ویرانگری ها و خیانت های مدعیان تشیع در اسلام

فهرست کتاب

ازدواج‌های بین بنی‌أمیه و بنی‌هاشم

ازدواج‌های بین بنی‌أمیه و بنی‌هاشم

سابقاً از ارتباط بین خلفای راشدین و اهل بیت سخن گفتیم. لیکن اکنون می‌خواهیم ثابت کنیم که حتّی بعد از واقعۀ دلخراش کربلاء، آب‌ها به جوی بازگشت و بین بنی‌أمیه و بنی هاشم آن دشمنی بیش از اندازه که شیعیان شایع ساخته‌اند، وجود نداشته است. زیرا در بین آنها روابط زناشویی و دامادی ایجاد شد.

و ما می‌دانیم که بنی امیه و بنی هاشم پسر عموهای یکدیگرو برادر و دوست بوده‌اند و می‌دانیم که بین ابوسفیان و عبّاس بن مطلب چنان دوستی برقرار بود که که شهرۀ آفاق است و قبل و بعد از اسلام در میان آنها دامادی و وصلت وجود داشت. پیامبر سه دختر از چهار دختر خود را به امویان داد (ابوالعاص بن ربیع که از بنی امیه است و عثمان بن عفّان بن ابی العاص بن أمیه و او پسر دختر عمۀ رسول خدا می‌باشد) [۳٩۴].

بعد از عثمان بن عفّان فرزندش ابان بن عثمان نیز با بنی هاشم ازدواج کرد و أمّ کلثوم دختر عبدالله بن جعفر طیار را به همسری اختیار نمود [۳٩۵].

نوۀ علی و دختر حسین، سکینه با نوۀ عثمان، زید بن عمرو بن عثمان ازدواج کرد [۳٩۶]. و نوۀ دوّم علی و دختر حسین فاطمه همسر دیگر نوۀ عثمان (محمّد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفّان) بود و مادر محمّد فاطمه دختر حسین بود که عبدالله بن عمرو بعد از وفات حسن بن حسن بن علی با او ازدواج کرد [۳٩٧].

و نوۀ فرزند علی، حسن بن علی با نوۀ عثمان، مروان بن أبان ازدواج کرد، یعنی أمّ قاسم دختر حسن مثنّی بن حسن در عقد مروان بن أبان بن عثمان بوده که محمّد بن مروان فرزند اوست [۳٩۸].

چنانکه می‌دانیم ام حبیبه دختر ابوسفیان رهبر بنى امیه [که شیعیان حتى اسلامش را قبول ندارند] همسر سید و سرور بنی هاشم و سرور جهانیان حضرت رسول خدا بود که این نیازی به اثبات ندارد.

و هند دختر ابوسفیان همسر حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم بود که فرزندى بنام محمد برایش آورد [۳٩٩].

لبابه دختر عبیدالله بن عبّاس بن عبدالمطّلب با عبّاس بن علی بن أبی طالب ازدواج کرد، سپس بعد از او با ولید بن عتبه (برادر زادۀ معاویه) بن ابی سفیان ازدواج کرد [۴۰۰].

و بعد از رمله دختر محمّد بن جعفر [طیار] بن أبی طالب با سلیمان بن هشام بن عبدالملک اموی و سپس با ابوالقاسم بن ولید بن عتبه بن ابوسفیان ازدواج کرد [۴۰۱].

و دختر علی بن أبی طالب رمله با پسر مروان بن حکم بن ابی العاص اموی، یعنی معاویه بن عمران ازدواج کرد (رمله دختر علی أمّ سعید دختر عروه بن مسعود ثقفی) [۴۰۲] و رمله دختر علی نزد ابوالهیاج بود ... بعد از او با معاویه بن مروان بن حکم بن ابی العاص ازدواج کرد [۴۰۳].

و زینب دختر حسن بن حسن بن علی نیز در ازدواج ولید بن عبدالملک بن مروان اموی بود [۴۰۴].

و نوۀ علی بن ابی طالب با نوۀ مروان حکم ازدواج کرد یعنی نفیسه دختر زیدبن حسن بن علی بن ابی طالب با ولید بن عبدالملک بن مروان ازدواج کرد که مادر نفیسه لبابه دختر عبدالله بن عبّاس می‌باشد. [۴۰۵]

و امثال این خویشاوندی سببی و دامادی بین بنی هاشم و بنی امیه بسیار زیاد است، و آنچه ذکر کردیم فقط برای نمونه می‌باشد و لهذا علی مرتضی در نامه‌ای به معاویه نوشت که: عزّت قدیمی ما و سیطرۀ ما بر قوم شما مانع این نگشت که با همدیگر ازدواج کنیم و مثل دوهم وزن بین ما وصلت‌ها بوده است [۴۰۶].

