فهرست بعضى از شهداء علماء اهل سنت ایران
فهرست شهداء علماء اهل سنت ایران که بوسیلۀ نظام متعصب و فرقهگراى حاکم بر ایران (برحسب تسلسل تاریخى) که همگى به جرم عقیدتى و سنى بودن در داخل و یا خارج از کشور ترور و یا اعدام شدهاند.
۱- استاد بهمن شکورى: از مبارزان اهل سنت طوالش بود که در سال ۱٩۸۶ در زندان اوین با دهان روزه اعدام شد و اتهامش این بود که به عتبات عالیات توهین کرده است یعنى قبر پرستى را نمىپذیرفت و در آن موقع تهمت وهابیت تهمت رایج فعالان اهل سنت بود و ایشان تقریبا در دهۀ پنجم عمرش بود و مبارزى بود که جزئى از عمرش را در زمان شاه هم در زندان گذرانده بود.
۲- شیخ عبدالوهاب خوافى: از اهل سنت خراسان که از مدارس دینى پاکستان فارغ التحصیل شده بود که در دهۀ دوم عمرش یعنى حدود بیست سالگى شهید شد و در زندان دادگاه ویژۀ روحانیت در سال ۱٩٩۰ اعدام گردید و تهمت او عقیدتى و بر طبق روال معمول وهابیت بود.
۳- شیخ قدرت الله جعفرى: از فرزندان اهل سنت خراسان بود که از مدارس دینى پاکستان فارغ التحصیل شده و بعد از باز گشتش به ایران زندانى و در سال ۱٩٩۰ اعدام گردید. ایشان نیز در سن حدود بیست سالگى بود.
۴- شیخ ناصر سبحانى: از علماء اهل سنتکردستان بود که در تفسیر قرآن نظرات ثاقبى داشته و در این زمینه کار کرده بود، در سال ۱٩٩۲ به تهمت وهابیت بعد از شکنجههاى فراوان اعدام گردید که جرم او مثل بقیه فقط عقیدتى بود، و در دهۀ سوم عمر خودش در وقت شهادتش بود حدود سى سالگى.
۵- دکتر على مظفریان: از پزشکان (جراح قلب) مشهور شیراز بود که در عهد شاه تغییر مذهب داده و از تشیع خارج شده و عقیدۀ اهل سنت را پذیرفته بود، و بعد از انقلاب در شیراز با همکارى اهل سنت شیراز منزلى را خریده و با اجازۀ رسمى به مسجدى تبدیل کرده بودند که ایشان در آنجا خطبه میخواند، ولى بعد از مدتى دستگیر و بعد از شکنجههاى شدید در زندان و گرفتن اعترافات موهن جهت ترور شخصیت، او در سال ۱٩٩۲ اعدام گردید.
۶- علامه احمد مفتى زاده: از رهبران مذهبى مشهور کردستان و مؤسس اولین جنبش اهل سنت در ایران بعد از انقلاب بود که شوراى مرکزى اهل سنت (شمس) نام گرفت، و به خاطر مواضع روشن و بدون نفاقى که میگرفت و مخالفت علنى با خمینى در حین سخنرانى در حسینیۀ ارشاد به او تیراندازى شد و بعد از آن دستگیر و در حدود بعد از ۱۰ سال زندان و بعد از اینکه از امراض متعددى که در زندان دچارش کرده بودند و از مرگش مطمئن شده بودند از زندان بیرونش نموده و براى رفتن به علاج در خارج ممنوع شده و بعد از چند ماهى در سال ۱٩٩۳ برحمت الهى پیوست که تشییع جنازهاش هم ممنوع شده بود.
٧- شیخ محمد صالح ضیائى: از رهبران و علماء بزرگ اهل سنت بندرعباس که داراى مدرسهاى دینى (حوزه علمیه) بود که اطلاعات خواستار تعطیلکردن آن از او شده بود که با امتناع او موجه شده و جواب داده که خود شما میتوانید تعطیلش کنید، و به او گفته بودند که، دانشجویانى که شما براى تحصیل در مدینه منوره فرستادید براى ما از موشکهاى صدام حسین خطرناکتر هستند، و در سال ۱٩٩۴ بعد از چند روز بازجویى بطرز فجیعى در بیابان ترور و قطعه قطعه شده بود تا شاهدى از عدل علوى سربازان مجهول امام زمان (اطلاعات) باشد.
