ویرانگری ها و خیانت های مدعیان تشیع در اسلام

فهرست کتاب

۱۲- ویرانگرى تشیع در مجال اقتصادى و دزدیدن مال شیعیان به اسم أهل بیت و خمس

۱۲- ویرانگرى تشیع در مجال اقتصادى و دزدیدن مال شیعیان به اسم أهل بیت و خمس

تشیع از قدیم در میدان اقتصادى در زندگى مسلمین مؤثر بوده و طبقه‌اى مفت‌خور بوجود آورده که از مال مردم و از جیب مردم ارتزاق کنند، مراجع شیعه بعد از اهل بیت به این دروغ مال مردم را دزدیده و به جیب خود می‌زنند که آن مال حق اهل بیت می‌باشد، و این اموال مقلدان را گرفته و براى تحقق خواست‌ها و نقشه‌هاى خود مصرف می‌کنند.

به این اقرار خطرناک توجه کنید:

کتب شیعه می‌نویسد: وقتى که پدر حسن÷ فوت کرد و هیچکس از گماشتگان او نبود مگر اینکه در پیش خودش اموال فراوانى داشت، و این خودش سبب توقف و انکار مرگ او از طرف آنها شده بود، در نزد زیاد قندى هفتاد هزار دینار و در نزد على بن حمزه سى هزار دینار و در نزد عثمان بن عیسى اموال و جوارى فراوان بود، که رضا÷ برایش قاصد فرستاده و مال و کنیزها را میخواست، او در جوابش نوشت که پدرت فوت نکرده، رضا گفت که: فوت کرده و میراثش را ما تقسیم نمودیم، و اخبار راجع به وفاتش دقیق است، او پاسخ داد که اگر پدرت نمرده که تو حقى در مال ندارى و اگر مرده بمن دستور نداده که به تو چیزى بدهم، و کنیزها را من آزاد کرده و با آنها ازدواج کردم [۸۲۵]!!

این سند تاریخى از منابع اثناعشرى حکایت از مال خورى و جنگ بر سر پول و دنیا را از قدیم الأیام حکایت می‌کند، و علتى را که این روایت برایش جعل شده و آن بطلان توقف به آن چه که امام رضاگفته است، به جانبى رها می‌کنیم تا به آنچه که در پشت پرده از مال اندوزى و جنگ بر سر مال و دینار و درهم پى ببریم، چرا که این‌هایى که هرکدام به شهرى رفته و براى امامى پرچمى علم کرده‌اند، هدفشان فقط و فقط جمع زر و سیم بوده است تا بدینوسیله جیب مردم را خالى وکیسه‌هاى گشاد خود را تا حد ممکن پر کنند، و از پشت پردۀ امامت و ائمه این هسته‌هاى سرى به اغراض خود رسیده و اموال زیادى انباشته و جامعه را با این اموال حرام آلوده و ملوث نموده‌اند.

کسى که در جنبش‌هاى شیعى که در تاریخ اسلام ظهور کرده‌اند تأمل نماید در می‌یابد که اولا این جنبش‌ها همانطور که یزدگرد در کنفرانس نهاوند توصیه کرده بود، مسلمانان را متفرق نموده و به خود مشغول نموده و از مهمترین عواملى بوده است که امت اسلامى را به جاى رودررویى با دشمنانش به خود مشغول داشته است، و کوشش امت اسلامى را به جاى ایجاد یک دولت متحد و متفق و بزرگ بهدر داده است، و کسى که در این جنبش‌ها تأمل نماید میداند که کثرت و قدرت این جنبش‌ها مرهون همین اموالى است که از مقلدان چشم بسته به اسم آل بیت و بنام خمس دریافت نموده‌اند.

و امروزه نیز جنبش‌هاى تروریستى شیعى و احزاب متعدد آن در دنیا از همین منبع باد آورده استفاده می‌کنند، و حتى منابع زیرزمینى دولتى مثل ایران نیز از این دزدى مذهبى شیعى جان سالم بدر نبرده، و لهذا خمس اموال نفت کشور به جیب خامنئى میرود که بدروغ خود را ولى فقیه مسلمین نامیده است، بدون اینکه دولت و مجلس خبر داشته باشند که این اموال بزرگ چگونه و کجا به مصرف می‌رسد.