آیا بعد از همۀ این خویشاوندى و وصلت‌ها می‌شود مدعى شد که بازهم آنها دشمن خونى یکدیگر بوده‌اند؟ در حالیکه بنى امیه و بنى هاشم فرزندان یک پدر و نوادگان یک جد هستند،

دختر دیگر علی خدیجه، همسر عبدالرّحمن بن عامر أموی بود. و پدرش عامر بن کریز اموی از طرف معاویه امیر بصره و در جنگ جمل شریک طلحه و زبیر و بر ضدّ علی بود [۴۰٧].

و قابل توجه است که شش نفر از نواده‌های مختلف حسن (دختران) با پسران اموی و رهبران آنها ازدواج کردند که علمای نسب شناس این دامادی‌های بین هاشمی‌ها و اموی‌ها را به بیش از بیست مورد نوشته‌اند که همۀ این‌ها بعد از جنگ بین معاویه و علی ب و بعد از صفّین و جمل رخ داده است. بدین ترتیب آیا باز هم جایی برای این سخن بیهوده وجود دارد که جنگ با علی کفر است؟ آیا این رفتار اهل بیت علی سخن شیعیان را تکذیب نمی‌کند؟ و همچنین بسیاری از مردان بنی هاشم با دختران اموی به ویژه با خانوادۀ حاکم ازدواج کردند و در میان آنها دیدار و مهمانی و ردّ و بدل هدیه وجود داشت، خصوصاً بین ائمّۀ اثنا عشر شیعه و خانواده‌های آنها با امویان و همچنانکه مشهور است غیر از امام حسین کسی از ائمّۀ دوازده گانۀ شیعه با آنها نجنگید.

خلاصۀ موضوع اینکه تشیع اوّل به معنای یک عقیدۀ خالص بوده و نماد افکار بیگانه ویرانگرنبود، و شیعیان اوّلیه بیش از این نبودند که از حزب علی بودند و از او در مقابل معاویه دفاع می‌کردند، و امّا بعد از شهادت علی، فرزندش حسن از خلافت دست کشید و با معاویه صلح کرد و شیعیان نیز غالباً با او همراه شده و با معاویه بیعت کردند. و درمیان شیعیان و بنی امیه نه اختلاف دینی وجود داشت و نه جنگ قبیله‌ای و تعصّبی و نژادی، بلکه شیعیان نزد حکام بنی امیه می‌آمدند و پشت سر آنها نماز می‌خواندند، چنانکه حضرات حسنین نزد معاویه رفته و از او هدایائی پذیرفتند. ابن کثیر می‌گوید: وقتی که خلافت برای معاویه استقرار یافت، حسین با برادرش حسن نزد او تردّد می‌کردند و معاویه به آنها اکرام نموده می‌گفت: خوش آمدید و عطایای بزرگی به آنها می‌داد. و در یک روز دو صد هزار دینار به آنها بخشید و گفت: بفرمائید، من پسر هند هستم، و هیچ کس نه قبل و نه بعد از من این مقدار به شما نخواهد داد، حسن در جواب به اوگفت: به خدا که نه تو و نه قبل و نه بعد از تو، کسى به بهتر از ما، عطا نخواهد کرد، و بعد از وفات حسن برادرش حسین نیز نزد معاویه می‌رفت و مورد اکرام قرار می‌گرفت [۴۰۸].

و مجلسی از جعفر بن باقر [امام ششم شیعیان] روایت می‌کند که روزی امام حسن به امام حسین و عبدالله بن جعفر گفت که: هدایای معاویه در اوّل ماه آینده خواهد رسید، و در همان روز هم اموال معاویه رسید، و امام حسن بسیار مدیون بود و از آن مال وامهایش را پرداخت نمود و بقیه را بین اهل خود و شیعیانش تقسیم کرد و امّا امام حسین بعد از پرداخت وامهایش مالش را به سه قسمت تقسیم کرد. قسمتی برای شیعیان و خواصّش و دو قسمت برای خانواده و فرزندانش و عبدالله بن جعفر نیز همچنین بود [۴۰٩].

و کلینی می‌گوید که: مروان بن حکم برای علی بن حسین و بقیۀ جوانان مدینه اموالی مقرّر نمود. معاویه مروان بن حکم را بر مدینه گماشت و به او دستور داد که برای جوانان قریش حقوق مقرّر نماید و او چنین کرد. علی بن حسینس گفت که: آمدم و پرسید: اسمت چیست؟ گفتم: علی بن حسین. پس برایم مقرّر داشت [۴۱۰]. و همچنین عموی حسین و برادر بزرگتر علیس یعنی عقیل بن ابی طالب که نزد معاویه می‌رفت و هدیه‌ها و بخشش‌ها از او قبول می‌کرد و از جمله معاویه به او صد هزار درهم داد [۴۱۱].

