علمای بزرگ شیعه که قائل به وجود ابن سبأ بودهاند:
۱- النّاشیء الأکبر (۲٩۳ هـ)
النّاشیء الأکبر ضمن سخنش از فرق سبأیه، از ابن سبا نام برده و میگوید: فرقهای هستند که به زعم آنها علی÷ زندهاست و نمیمیرد ... و اینها پیروان عبدالله بن سبأ میباشند و او از یهودیان صنعاء بودهاست [۲٧۱].
۲- أشعری قمی (۳۰۱ هـ)
در کتاب المقالات و الفرق از سبأیه نام برده و میگوید: این فرقه از پیروان عبدالله بن وهب راسبی همدانی است و او اوّلین کسی بود که علناً از صحابه تبرّی جست و به ابوبکر و عمر و عثمان و صحابه (ش) ناسزا میگفت [۲٧۲].
۳- نوبختی (از اعلام شیعه در قرن سوّم)
از بدعتهای ابن سبأ دربارۀ وجوب امامت علی بن أبی طالب نوشته و میگوید که: گروهی از علما از اصحاب علی گفتهاند که: عبدالله بن سبأ یهودی بوده و مسلمان شده و ولایت علی را اختیار نمودهاست و در ایام یهودیت خود میگفته که: یوشع بن نون وصی موسی÷ بودهاست و در ایام اسلام خود همین مقوله را گفته که علی بعد از وفات پیامبر وصی اوست [۲٧۳].
۴- الکشّی (۳۶٩ هـ)
دربارۀ عبدالله بن سبأ سخن گفته و پنج روایت از ائمّه در برائت از ابن سبأ و لعن وى و مذهب او آوردهاست. از ابو جعفر روایت نموده که عبدالله بن سبأ ادّعای نبوّت کرده و گمان میکردهاست که امیر المؤمنین÷ خدا میباشد و این سخن به امیر المؤمنین÷ رسیده و از او بازخواست نمود. ابن سبا اعتراف نموده و میگفت: «تو او هستی» و در خاطرم افتادهاست که تو خدا هستی و من پیامبرم، امیر المؤمنین به او گفت که: شیطان تو را مسخّر کرده، از این گفتهات توبه کن، لیکن او امتناع نمود. سه روز او را مهلت داد تا توبه کند و توبه نکرد. سپس او را آتش زد. و از ابوعبدالله روایت کرده که خداوند ابن سبأ را لعنت کند. دربارۀ امیر المؤمنین ادّعای ربوبیت میکرد. به خدا قسم او [۲٧۴] بندهای مطیع بود، وای بر کسی که بر ما دروغ بندد و افرادی دربارۀ ما چیزهایی میگویند که خود ما نمیگوییم و ما از آنها بیزاری میجوییم [۲٧۵].
۵- صدوق (۳۸۱ هـ)
در کتب خود روایتی در چگونگی مدعا آورده که ابن سبا در آن ذکر شده و به امیر المؤمنین اعتراض کردهاست [۲٧۶].
۶- ابن ابی الحدید (۶۵۶ هـ)
میگوید که: ابن سبأ اولین کسی است که راجع به علی غلوّ کرد و به او نسبت ربوبیت داد [۲٧٧].
٧- نعمت الله جزائری (۱۱۱۲ هـ)
در کتاب خود میگوید که: ابن سبأ به علی÷ گفت: حقّا تو الله هستی، علی او را به مدائن تبعید کرد [۲٧۸].
۸- مامقانی (۱۳۵۱ هـ)
در کتب خود از ابن سبا نام برده و میگوید که: او از اصحاب علی بود و اظهار غلوّ نموده و کافر گردید، و اقوال صدوق را نقل و تصدیق نموده که ابن سبأ غالی و ملعون بوده و علی را خدا میدانسته و خودش را پیامبر [۲٧٩].
٩- محمّد حسین مظفّری (۱۳۶٩ هـ)
وی منکر ابن سبأ نیست لیکن او را در تشیع انکار میکند [۲۸۰].
