گفتار سوم: مرگ
مطلب اول: معنی لغوی و اصطلاحی مرگ
مرگ و زندگی مانند نور و تاریکی، سردی و گرمی، ضد همدیگر هستند. از اینرو، در واژهنامههای زبان عربی، هر یک را با متضادش معرفی میکنند. مثلاً در تعریف واژهی زندگی میگویند: زندگی، متضاد مرگ و زنده متضاد مرده است و جمع آن «أَحیاء» میباشد [۶].
در تعریف مرگ گفته میشود: مرگ متضاد زندگی است. مرگ در اصل به معنای سکون است. میگویند: «كُلُّ مَا سَكَنَ فَقَد مَاتَ». «هر چیز ساکنی مرده است» برای نمونه، زمانی که آتش کاملاً خاموش و خاکستر آن سرد شود، میگویند: «ماتَتِ النَّارُ مَوتاً» یا هنگام اتمام سردی و گرمیمیگویند: «مات الحر و البرد». یا میگویند: «مَاتَتِ الخَمرُ» یعنی جوشش شراب و غلیان آن فروکش کرد. پس مرگ بر چیزی اطلاق میگردد که روح نداشته باشد [۷].
اگر اصل مرگ سکون و بیحرکتی است، پس اساس زندگی باید حرکت و تکاپو باشد. ابنمنظور در لسان العرب میگوید: واژهی زنده، بر هر گویندهی عاقلی اطلاق میگردد و گیاهی را زنده میگویند که تازه باشد و رشد کند [۸].
زندگی انسان با دمیدن روح معنوی در جسم فیزیکی در شکم مادر، و مرگ او با جدا شدن روح از جسم و قطع پیوند میان آنها، روی میدهد؛ به گونهای که با جدایی روح از جسم و رفتن به جهانی دگر، جسم دگرگون میشود [۹].
مطلب دوم: مرگ بزرگ و کوچک
خواب همانند مرگ است؛ به همین جهت، بزرگان علم و ادب، خواب را رستاخیز کوچک مینامند. بنابراین خواب، مرگ و برخاستن از آن، زندگی دوباره است. الله أ میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُم بِٱلَّيۡلِ وَيَعۡلَمُ مَا جَرَحۡتُم بِٱلنَّهَارِ ثُمَّ يَبۡعَثُكُمۡ فِيهِ﴾ [الأنعام: ۶۰]
«او کسی است که در شب شما را میمیراند و در روز زنده میگرداند و میداند که در روز چه میکنید».
در حالت خواب، روح انسان گرفته میشود؛ اگر الله ﻷ بخواهد روح کسی را در خواب بگیرد، روح را به جسم بر نمیگرداند؛ ولی اگر نخواهد کسی را بمیراند، روحش را دوباره به جسمش بر میگرداند و زندگی تازهای در او میدمد. الله ﻷ میفرماید:
﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ فَيُمۡسِكُ ٱلَّتِي قَضَىٰ عَلَيۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَيُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ﴾ [الزمر: ۴۲].
«الله، جانها را هنگام مرگشان میگیرد و نیز جانی را که نمرده، بههنگام خواب آن قبض میکند؛ آنگاه جانی را که به مرگش حکم کرده، نگه میدارد و جان دیگر را تا زمان معینی -به جسمش- باز میگرداند.»
الله ﻷ در این آیه بیان میدارد که هر روحی، مرگی از نوع خواب یا مرگ کوچک را چشیده است؛ اما آنکه با مرگ اصلی میمیرد، همان است که الله ﻷ در آیهی ذیل بدان اشاره میفرماید: ﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا﴾ [الزمر: ۴۲].
الله أ در این آیه دو گونه مرگ، یعنی مرگ واقعی و خواب، را بیان میفرماید و اولی را مرگ و گرفتن روح، و دومی را ارسال و فرستادن روح به جسم مینامد.
واضح است که الله ﻷ روح همهی مردهها را ـ آنهایی که در خواب میمیرند یا در حالت بیداری وفات میکنند ـ نگاه میدارد؛ ولی روح کسی را که هنوز زمان مرگش فرا نرسیده است، پس از بیداری به جسمش باز میگرداند.
آیهی ﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا﴾ شامل هر دو گونه مرگ، در بیداری و خواب، میشود؛ ولی وقتی با بیان دوگونه مرگ، یادآور میشود که روح را در یکی از این دو نگاه میدارد، یعنی روح انسان محکوم به مرگ را به جسم برنمیگرداند، ولی روح انسان بیدار شده را دوباره برمیگرداند. این مفهوم به راحتی و روشنی از الفاظ آیه برداشت میشود [۱۰].