۸- مولوى عبدالعزیز اللهیارى: امام جمعۀ اهل سنت بیرجند بود که در سال ۱٩٩۴ بعد از چند روز بازجویى از طرف دادگاه ویژۀ روحانیت مشهد و شکنجه بوسیلۀ سوزن مسموم شده بود.
٩- دکتر مولانا احمد سیاد میرین: ایشان تنها دکتراى علم حدیث در ایران بود که از فارغ التحصیلان دانشگاه اسلامى مدینه منوره بود بعد از بازگشت مدرسۀ دینى کوچکى در اقصى نقاط بلوچستان در اطراف کنارک (زرآباد) بنا کرده بود که بعد از مدتى از طرف دادگاه ویژۀ روحانیت به اتهام وهابیت به ۱۵ سال زندانى محکوم شد که ۵ سال آن را در گذراند، و در سال ۱٩٩۶ بعد از خروج از زندان که براى چند روزى به امارات رفته بود بعد از باز گشت از امارات در فرودگاه بندرعباس بوسیلۀ اطلاعات دستگیر و بعد از سه روز جسد او را در بیابان انداخته بودند تا شاهدى دیگر از تطبیق وحدت اسلامىاى باشد که رژیم فرقهگراى منافق بدروغ مردم جهان را بدان فریفته است.
۱۰- مولانا عبدالملک ملازاده: از رهبران و فعالان مذهبى بلوچستان و پسر بزرگ رهبر مذهبى بلوچستان مولانا عبدالعزیز بود، که بعد از انقلاب همراه با ۴۰۰ نفر از علماء اهل سنت در سراسر ایران در ارتباط با شوراى شمس زندانى شد، و بعد از آزادى از زندان حرکت محمدى اهل سنت را ایجاد کرد و در نهایت از تدریس هم ممنوع شد، تا اینکه ناچار به هجرت از وطن شد که در سال ۱٩٩۶ در شهر کراچى بوسیلۀ مزدوران اطلاعات امام زمانى ایران در روز روشن ترور شد.
۱۱- مولوى عبدالناصر جمشیدزهى: از جوانان متدینى بود که بعد از هجوم سپاه پاسداران به منزلش در خاش (بلوچستان) ناچار به هجرت به پاکستان شد و در آنجا بعد از فراغت از تحصیل در دانشگاه تدریس میکرد، که در سال ۱٩٩۶ به همراهى مولوى عبدالملک در کراچى بوسیلۀ اطلااعات ایران ترور شد.
۱۲- شیخ فاروق فرساد: از شاگردان و همکاران بارز علامه احمد مفتى زاده در کردستان بود که بعد از سالها زندانى شدن به مدت پنج سال به رضائیه تبعید شد که بعد از پایان مدت تبعیدش در همانجا در سال ۱٩٩۶ ترور شد.
۱۳- شیخ ملا محمد ربیعى: از علماء و نویسندگان سرشناس کردستان و امام جمعۀ اهل سنت کرمانشاه بود که در سال ۱٩٩۶ بوسیلۀ اطلاعات ترور و مسجد او نیز تعطیل گشت که بعد از آن تظاهراتى انجام گرفت که تعدادى در این تظاهرات کشته و زندانى شدند.
۱۴- دکتر مولانا عبدالعزیز کاظمى بجد: از فارغ التحصیلان شاگرد اول دانشگاه اسلامى مدینۀ منوره بود که در سال ۱٩٩۶ فقط به خاطر سنىبودن و معتقداتش مثل بقیۀ شهداء علماء سنت بعد از سه روز شکنجه وحشیانه از طرف اطلاعات زاهدان جسدش را در خیابان انداخته بودند که آثار شکنجه در صورت و فک مچاله شدهاش هویدا بوده است که آثار کینههاى پاسداران خمینى را روشن ساخته است.
