۶- تحریف و بدنامکردن تاریخ اسلام
شیعیان کتبى در تاریخ نوشتهاند که عمدا به تاریخ اسلامى بیحرمتى نموده و آن را پر از تحریف و تغییر کردهاند که روایتهاى و اخبار کلبى [٧٩۳] و ابى مخنف [٧٩۴] و نصر بن مزاحم منقرى [٧٩۵] و حتى نوشتههاى مسعودى و یعقوبى در تاریخشان نمونههایى از آن میباشد، و شیخ محب الدین خطیب در حاشیۀ «العواصم من القواصم» اشاره براین موضوع میکند که تاریخ نویسى بعد از دولت اموى شروع شد، و دستهاى تلاعب و تحریف باطنیه و شعوبیه که طبق روال معمول در زیر عباى تشیع مخفى شده بودند در مخفىنمودن خوبیها و نشانىهاى خیر و عزت در آن فعال بوده است [٧٩۶]، و کسى که در کتاب «العواصم» تدبر کند متوجه میشود چگونه آخوندهاى شیعه هزاران صفحه فقط براى سب و لعن و بدگویى از بهترین نسلى نوشتهاند که پیامبر اکرم آنها را تربیت نموده و در حالى از دنیا رفت که از آنها خشنود و راضى بود، و این مواد مسمومى که شیعیان بدروغ وارد تاریخ نمودهاند که کتاب «الغدیر» و یا «إحقاق الحق» و یا روایتهاى کافى و بحار مجلسى نمونههایى از آن میباشد این مواد سیاه و هزاران روایت جعلى آن که تاریخ اسلام را ملوث نموده است، مرجعى براى دشمنان اسلام از بعضى از خاورشناسان و غیره شده است، و بعد از آن این نسل مسخ شده و هویت باخته که از نظر روحى شکست خورده و کاملا تسلیم غرب شده و غربیان را استاد و الگوى خود قرار دادهاند نوشتههاى شرق شناسان مکار و کینهتوز و دشمن قسم خوردۀ اسلام را منبع و مدرک خود قرار دادهاند، و آنچه را که در تلویزیونهاى فارسى زبان در امریکا میشنویم و میبینیم نمونۀ کوچکى از آن میباشد، این نسل غرب زده این مسمومات را از غرب به سرزمین مسلمان منتقل نمود، و بدون شک این افکار ویرانگر و مخرب نقش خود را درگمراهى بسیارى بازى کرده، و همچنان که اشاره کردیم اساس این شر و تخریب، شیعیان بودند، بررسى آراء مستشرقان و ارتباط آن با تشیع خود موضوعى است که باید جداگانه بررسى شود، البته دشمنان اسلام خیلى زود از افتراهاى شیعیان بر علیه اسلام استفاده نمودهاند، در عهد امام ابن حزم (وفات سال ۴۵۶هـ) نصرانیان از افتراء علماء شیعه راجع به تحریف قرآن در مناظره برعلیه مسلمین استفاده میکردند، و ابن حزم در جواب آنها قاطعانه میگفت که: رافضیان اصلا مسلمان نیستند تا شما از اقوال آنها بر علیه ما استناد کنید [٧٩٧].
[٧٩۳] محمد بن سائب بن بشر کلبى بقول ابن حبان از سبأیه بوده که بر این نظر بودند که: على نمرده است و به دنیا مراجعه میکند، میزان الاعتدال ۳/۵۵۸ و ابوحات الجرح والتعدیل: ٧/۲٧۰-۲٧۱. [٧٩۴] لوط بن یحیى بن سعید بن مخنف ازدى (ابومخنف) از اهل کوفه بوده و ابن عدى مینویسد که: شیعى غالى بوده و نوشتههایى در مورد اخبار ارتداد و جنک جمل و صفین دارد، میزان الاعتدال ۳/-۴۲۰-۴۱٩ الأعلام الزرکلى ۶/۱۱۰-۱۱۱. [٧٩۵] نصربن مزاحم بن سیار منقرى کوفى است که امام ذهبى مینویسد او رافضى فعالى است و نوشتههایى در مورد صفین و جمل و مقتل حسین دارد، میزان الاعتدال ۴/۲۵۳ لسان المیزان ۶/۱۵٧ الأعلام ۸/۳۵۰. [٧٩۶] حاشیة العواصم من القواصم ص ۱٧٧. [٧٩٧] أصول الشیعة: د.القفارى ص ۱۲۵۶و۱۲۱۰.