ویرانگری ها و خیانت های مدعیان تشیع در اسلام

فهرست کتاب

۳- سبب ظهور مذاهب الحادى و زندقه

۳- سبب ظهور مذاهب الحادى و زندقه

شیخ الإسلام ابن تیمیه/ می‌گوید که: مبدأ و علت ضلالت اسماعیلیه و نصیریه (که به آنها علویه = على اللهى نیزگفته می‌شود) (والان بهائیه و قادیانیه) و امثال آنها اینست که أکاذیب شیعه را در مورد اسلام و در تفسیر و تأویل قرآن و سنت تصدیق نموده‌اند و برداشت گمراهانه آنها را درست پنداشته‌اند، ائمه ملحد عبیدیه (فاطمیه) اساس دعوت و ادعاهاى آنها برمبناى اکاذیبى بود که شیعیان ساخته بودند، تا اولا شیعیان را بدست آورده و بعد از آن مرحله به مرحله بدگویى از یاران رسول خدا و بعدا از خود على و بعدا حتى از خود خداوند عزوجل بدگویى می‌کنند، هم چنانکه صاحب کتاب «البلاغ الأکبر والناموس الأعظم» برایشان ترتیب داده است، و از اینجا است که تشیع و رفض بزرگترین پایگاه کفر و الحاد بوده است [٧۸۳].

شیعیان رافضى باب و پایگاه این ملحدان بوده و بقیۀ کسانى که در اسماء و آیات الهى الحاد ورزیده و آنها را انکار و یا تحریف نموده‌اند می‌باشند، و قرامطه و اسماعیلیه و بقیۀ منافقان از آبشخور آنها سیراب شده و از مرداب آنها سر زده‌اند [٧۸۴].

روایت‌هاى شیعى که به زعم آنها از اهل بیت نقل نموده‌اند شرایط مناسب و زمینۀ لازم را براى ظهور آراء غُلات -افراطیون- و ظهور فرقه‌هاى ملحد مثل اسماعیلیۀ و شیخیه و بابیه و بهائیه و قرامطه و على اللهیه (نصیریه) و... می‌باشد چرا که این مذهب با فرق متعددش بدترین آراء و اقوال مخالف و مرجوح را در میان خود داشته و امت اسلامى را متفرق نموده و آن را به فساد فکرى و عملى کشانده است [٧۸۵]. و از آنجایى که تشیع مأوى و پایگاه بدترین فرقه‌ها می‌باشد امام غزالى [٧۸۶] می‌گوید: مذاهب باطنیه ظاهرش تشیع و رفض است اما باطن آنها کفر محض است، آنها ملحدان کفارى هستند که تظاهر به تشیع می‌کنند. و ابن تیمیه می‌گوید: بسیارى از ائمه و رهبران شیعه و عوام آنها زندیق‌هاى ملحدى هستند و هیچ هدف علمى و دینى ندارند [٧۸٧]. و از آنجایى که تشیع محیط مناسبى براى رشد مذاهب ویرانگر بوده و هست و لهذا شیخ محب الدین خطیب می‌گوید: تشیع سبب انتشار کمونیستى و بهائیت در ایران است [٧۸۸].

[٧۸۳] منهاج السنة: ابن تیمیه ۴/۳. [٧۸۴] منهاج السنة ۱/۳. [٧۸۵] براى اطلاع مفصل در این باره مراجعه شود به اصول الشیعة از دکتر ناصر القفارى ص ٩٧٩-٩۸۰ و ۱۱٩۳. [٧۸۶] فضائح الباطنیة: غزالى ص ٧٧. [٧۸٧] منهاج السنة: ابن تیمیه ۴/٧۰. [٧۸۸] الخطوط العریضة ص ۴۴-۴۵.