تهمتهای بیاساس سبأيّه و شيعيان بر عثمان بن عفّانس و تحوّل تشيّع اوّليه
قبل از پردهبرداری از چهرۀ بعضی از حقایق تاریخی [۲٩٧] باید به این نکته توجه نمود که:
اوّلا:ً شعار عمومی نویسندگان مذهبی و روحانیون شیعی (یعنی تقیه) دروغ و خطاى محض بوده که به آن پوشش مذهبی دادهاند و به دروغ روایت میکنند که: «هر کس تقیه نکند ایمان ندارد» [۲٩۸]. و حتی ائمّۀ بزرگوار اهل بیت از دروغسازیهای آنها مینالیدند و کشّی که از علمای بزرگ رجال شیعی میباشد از ابوعبدالله جعفربن محمّد/ نقل میکند که گفت:
«ما خاندان راستگویی هستیم، و دروغگویان بر ما دروغ میبندند تا سخن راست ما را نزد مردم بیاثر کنند. رسول خدا ص از راستگوترین خلق بود، مسیلمه بر او دروغها میبست، و علی بعد از رسول خدا ص از راستگوترین افراد بود. عبدالله بن سبا (لعنة الله علیه) بر او دروغ میبست و ابوعبدالله الحسین بن علی به مختار مبتلا گشت». سپس از حارث شعبی و بنان نام برد و گفت: «آن دو بر علی بن الحسین÷ دروغ میبستند» و سپس از مغیرۀ بن سعید و بزیغ و سری و ابوالخطّاب و معمر و بشار أشعری و حمزۀ یزیدی و صائد نهدی نام برده و گفت: «خدا اینها را لعنت نماید، دروغگویان بر ما دروغ میبندند، خداوند ما را از شرّ دروغ آنها باز دارد و آنها را نصیب آتش گرداند» [۲٩٩].
ثانیاّ: اکثر کسانی که آن تهمتها را به عثمانس بستند که به شهادت او انجامید و باب فتنه را گشود، از شیعیان بودند که از کاه کوه ساختند و مؤرّخان بدون تحقیق و تفحص، آن اکاذیب و تهمتها را که شیعیان در تأیید معتقدات باطل خود ساختهاند، نقل کردهاند.
ثالثاً: آن وقایع را از کسانی که آنها را مشاهده نموده بودند نقل نکردهاند، بلکه فقط شایعات و شنیدههایی از این و آن را گفتهاند.
رابعاً: راویان شیعی با دروغسازیها در صدد تقویت مذهب خود بودهاند و لهذا هر منصفی باید دقّت نموده و در قبول روایات آنها احتیاط کند زیرا در نقل اخبار بیطرف نبودهاند، و بنا براین نباید به آنچه که ابومخنف و واقدی و دو کلبی به تنهایی روایت کردهاند و مؤید دیگری نداشتهاست، اعتماد کرد و استنباطات و استنتاجات آنها را معتبر شمرد.
هرچند از بخت بد، منبع اصلی آن روایتها وآن وقائع و روایات درگیری بین اصحاب رسول خدا ص همینها هستند و اینها وارثان اصلی آن رهبران شورشی میباشند که مزدور یهودیت و مجوسیت و فریب خوردگان آنها بوده حاملان همان افکار و اندیشههای مسموم هستند.
ابومخنف لوط بن یحیی ازدی غامدی را کتب شیعه مرجع و صاحب اخبار و پدرش را از اصحاب علی و .. دانستهاند و از او تعریف و تمجیدهای متعدّد نمودهاند و او را از بزرگترین مؤرّخان شیعی دانستهاند همچنانکه قمی میگوید [۳۰۰].
امّا وقتی که به شرح حال او در کتب علمای حدیث و سنّت مراجعه میکنیم میبینیم که،
ابن حجر او را اخبارى بیاساس و بیهوده دانسته که نباید به اخبارش اعتماد کرد و دارقطنی وی را ضعیف میداند. یحیی بن معین میگوید: او قابل اعتماد نیست و ذهبی و ابن عدی و ابن تیمیه همه او را غیر قابل اعتماد و ضعیف توصیف کردهاند [۳۰۱]. البتّه طبری به او اعتماد نموده و از وی وقایع بسیاری را گزارش میکند.
[۲٩٧] منبع اصلی این فصل کتاب الشیعة والتشیع: از علامۀ شهید احسان الهی ظهیر میباشد، ص ٧٩ و مابعد. [۲٩۸] أصول الکافی – باب التّقیة ج ۲ ص ۱٩ چاپ ایران و این دروغ را به امام محمّد باقر/ نسبت میدهند. [۲٩٩] رجال الکشّی ص ۲۵٧-۲۵۸. [۳۰۰] أعیان الشّیعة: محسن الأمین ج ۱ قسمت دوّم ص ۱۲٧، فهرست اسماء مصنفّی الشّیعة: نجاشی ص ۲۲۴-۲۲۵، رجال الحلی ص ۲۸۲، الکنی والألقاب ج ۱ ص ۱۴۸-۱۴٩. [۳۰۱] لسان المیزان ج ۴ ص ۳-۴٩۲. میزان الاعتدال: ذهبی ج ۲ ص ۳۶۰، المنتقی من منهاج الاعتدال: ذهبی ص ۲۲۲۱/۲۳.