۱۵- مولوى حبیب الله حسینبر: از علماء اهل سنت سراوان (بلوچستان) میباشد که از سال ۱٩٩۱ از طرف اطلااعات سراوان بعد از خروج از زندان به شرط همکارى ربوده شد و هیچ اثرى از او نیست که احتمالا ترور شده است.
۱۶- مولوى یارمحمد کهرازهى: امام جمعۀ اهل سنت شهرستان خاش و مدیر مدرسۀ دینى مخزن العلوم خاش بطور مشکوکى در سال ۱٩٩٧ درگذشت که شواهد و قرائن و وضعیت و موقعیت وى این تفکر را تقویت مىنماید که وى توسط مأموران اطلاعاتى نظام کشته شده است.
۱٧- مولوى عبدالستار روحانى سرشناس و امام جمعۀ خاش و مدیر قبلى حوزۀ مذکور بعد از مراجعه به بیمارستان براى زخم کوچکى که در دستش بود ناگهان و بطور مشکوکى درگذشت که پزشکان رژیم بظاهر چنین گفتند که: وى سکتۀ قلبى کرده است!! بعد از وى جانشینش مولوى یارمحمد کهرازهى (ریگى) مرتب به اطلاعات احضار شده و مورد بازجویى و تفتیش عقاید قرار گرفته است، و مدرسۀ مخزن العلوم هم تحت فشار بوده تا طلاب غیر بومى را اخراج نماید که وى مقاومت کرده تا اینکه اطلاعات طلاب را دستگیر و بعد از زندانى آنها را به منطقهشان (بندرعباس) عودت داده است. موقعیت زیر فشار مدرسۀ خاش و به شهادت رسیدن مدیر قبلى آن و احضار مرتب مولوى یارمحمد این یقین را تقویت نموده است که وى هم توسط اطلاعات مثل بقیۀ رهبران اهل سنت ایران ترور شده است.
و در همین تاریخ از منابع ترکمنهاى ایران خبر میرسد که عواملى ناشناس (سربازان مجهول امام زمان!!) در صدد ترور یکى از علماء سرشناس اهل سنت ترکمن آخوند ولى محمد ارزانش که از ایران هجرت و به ترکمنستان پناه برده است برآمدهاند؛ افراد مذکور ساعت ۲ نیمه شب پنجم اوت ٩٧ به منزل ایشان در عشق آباد حمله کرده و چون او را نیافتهاند فرزندش را ضرب و شتم نموده و خانه و مخصوصاً کتابها و دفاتر و اوراق را تفتیش کرده که از آن میان یادداشتهاى چندین سالۀ مربوط به ترکمنهاى ایران و تعدادى اسناد و مدارک و عکس را برداشته و در آخر با تهدید به مرگ در صورت مطلعنمودن پلیس آنجا را ترک میکنند. و این دومین حادثه در مورد یکى از رهبران دینى اهل سنت ترکمن میباشد، چون در ماه آوریل نیز فردى (شاید باز هم از مجهولان امام زمان!!) با خنجر قصد کشتن او کرده و لیکن جان بدر برده و فقط زخمى گشته است، و قرائن به یکى بودن ترتیب دهندگان این دو سوء قصد دلالت کرده که همه این یقین را تقویت مینماید که در پشت این حوادث وحشیانه اطلاعات جهنمى ایران است که میخواهد کشور را از وجود اهل سنت خالى نماید.
جامعۀ اهل سنت ایران- دفتر لندن/۲٩/۱۲/٩٧
۱۸- مولوى نورالدین غریبى: از شهداء علماء اهل سنت خراسان و از فارغ التحصیلان مدارس دینى پاکستان و سپس از دانشگاه اسلامى مدینه منوره فارغ التحصیل شده و به خاطر وضعیت بغرنج اهل سنت در ایران و تتبع اطلاعات از شخص ایشان حتى در زمانى که در پاکستان بوده به ناچار بعد از فراغت از تحصیل به تاجیکستان رفته و در آنجا مشغول تدریس شده بود که در سال ۱٩٩۸ در یک روز که براى تدریس قرآن از منزل خارج شده دو نفر از اطلاعات ایران او را ترور کردهاند.