و همین سرمایه باد آورده و دزدى مرجعى شیعه است که سبب شده صدها کتاب خرافات و مخرب و مفسد در دنیا مفت و مجانى پخش شود، و از اینجاست که مراجع شیعه بخاطر همین اموال است که برحسب رغبت مقلدانشان فتوى صادر می‌کنند، تا رزق و روزیشان قطع نشود، و حقائق روشن دین را کتمان می‌کنند.

این مال و منبع در آمد مفت و مجانى از طرف آن مقلدان فریب خورده و شیرده خطر این مذهب ویرانگر و احزاب مخرب آن را روز بروز زیادتر نموده است، از اینجاست که مراجع شیعه به مسئلۀ خمس اهمیت بسیار داده و اگر یک فرد شیعه یک درهم را ندهد او را از شمارکافران و ظالمان به اهل بیت! می‌شمرند [۸۲۶].

و ما می‌دانیم که در نزد همۀ مسلمین خمس فقط از غنائم جنگى است چنانکه نص صریح قرآن است، و شیعیان را غنائم جنگى حساب کردن واقعا شاهکار مراجع دغل و نیرنگ می‌باشد.

این اموال بزرگ و چشمۀ زاینده به چه کسى باید پرداخت شود؟ به مرجع! زاهد و عابد! و از اینجاست که شخصى مثل سیستانى فقط هشت خانۀ بزرگ در لندن دارد که بنده در یک تحقیق به زبان عربى آن را منتشر نمودم، و از اینجاست که مؤسسه خویى به یکى از مؤسسات بزرگ فساد در اختاپوس جهانى شده است که بنده در یک گفتگوى تلویزیونى رئیس آن یعنى عبدالمجید خوئى را رسوا کردم که بعدها که با تانک‌هاى امریکایى و با جیب‌هاى پر از دلار به عراق رفته بود به هلاکت رسید.

می‌دانیم که در نزد شیعیان کسى نمی‌تواند به حج برود مگر اینکه خمس خود را ادا نماید و این به نوبت خودش شاید سبب شده که نظام فاسد ایران هرساله ازدیاد تعداد حجاج خود را بنماید چون برایش در آمد بیشترى خواهد داشت.

و این خمس و یا دزدى مرجعیت أثرى از آثار امامتى می‌باشد که ابن سبأ یهودى توطئه آن را ریخت، و اینکه مال و زمین همه مال امام است و در غیاب او مال نائب او می‌باشد.

و شیخ الإسلام ابن تیمیه می‌گوید: اما آنچه را که رافضیان مدعى هستند که خمس مکاسب از مسلمین گرفته می‌شود، و به نائب کسى داده می‌شود که بزعم آنها نائب امام می‌باشد، این زعم را نه على و نه هیچیک از خلفاء راشدین و نه از صحابۀ پیامبر و یا تابعین و نه فردى از اهل بیت چنین قولى گفته‌اند، (بلکه موضوع خمس را زنادقۀ سابق جعل نموده‌اند، تا حافظ بدعت‌هاى خود باشند)،

هرکس که چنین گفته‌اى را از علماء اهل بیت مثل حسن و حسین و على بن حسین و ابوجعفر و جعفربن محمد نقل کند برآنها دروغ بسته است، این مخالف تواترى است که ازسیرت علىس شناخته شده است، او چهارسال و خورده اى متولى خلافت شد و هرگز از مسلمین خمس (مکاسب) نگرفت، و حتى بالاتر از این در مدت حکومت او هیچ خمسى تقسیم نشد، (چون فتحى رخ نداد) و اما راجع به مسلمانان نه على و نه غیر على از اموال آنها خمس نگرفتند، اما هر وقت که از اموال کفار (در جنگ) خمس گرفته می‌شد براساس کتاب و سنت بین مردم (نه مراجع) تقسیم می‌شد، لیکن در عهد علىس از آنجا که فتنه و اختلاف داخلى رخ داد باکفار جنگى رخ نداد (تا خمسى باشد)، و همچنین پر واضح است که پیامبرص از اموال مسلمانان خمس دریافت نکرده است، و از هیچ مسلمانى نخواسته است که از اموال خود خمس پرداخت نماید [۸۲٧].