و ابن أبی الحدید شیعى به این امر تصریح نموده و می‌نویسد که: معاویه اوّلین فرد در زمین است که یک میلیون در هر سال به حسن و حسین عطا می‌نمود و فرزندش یزید آن را مضاعف نمود و همچنین به عبدالله بن عبّاس و عبدالله بن جعفر می‌بخشید [۴۱۲].

و ابو مخنف غالى نیز می‌گوید که: معاویه برای حسین در هر سال یک میلیون (هزار هزار) علاوه بر انواع هدایا از هر نوعی می‌فرستاد [۴۱۳]. و آنها پشت سر حکام و امراء معاویه نماز می‌خواندند.

و جعفر بن محمّد باقر از پدرش علی زین العابدین روایت می‌کند که حسن و حسین پشت سر مروان نماز خوانده و آن را اعاده نمی‌کردند [۴۱۴]. و مروان در آن وقت امیر مدینه بود.

و أبان بن عثمان امیر مدینه از طرف عبدالملک بن مروان اموی، برای پیش‌نمازی از طرف علی‌بن محمّد مشهور به محمّد بن حنفیه مقدّم شد، و ابو هاشم محمّد بن علی به او گفت: ما می‌دانیم که امام برای پیش نمازی شایسته‌تر است والاّ تو را مقدّم نمی‌شمردیم، پس جلو رفته و بر آنها نماز خواند. و همچنان بر برادرزادۀ علی عبدالله بن جعفر طیار نماز گزارد. و امثال این حوادث فراوان است.

بخدا اگر حکومت بدون هیچ مشکلى بدست على مستقر میشد شیعیان از حرمان معاویه و خاندانش پیراهن عثمان درست می‌کردند و برآن میگرستند، چون قصد کسانى که این باورها را جعل نموده‌اند ایجاد اختلاف درمیان امت اسلام بوده است نه حق این و آن.

[۳٩۴] أنساب الأشراف: بلاذری ۵/۱، المحبر: بغدادی ص ۴۰٧، طبقات ابن سعد ۸/۱۶۶، أسدالغابة ۵/۱٩۱، منتهی الآمال ۱/ فصل ٩. منبع اصلى این مبحث کتاب الشیعة وأهل البیت – چاپ دوم- میباشد از شهید احسان الهى ظهیر میباشد از ص ۱۴۰- به بعد [۳٩۵] المعارف: دینوری ص ۸۶. [۳٩۶] نسب قریش: زبیری ۴/۱۲۰، المعارف: ابن قتیبه ص ٩۴، جمهرة أنساب العرب: ابن زم ۱/۸۶، طبقات ابن سعد ۶/۳۴٩. [۳٩٧] حیاة القلوب: مجلسی ۲/۵۸۸ باب ۵۱. [۳٩۸] نسب قریش ۲/۵۳، جمهرة أنساب العرب ۱/۵۸، المحبر: بغدادی ص ۴۳۸. [۳٩٩] الإصابة ج ۳ ص ۵۸-۵٩ و طبقات ابن سعد ۵/۱۵ [۴۰۰] المحبر: ص ۴۴۱، نسب قریش ص ۱۳۳، عمدة الطّالب، حاشیۀ ص ۴۳. [۴۰۱] کتاب المحبر ص ۴۴٩. [۴۰۲] این همان مروانی است که مورد هجوم شبانه روزی شیعیان است که فرزندنش با فرزند علی ازدواج می‌کند، الإرشاد: مفید: ص ۱۸۶. [۴۰۳] نسب قریش ص ۴۵، جمهرة أنساب العرب: ص ۸٧. [۴۰۴] نسب قریش ص ۵۲، جمهرة أنساب العرب ص ۱۰۸. [۴۰۵] طبقات ابن سعد ۵/۲۳۴، عمدة الطّالب فی أنساب آل أبی طالب ص ٧۰. [۴۰۶] نهج البلاغه: تحقیق صبحی صالح ص ۳۸۶ و ۳۸٧ ج ۳/۳۲ تحقیق محمّد عبده. [۴۰٧] الأعلام: طبرسی: ص ۲۰۳ والإرشاد: مفید: ص ۱۸۶ و الشیعة والتّشیع: احسان الهی ظهیر ص ۳۵. [۴۰۸] البدایة والنّهایة: ابن کثیر ۸/۱۵۰-۱۵۱. [۴۰٩] جلاء العیون: مجلسی ص ۳٧۶. [۴۱۰] فروع الکافی ۶/۱٩. [۴۱۱] الأمالی، طوسی ۲/۳۳۴. [۴۱۲] شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید ۲/۸۲۳. [۴۱۳] مقتل ابی مخنف ص ٧. [۴۱۴] تاریخ ابن کثیر (البدایة والنّهایة): ۸/۲۵۸.