۱٩- عبدالجبار فرزند نور محمد: دانشجوى دانشگاه سیستان و بلوچستان در سال ۲/۳/٩٩ ترور شد.
۲۰- خدابخش صلاح زهى فرزند حسین: در ۱٧/۴/٩٩ همانطور که در بیانیۀ جامعۀ اهل سنت ایران آمده ایشان در ایرانشهر دستگیر و به همدان برده شد و بعد از دو هفته شکنجه به اتهام انتساب به مجاهدین اهل سنت اعدام گردید.
۲۱- انور مبارکی فرزند مولوى عبد الحق: در حین خدمت سربازى بوده که به او تیر اندازى شده و کشته شد که هدف از آن نشر رعب بین اهل منطقه بوده است قابل ذکر است که شهداى شمارههاى ۱٩و۲۰و۲۱و۲۴و۲۵ از علماء نبودهاند.
۲۲- مولوى موسى کرمى: ایشان امام و خطیب مسجد شیخ فیض اهل سنت در مشهد بود که این مسجد در سال ۱٩٩۴ بوسیلۀ اطلاعات و بدستور خامنهاى خراب گردید که ایشان بعد از مدتى ناچار به هجرت به افغانستان شده بود، که در سال ۴/۵/۲۰۰۱ بوسیلۀ گذاشتن مواد منفجره در هنگام خروج از مسجد در شهر هرات ایشان و چهار نفر از همراهانش به شهادت رسیدند که والى وقت هرات فوراً اطلااعات ایران را متهم نمود، و شکى هم نیست که اطلاعات ایران او را ترور کرده بود چون از دست آنها فرارى بود و دشمن دیگرى غیر از این خونخواران هم نداشته بود.
۲۳- شمس الدین کیانى: طلبۀ اهل سنت که در ۱۳/۳/۲۰۰۰ بعد از ربودنش از طرف اطلاعات زاهدان و تفتیش عقاید دست و پایش بسته و بنزین بر او ریخته و زنده زنده به آتش کشیده شد که عبرتى براى دیگران باشد که روزنامههاى اصلاح طلب خبر آن را منتشر نمودند!
۲۴- سوزاندن سه نفر از اکراد اهل سنت در شهر ماکو در سال ۲۰۰۰ که در نهایت به استعفاى نمایندگان کرد از مجلس گشت.
۲۵- حاج نورمحمد ناروئى: ایشان از مبارزان طایفۀ ناروئى بود و از فعالان مسلح بلوچ بر علیه رژیم بود که در تاریخ ۲۸/۶/۲۰۰۲ عناصر اطلاعات رژیم به خانۀ او در تبعید در کویتۀ پاکستان حمله و او را در مقابل زن و فرزندانش به شهادت رساندهاند قابل ذکر است که از طایفۀ ناروئى افراد بسیارى ترور و کشته شدهاند که بعضى از بررسیها به حدود ۴۰۰ نفر میرساند.
۲۶- جلیل غزنوی و دو نفر دیگری که در سال ۲۰۰۲ اعدام شده اند که هر سه تهمتشان بمب گذاری در صحن رضوی گفته شده که افترائى بیش نیست آن دو نفر از جوانان غیر معروفی بودهاند از هم شهریان مولوی کرمپوری بودند که هنوز اسامیشان بدستمان نرسیده است.
۱- یکنفر از اهلسنت بعد از انقلاب تاکنون در حکومت و حتى پستهاى مهم در سطح شهرها مثل استاندارى و فرماندارى وجود نداشته است جز در عهد آقاى خاتمى یکنفر در کردستان فقط!!؟ در صورتى که اهل سنت در ایران که عبارت از کردها و بلوچها و ترکمنها و طوالشىها و حاشیۀ خراسان و حاشیۀ خلیج فارس میباشند بین ربع تا ثلث جمعیت کشور را تشکیل میدهند، اگرچه باید اذعان داشت که بعد از آمدن آقاى خاتمى و جبهۀ دوم خرداد اندکى از فشارها کاسته شده است و تحولاتى بسیار اندک در مناطق سنىنشین ولو جزئى صورت گرفته است.