و این اموال حرامى را که مراجع شیعه به دعواى اجتهاد! و حق اهل بیت! و فریضۀ اسلامى! بر مقلدان جاهل خود وضع کرده‌اند، از هرمالیاتى در تاریخ بشر بیشتر بوده که از همۀ اطراف زمین مثل سیل به طرفشان سرازیر است که هر مرجعى را بعنوان یک ملیونر بالفعل در آورده است، که بزرگترین علت حفظ خرافات شیعه و سبب حماسه و تعصب آخوندهاى شیعه راجع به مذهبشان می‌باشد چون نان شان درین می‌باشد، چون کسى که از خرافات و بدعت‌هاى آنها انتقاد کند در واقع سعى در خالى شدن جیبشان می‌کند.

و از اینجاست که شخص خبره و متخصصى در باره شیعه مثل دکتر على السالوس می‌گوید: به نظر من اگر این اموال (مفت) نمی‌بود این اختلاف بین شیعه جعفریه و بین بقیۀ امت اسلامى ادامه پیدا نمی‌کرد، بسیارى از فقهاء آنها آتش این اختلاف را زنده نگه می‌دارند تا سر چشمۀ این اموال را زنده نگه دارند [۸۲۸].

و به وسیلۀ این اموال مفت است که بارگاه‌هاى متعدد را حفظ نموده و قبرى مثل قبر امام رضا بزرگترین واحد اقتصادى مشهد و شاید ایران باشد، یعنى این خمس‌ها منبع درآمد دیگرى براى آنها ساخته است که آن قبرهاى صنعتى و پول زا است که در تمام دنیاى اسلام بنام اهل بیت درست کرده‌اند، و بوسیلۀ این اموال خمس و قبرها در هر کشورى که هستند سعى در خرید اقلام نموده و بر اعمال بازرگانى و شرکت‌ها تأثیر گذاشته تا بر ارزاق مردم هم تاثیر بگذارند [۸۲٩].

بعد از اینکه اموال شیعیان را بنام امام و اهلبیت می‌دزدند راجع به اهل سنت روایاتى جعل کرده‌اند که به آنها دستور می‌دهد اموال اهل سنت را بطرق متعدد بدزدند، (مال ناصبى را هرجا که یافتید بردار و خمس آن را به ما بده) و (مال ناصبى و تمام مایملک او- براى ما – حلال است) [۸۳۰]. وآخوندهاى شیعه در تعریف ناصبى چنان پیش رفته‌اند که شامل همۀ غیر شیعیان می‌شود و بزعم آنها هرکس غیر علىس را بر او مقدم دارد ناصبى است [۸۳۱].

این‌ها بعضى از آثار منفى شیعیان و تشیع در جوامع اسلامى بوده و هست ولى نکات مثبت آنها چیست؟

علماء مسلمین بعد از بررسى و استقراء احوال آنها به این پرسش پاسخ دقیق داده و گفته‌اند که: در میان ائمه دین و فقه یک رافضى شیعه وجود نداشته و در میان پادشاهان و ملوک اسلام که براى اسلام خدمات شایانى انجام داده و در راه اسلام جهاد نموده‌اند یک شیعى رافضى وجود نداشته است، اکثر شیعیان یا از زنادقه منافق و ملحد بوده‌اند و یا از جاهلانى که نه در منقولات و نه در معقولات قدم راسخى داشته‌اند، لیکن آنها نوشته‌هایى در تفسیر و حدیث و فقه دارند آیا این خود مشارکت در غناء فرهنگ اسلامى نیست؟

