خلفای راشدین از خلافت تا شهادت

فهرست کتاب

گلایه‌مندی علی و زبیر ب

گلایه‌مندی علی و زبیر ب

عبدالرحمن بن عوف خطبۀ دیگری را از ابوبکر صدیق پس از پایان بیعت دوم نقل نموده است.

عبدالرحمن بن عوف می‌گوید: ابوبکر بر روی منبر رفت و گفت:

«هیچ وقت چه آشکارا و یا پنهانی خود را کاندید نکرده و یا به دنبال امارت و رهبری نبوده‌ام!.

علی‌بن ابیطالب و زبیر بن عوم شگفتند: ما از این موضوع گلایه‌مندیم که دیر با ما مشورت شده است. هر چند ما بر این باوریم که برای مسئولیت ابوبکر از هر کس دیگری شایسته‌تر است، او یا غار است و ما منزلت او را می‌دانیم، از طرف دیگر رسول خدا جهنگامی که زنده بود به او فرمود که پیشنماز مردم بشود»! [۲۴].

حضرت علی بن ابیطالب سدو بار با حضرت ابوبکر صدیق بیعت نمود.

بار اول: روز سه‌شنبه - یعنی یک روز پس از وفات رسول خدا ج- که با شتاب و قبل از آنکه ردای خویش را بپوشد و تنها با یک پیراهن - آنگونه که حبیب‌بن ثابت روایت نموده - به مسجد آمد و با او بیعت فرمود.

بار دوم: پس از وفات حضرت فاطمه لکه شش ماه پس از وفات رسول خدا وفات یافت!. [۲۵]

در طول آن شش ماه حضرت علی یار و همراه و مشاور حضرت ابوبکر بود و هیچگاه راه خود را از راه او جدا ننمود، و گروه و جماعتی را تشکیل نداد و با او قطع رابطه ننمود و برای اداره امور مسلمانان طرف مشورت و رایزنی ایشان بود.

موضوعی که باعث گلایه‌مندی حضرت فاطمه از حضرت ابوبکر صدیق گردید، این بود که نزد او آمد و درخواست میراث رسول خدا جرا نمود. ابوبکر صدیق نیز در پاسخ به او فرمود که: رسول خدا ارثی از خود بر جای ننهاده است.

ابوهریره از رسول خدا جروایت نموده که فرموده است:

«وارثین من هیچ درهم و دیناری را در میان خود تقسیم نکنند. هر چه را از دارایی من که از هزینه زندگی زنان و اجرت کارگران اضافه آمد، صدقه و احسان است».

عایشهلمی‌گوید: وقتی رسول خدا جوفات یافت، همۀ همسرانش با هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که عثمان بن عفان را نزد ابوبکر صدیق بفرستند تا میراث رسول خدا را در میان آنها تقسیم کند.

عایشه می‌گوید به آنان گفتم: مگر نشنیده‌اید که رسول خدا فرموده‌اند:

«از ما پیامبران ارثی برده نمی‌شود، هر چه را که از خود برجای نهاده باشیم صدقه و احسان است»؟.

همسران رسول خدا این را پذیرفتند!.

عروه بن الزبیر ازعایشه روایت می‌نماید که: «فاطمه و عباس شنزد ابوبکر صدیق آمدند، و سهم خود را از ارثی که رسول خدا بر جای نهاده بود می‌خواستند و خواهان زمین فدک و سهم رسول خدا از خیبر بودند!.

ابوبکر صدیق سبه او فرمود: از رسول خدا جشنیدم که فرمود: «از ما ارثی برده نمی‌شود و هر چه را که از خود برجای نهادیم صدقه است و خانوادۀ محمد تنها از بیت‌المال استفاده کنند».

ابوبکر در ادامه سخنان خود گفت: سوگند به خداوند، هر کاری را که دیده‌ام رسول خدا انجام داده، انجام خواهم داد.

حضرت فاطمه آزرده خاطر شد و با ناراحتی حضرت ابوبکر را ترک کرد! [۲۶].

اما حضرت ابوبکر قبل از مرگ به منزل فاطمه لرفت و رضایت او را به جای آورد!.

عامر شعبی می‌گوید: وقتی فاطمه بیمار بود، ابوبکر به منزل ایشان آمده و برای عیادت از او اجازه خواست.

حضرت علی به فاطمه فرمود: ابوبکر آمده و اجازه ورود می‌خواهد؟

فاطمه گفت: دوست داری به او اجازه ورود بدهم؟

حضرت علی فرمود: آری، دوست دارم!.

حضرت فاطمهلبه ابوبکر اجازه داد وارد منزل شود. حضرت ابوبکر به قصد عیادت و جلب رضایت وارد منزل شد و گفت:

«ای دختر رسول خدا! من دارایی و ثروت و خانواده و عشیره و محل سکونت خویش را تنها در راستای رضایت خداوند و پیامبرش و شما خانوادۀ او ترک کردم!.

حضرت ابوبکر برای جلب رضایت حضرت فاطمه تلاش نمود، و در نهایت فاطمه از او اظهار رضایت نمود» [۲۷].

[۲۴] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۵۰. [۲۵] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۸۶. [۲۶] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۸۵. [۲۷] البدایة والنهایة: ج ۵ ص ۲۸۹.