۲- تهران تنها پایتخت دنیاست که اهل سنت هم در آن و هم در همۀ شهرهاى بزرگ که شیعیان در اکثریت میباشند از بناى یک مسجد ممنوع میباشند در صورتیکه دهها کلیسا و معابد براى مسیحیان و یهود و هندوها و سیکها و زرتشتیان وجود دارد، و این علاوه بر این مشکل دیگر میباشد که حتى در مناطق خود ما نیز بناى مسجد در بعضى موارد از جرمهایى است که ریش تراشیدن و زندان و غیره را در پى خود داشته است که این قصه سر دراز که ریشه در اندیشۀ تنگنظران و خشونتطلبان دارد، و بدون شک که این موضوع براى همۀ مسلمانان جهان سؤال برانگیز است که چرا در پایتخت جمهورى اسلامى بناى مسجد براى اهل سنت ممنوع میباشد، اگرچه بعد از انقلاب ده هزار متر مربع زمین به همین هدف از طرف رهبر انقلاب در نزد صدا و سیما اختصاص داده شد که بعدا ممنوع گردید.
۳- چندین مسجد و مدرسۀ دینى اهل سنت تا کنون با خاک یکسان گشته است و بعنوان مثال فقط اینها را ذکر نموده تا تو خود مفصل خوانى از این مجمل،
مسجد اهل سنت در مشهد که مشهور به مسجد شیخ فیض بود و در کوچه اى واقع بود که پدر آقاى خامنهاى در آنجاست در سال ٩۳م=٧۱ ش با خاک یکسان گشت.
و همچنین مسجد چهارم آبان مشهد از بناى آن ممانعت گردید.
و نیز مسجد اهلسنت در اهواز و مسجد و مدرسۀ دینى امام شافعى در کردستان به همین سرنوشت دچار شدند.
و مسجد قبا در تربت جام که سالها تحت تصرف سپاه بود.
و مسجد حسنین شیراز که مصادره و به محل فروش فیلمهاى ویدیوئى مبدل و امام جمعۀ اهلسنت آن دکتر مظفریان نیز بسبب تغییر مذهب در زمان شاه بدست اطلاعات زندانى و شکنجه و اعدام گشت.
و نیز مسجد و مدرسۀ دینى نگور در بلوچستان در سال ۱٩۸٧ ویران شد،
و مدرسۀ دینى و مسجد اهلسنت طالش که در سال ۱٩٩۲ مصادره و شیخ قریشى امام جمعۀ آنجا زندانى گشت، و اینها علاوه از دهها مساجد کوچک دیگرى که در شهرها و دهات بلوچستان و غیره خراب گشته است، و هنوز که هنوز است بعد از ترور ملا محمد ربیعى مسجد جامع او در کرمانشاه تعطیل میباشد،که این قصه سر دراز دارد.
۴- سیاست مستمر دولت در تغییر معادلۀ جمعیت در مناطق سنىنشین مخصوصاً در بلوچستان که از زمان وزارت محتشمى تاکنون ادامه دارد، و فقط بعنوان مثال ذکر میکنم که در اطراف سد پیشین (بلوچستان) که همۀ ساکنان آنجا بلوچ میباشند تمام زمینهاى اطراف سد که بسیار وسیع نیز میباشد همگى به غیر بومیان داده شدهاند تا معادلۀ جمعیت به هم خورده و به زعم خود مانعى از موانع صدور انقلاب را بردارند.
