لفظ شیعه در قرآن کریم و سنّت و معنای آن:
مادۀ شیع در قرآن کریم در دوازده موضع آمدهاست که امام ابن جوزی معانی آن را خلاصه کرده و میگوید: مفسّران گفتهاند که: معانی شیع در قرآن بر چهار وجه است:
اوّل: تفرّق و فرق، مثل این آیه شریفه ﴿ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗاۖ﴾ [الروم: ۳۲] «آنهایی که در دین تفرقه آورده و شیعه شیعه و گروه گروه شدند». و ﴿وَجَعَلَ أَهۡلَهَا شِيَعٗا﴾ [القصص: ۴] «اهل آن را دسته دسته و فرقه فرقه کرد». و ﴿مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗاۖ﴾ [الروم: ۳۲] «از آنهایی که در دین تفرقه آورده و متفرّق (شیعه) گشتند».
دوّم: اهل و نسب: مثل آیه ﴿هَٰذَا مِن شِيعَتِهِۦ وَهَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِۦۖ﴾ [القصص: ۱۵] «این از اهل و شیعهی او و دیگری از دشمنانش میباشد».
سّوم: اهل ملّت: مثل این آیه: ﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ﴾ [مریم: ۶٩] «آنگاه از هر گروه کسانی را جدا میکنیم». ﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَكۡنَآ أَشۡيَاعَكُمۡ﴾ [القمر: ۵۱] «کسانی را که همانند شما بودند هلاک کردیم». ﴿كَمَا فُعِلَ بِأَشۡيَاعِهِم مِّن قَبۡلُۚ﴾ [سبأ: ۵۴] «همچنانکه با کسانی که امثال ایشان بودند نیز چنین شد». ﴿۞وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِيمَ ٨٣﴾ [الصافات: ۸۳] «همانا از پیروان او (نوح) ابراهیم است».
چهارم: أهواء متعدّد و گوناگون، مثل آیه: ﴿أَوۡ يَلۡبِسَكُمۡ شِيَعٗا﴾ [الأنعام: ۶۵] «یا شما را گروهگروه در هم افکند».
و علامه ابن قیم [۳٧] در یک سخن مهم به این معنا اشاره میکند که لفظ شیعه و أشیاع در قرآن کریم غالباً در سبیل مذمّت و نکوهش آمدهاست، و دلیل او اینست که لفظ شیعه و شیاع و اشاعه ضدّ اجتماع و ائتلاف و وحدت میباشد و لهذا لفظ شیع و فرَق جز بر فرقههایی که متفرّق و مختلف هستند اطلاق نمیشود [۳۸].
اینست الفاظ شیعه که در قرآن کریم آمدهاست و هیچکدام دلالت بر مذهب و عقیده معروف شیعی نمیکند، و این امری است که بالبداهه شناخته میشود، لیکن تعجّب در اینست که کسانی از شیعیان با هر مکر و حیلهای که شده الفاظ وارده در قرآن را بر حسب اهواء خود تفسیر نموده و آن را معطوف به فرقه خود معنی میکنند، و تأویل به رأی دقیقاً همین است، و تحریف آیات الهی و تفسیر به رأی جز این نیست. در روایات شیعیان آمدهاست که آیه ۸۳ سوره صافّات را ﴿۞وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِيمَ ٨٣﴾ اینطور معنی نمودهاند که ابراهیم÷ از شیعیان علی بودهاست [۳٩]. و این مخالف سیاق قرآن و اصول اسلام است که منبع آن عقیدۀ غُلات-افراطیون--افراطیون- رافضى است و ائمّه را بر انبیاء ترجیح میدهند. و این تفسیر که پیامبر بزرگی مثل حضرت ابراهیم را شیعۀ علی بدانند، موضوعی است که بطلان آن بالضّرورة معلوم است، و نیز بطلان آن عقلاً و به لحاظ تاریخی روشن و واضح است [۴۰].
و آنچه که واضح است و مفسّران بزرگ اسلام برآنند که از سلف و خلف نقل شدهاست اینست که ابراهیم از شیعیان و پیروان نوحإ بوده یعنی بر سنّت و منهاج او گام مىزدهاست و این تفسیر مطابق سیاق آیه و ماقبل و مابعد آن میباشد، چون آیههای سابق راجع به نوح÷ میباشد.
لفظ شیعه در سنّت نیز به معنای پیرو و تابع آمدهاست. همچنانکه پیامبر دربارۀ مردی که به او گفت: میبینم که عدالت نکردی، گفت: او دارای شیعیان خواهد بود که در دین چنان زیاده روی کرده و راه میروند که از آن خارج میشوند [۴۱].
که شیعه در اینجا مرادف اصحاب و انصار و اتباع میباشد.
و شیخ دکتر ناصر القفاری میگوید که: در خلال مراجعه به منابع سنّت، استعمال لفظ شیعه را به معنای فرقۀ موجود جز در آثاری واهی و ضعیف و جعلی ندیدهاست [۴۲].
[۳٧] امام محمّدبن ابیبکر دمشقی معروف به ابن قیمالجوزیه درسال ٧۵۱ هـ وفات نمود و از شاگردان برجسته امام ابنتیمیه میباشد که خود نیز از نوادر زمان بودهاست، ابنکثیر: البدایة والنّهایة۱۴/۲۳۴، ابنحجر: الدّرر الکامنة: ۳/۴۰۰. [۳۸] بدائع الفوائد ۱/۱۵۵. [۳٩] بحرانی: تفسیر البرهان ۴/۲۲۰، تفسیر قمی ۲/۳۲۳، مجلسی بحار الأنوار ۶۸/۱۲، ۱۳، عباس قمی: سفینة البحار ۱/٧۳۲. البحرانی: المعالم الزلفی ص: ۳۰۴، الطریحی: مجمع البحرین: ۲/۳۵۶. و این تفسیر را به کذب و افتراء به امام جعفر صادق نسبت دادهاند و در مناظرهای که دکتر ابوزاهر و عبدالحمید نجدی رافضی در سال ٩۸ با ما در لندن داشت و بعد از آن فرار کرد نیز همین تفسیر را نمود. [۴۰] اصول مذهب الشّیعة الإثناعشریة: د. القفاری ج ۱ ص ۳۴ و ۳۵. [۴۱] همانطور که قبلاً اشاره کردیم، این اصل جوهر خوارج بود که در دین غلوّ میکردند. و اسم این فرد ذوالخویصره نمیمی میباشد که اصل خوارج است: مسند احمد ۱۲/۴ و ۳-۵، ابن ابی عاصم، السنه: ۲/۴۵۲: آلبانی میگوید: سند آن صحیح است. [۴۲] أصول مذهب الشّیعة ج ۱/۳۶.