مطلب سوم: مرگ گریزناپذیر است
مرگ امری ضروری و گریزناپذیر است و هیچ موجود زندهای از آن مستثنا نیست. همانگونه که الله ﻷ در آیات ذیل میفرماید:
﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾ [القصص: ۸۸].
«همه چیز جز ذات او نابود میشود. فرماندهی از آن او است و بس، و همگی شما به سوی او برگردانده میشوید».
﴿كُلُّ مَنۡ عَلَيۡهَا فَانٖ٢٦ وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ٢٧﴾ [الرحمن: ۲۶-۲۷]
«هر آنچه که بر روی زمین است، نابود میگردد و تنها ذات پروردگار با عظمت و ارجمند تو میماند و بس».
﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوۡنَ أُجُورَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۖ فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَۗ وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ١٨٥﴾ [آل عمران: ۱۸۵].
«هر جانداری طعم مرگ را میچشد و روز رستاخیز پاداشتان را به طور کامل خواهید گرفت. پس هر که از آتش جهنم دور گردد و وارد بهشت شود، رستگار است. زندگی دنیا تنها بهرهای فریبنده است».
اگر قرار بود کسی از آن نجات یابد، آن شخص محمد ص میبود؛ ولی الله ﻷ در مورد ایشان میفرماید:
﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ٣٠﴾ [الزمر: ۳۰]. «تو میمیری و آنان نیز میمیرند».
﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِكَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِيْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ٣٤﴾ [الأنبياء: ۳۴].
«و به هیچ انسانی پیش از تو زندگی جاوید ندادیم؛ پس آیا اگر تو بمیری، آنها جاویدان خواهند ماند؟».
مرگ، پدیدهای واقعی برای انسان و جن است. در صحیح بخاری از عبدالله بن عباس س روایت شده است که رسولالله ص فرمود: «أَعُوذُ بِعِزَّتِكَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَالْجِنُّ وَالْإِنْسُ يَمُوتُونَ» [۱۱]. «به قدرت تو پناه میبرم؛ تویی که سوای تو معبودی شایستهی پرستش وجود ندارد و تویی که نمیمیری، و انسان و جن میمیرند».
مطلب چهارم: مرگ زمان مشخصی دارد
مرگ در زمان مشخصی میآید اما کسی نمیتواند از زمان مشخص و مقرر شدهی پروردگار تجاوز کند. الله أ اجل انسان را مقدر نموده و در لوح محفوظ ثبت کرده است و فرشتگان بزرگوار، آنرا در حالیکه انسان در شکم مادر قرار دارد، مینویسند؛ آن هنگام نه به تأخیر میافتد و نه لحظهای پیشی میگیرد. اگر کسی به هر دلیلی بمیرد، با همان اجلی خواهد مرد که در آغاز برای او مقرر گشته است. آیات و نوشتارهای بسیاری از قرآن، این اصل را به اثبات میرسانند:
﴿وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ كِتَٰبٗا مُّؤَجَّلٗاۗ ﴾ [آل عمران: ۱۴۵].
«هیچ کس نمیمیرد مگر به خواست الله أ با سرنوشتی در زمان معین».
﴿أَيۡنَمَا تَكُونُواْ يُدۡرِككُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ كُنتُمۡ فِي بُرُوجٖ مُّشَيَّدَةٖۗ﴾ [النساء: ۷۸].
«هرکجا باشید، مرگ شما را در مییابد؛ اگرچه در برجهای استوار باشید».
﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٞۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا يَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا يَسۡتَقۡدِمُونَ٣٤﴾ [الأعراف: ۳۴]
«هر امتی زمان مرگ مشخص دارد و هنگامیکه زمان آنان به سر رسید، نه لحظهای به تأخیر میافتند و نه لحظهای پیشی میگیرند».
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡمَوۡتَ ٱلَّذِي تَفِرُّونَ مِنۡهُ فَإِنَّهُۥ مُلَٰقِيكُمۡۖ﴾ [الجمعة: ۸].
«بگو: بیگمان مرگی که از آن میگریزید، سرانجام با شما دیدار میکند».
﴿نَحۡنُ قَدَّرۡنَا بَيۡنَكُمُ ٱلۡمَوۡتَ وَمَا نَحۡنُ بِمَسۡبُوقِينَ٦٠﴾ [الواقعة: ۶۰].