و اگر منصفى به مناطق سنىنشین سرزده این واقعیتهاى تلخ را درک میکند، و به یاد این جملۀ اطلاعات که به مولوى عبدالمک (که بعدها بدست واواک ترور گردید) در زندان گفته بودند: میافتد که مثال شما اهل سنت به یک سالن بزرگ میماند که در آن پرژکتورها و لامپها و شمعهاى متعددى وجود دارد،که ما أول پرژکتورها و بعدا لامپها و سپس پنکهها را روشن نموده تا شمعها را خاموش نماید (کنایه از تشیع اجبارى مردم مثل زمان شاه اسماعیل صفوى که به زور ایران را شیعه نمود) که ما البته معتقدیم که با این تنگ نظرىها مشکلات کشور حل که نشده هیچ بلکه بیشتر نیز میگردد، و در راستاى این سیاستهاى خشن و غیر اسلامى بوده است که دهها عالم و دانشمند اهل سنت ایران تاکنون اعدام و یا ترور گشتهاند که بخاطر اختصار فقط خلاصهاى از آن را ذکر کردیم.
و اما در افغانستان نصیب مجاهدان افغانى در مقابل روس اشغالگر از شیعیان ایران و افغانستان جز خیانت و خنجر از پشت چیزى دیگر نبود، و در ایام جهاد مخفیانه با روسها بر علیه مجاهدین همکارى میکردند و چه فرماندهان میدانى که بوسیلۀ شیعه ترور نشد، و همین از خیانت آنها بس که خمینى هالک به احزاب مزدور خود در افغانستان امثال حزب وحدت توصیه نمود که برعلیه روسها اسلحه برندارند، و به آنها گفت که: جهاد شما بعد از خروج روس شروع خواهد شد (یعنى با مجاهدان مسلمان و عملا هم همین کار را کردند)، این وثیقه را بعدها طالبان و جرائد پاکستانى منتشر نمودند، و واقعا بعد از فتح کابل شیعیان افغان با پشتیبانى ایران وارد میدان شده و تا توانستند بین احزاب مجاهدین فتنه انداختند و مانع ایجاد یک دولت اسلامى شدند، همانطور که ولایتى وزیر خارجۀ وقت ایران در کنفرانس افغانستان در تهران باتمام بیشرمى اظهار داشته بود که: ما نخواهیم گذاشت یک دولت وهابى (یعنى سنى در منطق شیعه) در همسایگى ایران در افغانستان ایجاد شود، و بىشرمتر از این اظهارهاى رفسنجانى رئیس جهمور سابق و ابطحى معاون خاتمى رئیس جمهورى لاحق بود که اعلان نمودند اگر همکارى ایران نمیبود امریکا در مرداب افغانستان غرق شده بود، و نمیتوانست وارد عراق شود، اینست شمهاى از سابقۀ تاریخى و معاصر رهبران مذهبى و سیاسى شیعیان.
آثار سوء تشیع درجهان اسلام موضوع مهم و بزرگى است که نیاز به بررسى مؤسسههاى بزرگ و تزهاى متعدد دکترا در زمینههاى متعدد دارد ولى هدف ما اینجا همانطور که مشاهده نمودید فقط رؤوس اقلام میباشد، و بنا براین کوشش میکنم که بعضى از آثار سوء تشیع را در میادین عقیده و سیاست و اجتماعى مشخص کنم، چرا که ما میدانیم که آثار شوم اهل بدعت در تاریخ امت ما همیشه ویرانکننده بوده است تا حدى که امام عظیمى از ائمه مسلمین تاریخ را بر این مبنا بررسى میکند نه بر اساس سنن مادى فقط، و میگوید که: یکى از اسباب مهم سقوط دولت امویه بدعت جعد بن درهم [٧٧۸] بود که صفات خدا را تعطیل نموده بود و آخرین خلیفه اموى مروان بن محمد جعدى به همان جعد مبتدع منسوب است و شؤم بدعت جعد به دولت اموى تأثیر نموده و یکى از اسباب مهم سقوط آن شد، چرا که وقتى که بدعتهایى که مخالف دین پیامبرص است ظهور کند، خداوند از کسانى که با پیامبرانش مخالفت نموده انتقام میگیرد [٧٧٩].
[٧٧۸] جعد بن درهم اولین کسى بود مقولۀ تعطیل اسماء و صفات الهى را بدعت نمود. [٧٧٩] مجموع فتاواى ابن تیمیه ۱۳/۱۸۲ و ۱٧٧.