرق سر او فرود آورد وخون از سر او جاری شد، و محاسنش را خونین نمود، و همانی روی داد که خود او مدام می‌فرمود که محاسنم از خون سرم رنگین خواهد گردید!؟

وقتی ابن ملجم با شمشیرش آن ضربه را بر سر حضرت علی سفرود می‌آورد، با صدای بلند می‌گفت: «الحکم لله وحده یا علی لیس لك ولا لاصحابك».

«ای علی حکم تنها حکم خداوند است، تو و یارانت را در آن حقی نیست». و این آیه از قرآن را خواند که:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ٢٠٧[البقرة: ۲۰۷].

«در میان مردم کسی یافت می‌شود که جان خود را در برابر کسب خوشنودی خداوند بدهند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است».

در حالی که خون از سر مبارکش امیرالمؤمنین علی‌بن ابیطالبسجاری بود، فرمود: مردم او را بگیرند!.

عده‌ای به سرعت ابن ملجم را دستگیر کردند و یک نفر از اهل حضرموت وردان را به قتل رسانید، اما شبیب در تاریکی توانست فرار کند و خود را نجات بدهد! و کسی متوجه او نشود!.

حضرت علی سبه «جعدبن هبیره» فرمود که پیشنماز شود و برای مردم نماز صبح را اقامه کند!.

حضرت علی سرا به منزل حمل کردند، پس از آن ابن ملجم را در حالی که دستان او را بسته بودند نزد حضرت علی آوردند!.

حضرت علی به او فرمود: ابن ملجم!. ای دشمن دین خدا!. مگر من مدام با تو به خوبی رفتار نمی‌کردم؟!.

ابن ملجم گفت: چرا!.

حضرت علی فرمود: چه چیز تو را بر آن داشت که به این کار دست بزنی؟!.

ابن ملجم گفت: من چهل روز مشغول تیز کردن این شمشیر بودم و از خداوند خواستم بدترین انسان به وسیله آن کشته شود! اینکه به وسیله آن تو را کشتم!؟

حضرت علی سفرمود: فکر می‌کنم بدترین خلق خدا تو باشی و به وسیله همین شمشیر کشته خواهی شد!.

پس از آن حضرت علی به اطرافیان خود فرمود: اگر من فوت نمودم او را قصاص کنید و اگر زنده ماندم خود می‌دانم با او چکار کنم!.

جندب بن عبدالله گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر تو وفات یافتی اجازه می‌دهی با فرزندت حسن بیعت نماییم؟

حضرت علی سفرمود: من در مورد بیعت با او نه به شما امر می‌کنم و نه شما را از آن برحذر می‌دارم!. خود بهتر می‌دانید، هر کاری را که به صلاح می‌دانید انجام بدهید!.