«ما در میان شما مرگ را مقدر ساختهایم و هرگز بر آن پیشی نمیگیریم».
در صحیح مسلم از عبدالله بن مسعود س روایت شده است که: مادرمان امحبیبه ل فرمود:
پروردگارا! تا من زندهام، همسرم رسولالله ص و پدرم ابوسفیان و برادرم معاویه را زنده نگاه دار تا از وجود آنان بهره ببرم.
رسولالله ص فرمود:
«قَدْ سَأَلْتِ اللَّهَ لِآجَالٍ مَضْرُوبَةٍ وَأَيَّامٍ مَعْدُودَةٍ وَأَرْزَاقٍ مَقْسُومَةٍ لَنْ يُعَجِّلَ شَيْئًا قبل حِلِّهِ أَوْ يُؤَخِّرَ شَيْئًا عَنْ حِلِّهِ وَلَوْ كُنْتِ سَأَلْتِ اللَّهَ أَنْ يُعِيذَكِ مِنْ عَذَابٍ فِي النَّارِ أَوْ عَذَابٍ فِي الْقَبْرِ كَانَ خَيْرًا وَأَفْضَلَ» [۱۲].
«زمان مرگ تعیین شده و روزهای شمردهشده و روزی تقسیمگشته را از الله ﻷ خواستی. هرگز چیزی پیش و پس از فرارسیدن زمانش، روی نمیدهد. اگر از الله أ میخواستی که تو را از عذاب قبر و آتش دوزخ نجات دهد، خیلی بهتر بود».
مطلب پنجم: زمان مرگ برای ما مشخص نیست
بندگان هیچ اطلاعی از فرا رسیدن زمان مرگ خود ندارند. کسی جز الله یگانه، زمان مردن را نمیداند. زمان مرگ از جمله کلیدهای پنهانی است که علم آن ویژهی پروردگار است. الله متعال میفرماید:
﴿۞وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ﴾ [الأنعام: ۵۹]
«گنجینههای غیب نزد اوست و کسی جز او از آنها آگاه نیست».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُۢ٣٤﴾ [لقمان: ۳۴].
«آگاهی از فرا رسیدن رستاخیز ویژهی الله است و او است که باران را فرو میریزد و از آنچه در رحمها قرار دارد، آگاه است و هیچ کسی نمیداند فردا چه دستاوردی دارد و هیچکس نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد. بهراستی که الله، دانای آگاه است».
امام بخاری در صحیح خود از عبدالله بن عمر س چنین روایت میکند که رسولالله ص فرمود:
«مَفَاتِيحُ الغَيبِ خَمسٌ لا يَعلَمُهُنَّ إلاّ اللهُ: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُۢ٣٤﴾ [لقمان: ۳۴]» [۱۳].
«کلیدهای غیب پنج مورد است که تنها الله متعال از آنها آگاه است. سپس این آیه را تلاوت فرمود:
آگاهی از فرا رسیدن رستاخیز ویژهی الله است و او است که باران را فرو میریزد و از آنچه در رحمها قرار دارد، آگاه است و هیچ کسی نمیداند فردا چه دستاوردی دارد و هیچکس نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد. بهراستی که الله، دانای آگاه است».
امام احمد، ترمذی و برخی دیگر، از بسیاری از صحابه ش روایت کردهاند که رسول الله ص فرمود:
«إِذَا أَرَادَ قَبْضَ رُوحِ عَبْدٍ بِأَرْضٍ، جَعَلَ لَهُ فِيهَا أَوْ قَالَ بِهَا حَاجَةً» [۱۴].
«هرگاه الله بخواهد روح بندهای را در سرزمینی بگیرد، نیازش را در آن سرزمین قرار میدهد.- تا برای تأمین نیازش به آنجا برود و مرگ به سراغش بیاید-».
[۶] لسان العرب (۱/ ۷۷۴) [۷] قبلی (۳/۵۴۷) [۸] قبلی (۱/۷۷۳) [۹] التذکرة، قرطبی (۴) [۱۰] مجموع الفتاوی، ابنتیمیه (۵/۴۵۲) [۱۱] صحیح بخاری، کتاب التوحید (۷۳۸۳) [۱۲] صحیح مسلم، کتاب القدر (۲۶۶۳) مسند احمد (۱/۳۹۰، ۴۱۳، ۴۴۵) [۱۳] صحیح بخاری، کتاب التفسیر (۴۶۲۷) [۱۴] سلسلة الأحادیث الصحيحة، آلبانی (۱۲۲۱)