۱۰- تا۲۰- همچنین حسن بن علی حلی (٧۳۶ هـ) [۲۸۱] و یحیی بن حمزه زبیدی (٧۴٩ هـ) [۲۸۲] و مرتضی احمدبن یحیی (۸۴۰ هـ) [۲۸۳] و علی قهبائی (۱۰۱۶ هـ) [۲۸۴] و اردبیلی (۱۱۶ هـ) [۲۸۵] و ملا محمّد باقر مجلسی (۱۱۱۱ هـ) که به تفصیل از ابن سبأ سخن گفته [۲۸۶] و محمّد باقر خوانساری (۱۳۱۳ هـ) [۲۸٧] و میرزا نوری طبرسی (۱۳۲۰ هـ) [۲۸۸] شریف یحیی امین [۲۸٩] و دکتر محمّد جواد مشکور [۲٩۰] و صائب عبدالحمید [۲٩۱].
همۀ اینها بعد تفصیل از ابن سبأ سخن گفته و وجود او را تأیید کردهاند.
و بسیاری از مستشرقان نیز قائل به وجود ابن سبأ بودهاند، از آن جمله فان قلوتن (۱۸۶۶-۱٩۰۲ م) [۲٩۲] و یولیوس ولهزان [۲٩۳] و گولدزیهر (۱٩۲۱ م) [۲٩۴] و رینولد نیکلسن (۱٩۴۵ م) [۲٩۵] و دادیت- م. رونالدسن [۲٩۶] و بسیاری دیگر میباشند.
اینها مختصری از اقوال و آراء محقّقان قدیم و معاصر از اهل سنّت و شیعه و خاورشناسان است که حقیقت وجود ابن سبأ را ثابت نموده و نقش او را در ایجاد فرقۀ سبأیه و شورش بر علیه اسلام روشن میسازد، و قابل تصوّر نیست که همۀ این دانشمندان از ملل پراکنده و در اعصار مختلف و با تخصّصهای گوناگون بر جعل وجود ابن سبأ اتّفاق نمایند. بنابراین راهی جز تسلیم به حقیقت نیست و آنهایی که به خاطر ننگ و عار او را انکار میکنند بهتر است که این عار را از مذاهب و اندیشههای دینی خود بزدایند تا گامی راستین و بدون تقیه در وحدت حقیقی مسلمانان برداشته باشند.
[۲٧۱] أصول النّحل – به نقل از عبدالرّحمن بدوی: مذاهب الإسلامیین ۲/۴۳. [۲٧۲] المقالات والفرق ص ۲۰. [۲٧۳] فرق الشّیعة ص ۲۲. [۲٧۴] یعنی امیر المؤمنین. [۲٧۵] رجال الکشّی ص ٧۰-٧۱. [۲٧۶] من لا یحضه الفقیه ۱/۲۲٩، الخصال ص ۶۲۸. [۲٧٧] شرح نهج البلاغه ۵/۵. [۲٧۸] الأنوار النّعمانیة ۲/۲۳۴. [۲٧٩] تنقیح المقال فی علم الرّجال ۲/۱۸۳-۱۸۴. [۲۸۰] تاریخ الشیعة ص ۱۰. [۲۸۱] رجال الحلّی قسم دوّم ص ۲۵۴. [۲۸۲] طوق الحمامة فی مباحث الإمامة به نقل از عبدالله بن سبأ ص ۶۲. [۲۸۳] طبقات المعتزلة: چاپ بیروت ص ۵-۶. [۲۸۴] رجال القهبائی ۳/۲۸۴. [۲۸۵] جامع الرّواة ۱۰/۴۸۵ چاپ بیروت. [۲۸۶] بحار الأنوار ۵۱/۲۱۰، ۳۳/۵۶۶ و ۴۲/۱۴۶. [۲۸٧] روضات الجنّات ۳/۱۳۳، چاپ بیروت. [۲۸۸] مستدرک الوسائل ۱۸/۱۶۸. [۲۸٩] معجم الفرق الإسلامیة: ص ۱۳۲. [۲٩۰] موسوعة الفرق الإسلامیة: ص ۲٧۶. [۲٩۱] ابن تیمیه، حیاته وعقیدته ص ۲۳٧-۲۳۸ چاپ بیروت. [۲٩۲] السّیادة العربیة والشیعة والإسرائیلیات فی عهد بنی امیه ص ۸۰. [۲٩۳] الخوارج والشّیعة ۱٧۰-۱٧۱. [۲٩۴] العقیدة والشّریعة فی الإسلام ص ۲۰۵. [۲٩۵] تاریخ الأدب العربی ص ۲۱۵. [۲٩۶] عقیدة الشّیعة ص ۸۵.