دکتر ناصر القفارى [۸۳۲] متخصص در تشیع و کتب آنها می‌گوید که: کسى که در نوشته‌هاى آنها تدبر کند در می‌یابد که نوشته‌هاى مثبت در این تألیفات را از اهل سنت اقتباس و یا نقل نموده‌اند، و هرکس از آنها که در تفسیر نوشته است از تفاسیر اهل سنت نقل نموده‌اند، اما ا گر از همکیشان خود چیزى نقل کنند همه خرافات و عجائب می‌باشد، چنانکه در تفسیر قمى و برهان مى بینیم، و خود اینجانب هم وقتى که در تلویزیون شارجه که برنامۀ فارسى آن را به توفیق الهى در سال ۱٩٩۳ بنیان گذاشتم در درس‌هاى تفسیر قرآن که موفق به مقارنۀ بسیارى از مطالب تفسیر المیزان طباطبائى با تفاسیر اهل سنت شدم دیدم که غالبا از تفسیر شوکانى و غیره اخذ نموده بدون اینکه ذکر کند و سخن را به صاحبش نسبت بدهد.

اما در حدیث شناسى که شیعیان از جاهل‌ترین افراد به اسانید و متون‌شناسى روایات می‌باشند، اما هرکتابى که مطابق میل و منافعشان باشد نقل می‌کنند.

اما در فقه آنها از دورترین افراد به فقه و فهم دین می‌باشند، و آنچه را که در کتب‌شان از فواید می‌بینیم از شیوخ آنها نیست بلکه سرقت از کتب اهل سنت می‌باشد، و لهذا شیخ الإسلام ابن تیمیه دربارۀ سرقت علمى آنها می‌گوید:

اگر یکى از آنها کتابى در مورد اختلافات فقهى و یا اصول فقه بنویسد مثل موسوى و غیره اگر در مسئله اختلافى باشد حجت کسى را که با او موافق باشند گرفته و با ادلۀ او احتجاج می‌کنند و جواب‌هاى او را عاریت می‌گیرند، فرد جاهل گمان می‌کند که این مؤلف (سارق) کتاب مهمى در فقه و اصول و... نوشته است، و این جاهل نمی‌داند که او سخنان اهل سنت را به عاریه گرفته است،که آنها را تکفیر می‌کنند [۸۳۳]، و اگر کسى اندک تخصصى داشته و الان در عصرما هم نوشته‌هاى مراجع و آخوندهاى شیعه را با دیگران مقایسه کند صدق سخن ابن تیمیه برایش روشن می‌شود.

و در مقابل همۀ این توطئه‌هاى شیعیان برعلیه مسلمین بازهم بعضى از تحصیل کردگان کشور که به دروغ خود را روشنفکر می‌نماند، آنها را نماینده اسلام دانسته تا از آب گل آلودى که روحانیت حاکم شیعه ایجاد کرده ماهى بگیرند و کفر و الحاد خود را پنهان نموده و حملات و فحاشى‌ها و اهانت‌ها و اکاذیب و تحریف‌ها و حملات خود را متوجه اسلام و قرآن و پیامبر نموده‌اند و کاش که این شعور و سواد و انصاف را می‌داشتند تا بین زمین و آسمان و بین شرک و توحید و بین سنت و بدعت و بین هدایت و ضلالت و بین تشیع و تسنن فرق قائل میشدند، لیکن حقیقت نور گرانبهائى است که نصیب دل‌هاى مریض و کینه توز نمی‌شود، و اینجاست که باید دانست که این سیاست بازانى که بخاطر قدرت تظاهر به علم و روشنفکرى می‌نمایند ولى درست مثل آخوندهایشان روضه یکطرفه می‌خوانند مثل آنها و در بعضى موارد شاید بسیار هم بدتر باشند، و همانطور که آخوندهاى شیعه از مناظره فرار می‌کنند این‌ها نیز حاضر نیستند کسى افکار آنها را با خودشان مطرح نموده و با آنها علنا مناظره نماید، و اینجانب این موضوع را با اکثر این مدعیان اسلام ستیز و درغگو که در تلویزیون‌هاى ایرانى امریکا برنامه دارند بارها و بارها مطرح کرده‌ام ولى در جواب برعکس حتى از ارتباط تلفنى بسیارى از آنها علنا منع شده‌ام و اعلان نموده‌اند که شما دیگر حق ندارید به برنامه ما زنگ بزنید و اتفاقا همین کار را یک آخوند خرافى شیعه هم در برنامه خود نمود، و همین کار را یک کشیش مسیحى نیز انجام داد، چرا این‌ها اینقدر زبون هستند که حاضر به مناظره نمی‌شوند؟ اولاً چون می‌دانند که علم و دانشش را ندارند، ثانیاً اینکه می‌دانند دارند مردم را بازى می‌دهند، ثالثاً اینکه می‌دانند اگر جهالت و بی‌سوادى و عوام‌فریبى آنها ثابت شود غالباً نشان هم قطع می‌شود، براى اینکه همۀ این‌ها درست مثل آخوندها به خاطر رضاى مقلدانشان حرف می‌زنند نه به خاطر رضاى خدا، البته این‌ها عوامل اجتماعى و روانى متعددى دارد که جاى شرحش در اینجا نیست، و شاید کتاب تلبیس ابلیس امام ابن الجوزى که به فارسى هم ترجمه شده است یکى از بهترین کتب در این مورد باشد که شیطان چگونه هر گروه و فرقه وطائفه اى را (مخصوصا از راه خودش) فریب میدهد، و لهذا هرکس که بخواهد افکارى را که دراین کتاب مطرح شده مورد مناظره قرار دهد سلفا و باکمال خوشوقتى از او تشکر می‌کنیم، چرا که هدف ما رسیدن به قدرت و حکومت نیست بلکه ما خواهان بیدارى ملت و نجات آنها از خرافات مذهبى که مخاف قرآن می‌باشد هستیم.

چون به نظر ما تنها راه اصلاح ملت از راه خود قرآن می‌باشد، و تا زمانیکه افکار دینى مردم جامعه اصلاح نشود همین بازى موش و گربه و دور باطلى را که از ایام شاه و خمینى درآن هستیم ادامه خواهیم داد، و همین سخنى بود که یکبار در جلسۀ جناب دکتر سروش در اجتماع ایشان در لندن مطرح کردم،که جواب درستى نشنیدم، البته این راه را همانطور که در مقدمه کتاب عرض کردم دانشمندان و مصلحانى مخلص و با جرئت از خود شیعه بعد از رهایى از چنگ خرافات و رسیدن به توحید راستین و سنت صحیحه در ایران دهه‌ها قبل شروع کرده‌اند، و مسئولیت علماء راستین هم همینست که باورهاى دینى مردم را اصلاح کنند نه اینکه دین را وسیلۀ سیاست بازى قرار داده و بوسیلۀ آن بدنیا رسیده و دمار از روزگار مردم در بیاورند، براى اینکه سیاست در اسلام عبادتى است براى خدمت به مردم نه براى خمس‌گرفتن از مردم و صیغه‌کردن و فساد عظیم برپانمودن که پاى مفسدان به پاى فساد روحانیت حاکم نرسد.

[۸۲۵] الامامۀ /على بن حسین بن بابویه ص ورجال الکشی ص ۴٩۳ وص ۵٩۸ بحارالانوار ۴۸/۲۵۳ الغیبة –الطوسی ص ۴۳ [۸۲۶] العروة الوثقى یزدى ۲/۳۶۶. [۸۲٧] منهاج السنة ۳/۱۵۴. [۸۲۸] أثر الإمامة ص ۴۰۸. [۸۲٩] در این مورد میشود به کتاب مهم «وجاء دور المجوس» از عبدالله غریب مراجعه نمود ص ۳۱۲ و مابعد آن. [۸۳۰] تهذیب الأحکام طوسى ۱/ ۳۸۴ و ۲/۴۸ابن ادریس / السرائر ص ۴۸۴ الحر العاملى/ وسائل الشیعة ۶/۳۴۰ و ۱۱/۶۰. [۸۳۱] السرائر ص ۴٧۱ وسائل الشیعة ۶/۳۴۱-۳۴۲ المحاسن النفسانیة ص ۱۳۸ العروة الوثقى: یزدى ۲/۳۶٧-۳۶۸ شریعت مدارى: هدایة العباد ص ۱۶۸. [۸۳۲] أصول الشیعة دکتر ناصر القفارى ص ۱۲۴۵. [۸۳۳] منهاج السنة ۳/۲۴۶.