قیامت صغری و علایم قیامت کبری

فهرست کتاب

گفتار چهارم: خروج یأجوج و مأجوج

گفتار چهارم: خروج یأجوج و مأجوج

الله متعال در سوره‌ی کهف بیان فرموده است که ذوالقرنین در گشت‌وگذار بر روی زمین، به میان دو سد رسید. در آن‌جا مردمی را دید که زبانش را متوجه نمی‌شدند. آنان از دست یأجوج و مأجوج نزد ذوالقرنین شکایت بردند و خواستار آن شدند که میان آنان و یأجوج و مأجوج سدّی بسازد. ذوالقرنین خواسته‌ی آنان را پذیرفت:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَيۡنَ ٱلسَّدَّيۡنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوۡمٗا لَّا يَكَادُونَ يَفۡقَهُونَ قَوۡلٗا٩٣ قَالُواْ يَٰذَا ٱلۡقَرۡنَيۡنِ إِنَّ يَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَكَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَهُمۡ سَدّٗا٩٤ قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيۡرٞ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُمۡ رَدۡمًا٩٥ ءَاتُونِي زُبَرَ ٱلۡحَدِيدِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَيۡنَ ٱلصَّدَفَيۡنِ قَالَ ٱنفُخُواْۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَعَلَهُۥ نَارٗا قَالَ ءَاتُونِيٓ أُفۡرِغۡ عَلَيۡهِ قِطۡرٗا٩٦ فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن يَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا٩٧ قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّيۖ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّي جَعَلَهُۥ دَكَّآءَۖ وَكَانَ وَعۡدُ رَبِّي حَقّٗا٩٨ ۞وَتَرَكۡنَا بَعۡضَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ يَمُوجُ فِي بَعۡضٖۖ وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا٩٩ [الكهف: ۹۳-۹۹].

‏«‏‏تا آن‌گاه که به میان دو کوه رسید. قومی در آن‌جا یافت که هیچ سخنی را به آسانی نمی‌فهمیدند. گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می‌کنند؛ آیا می‌پذیری که برایت هزینه‌ای مقرر کنیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟ گفت: قدرتی که پروردگارم به من بخشیده، بهتر است. پس با توان خویش مرا یاری کنید تا میان شما و آنان سدّ محکمی بسازم. برایم آهن‌پاره بیاورید و چون میان دو دیوار بلند -با آهن‌پاره پُر و- هم‌سطح شد، گفت: -در آتش- بدمید. و هنگامی‌که آهن‌پاره‌ها را هم‌چون آتش، سرخ و گداخته کرد، گفت: برایم مسِ گداخته بیاورید تا رویش بریزم. بدین‌سان، یأجوج و مأجوج نتوانستند بر آن سد بالا بروند و نتوانستند در آن رخنه‌ای ایجاد کنند. گفت: این، رحمتی از سوی پروردگار من است؛ ولی زمانی که وعده‌ی پروردگارم فرا رسد، آن را در هم می‌کوبد و وعده‌ی پروردگارم، حق است. و برخی از ایشان را رها کردیم که در آن روز هم‌چون امواج خروشان در هم می‌آمیزند و آن‌گاه در صور دمیده می‌شود و ما همگی آنان را چنان‌که باید، گرد می‌آوریم».‏ ‏ ‏

یأجوج و مأجوج، دو طایفه هستند که جمعیت‌شان بسیار زیاد است و از فرزندان آدم÷ می‌باشند. در بخاری و مسلم آمده است:

«يَقُولُ اللَّهُ يَا آدَمُ فَيَقُولُ لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ وَالْخَيْرُ فِي يَدَيْكَ قَالَ يَقُولُ أَخْرِجْ بَعْثَ النَّارِ قَالَ وَمَا بَعْثُ النَّارِ قَالَ مِنْ كُلِّ أَلْفٍ تِسْعَ مِائَةٍ وَتِسْعَةً وَتِسْعِينَ قَالَ فَذَاكَ حِينَ يَشِيبُ الصَّغِيرُ ‏«‏ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا، فَقَالَ: إِنَّ فِيكُم أُمَّتَينِ مَا كَانَتَا فِي شَيءٍ إِلاّ كَثُرَتَاهُ، يَأجُوجُ وَ مَأجُوجُ».

«الله می‌فرماید: ای آدم. آدم می‌گوید: حاضرم پروردگارا. الله می‌فرماید: گروه دوزخی را جدا کن. آدم می‌گوید: چقدر هستند؟ الله می‌فرماید: از هر هزار نفر، ۹۹۹ نفر دوزخی هستند و یک نفر اهل بهشت. در آن‌هنگام که کودکان پیر می‌شوند و زنان حامله، سقط جنین می‌کنند. الله می‌فرماید: در میان شما دو طایفه وجود دارد که جز انبوه جمعیت، سود دیگری ندارند. آن‌ها یاجوج و ماجوج هستند».

امام نووی در شرح مسلم از برخی چنین نقل می‌کند: یاجوج و ماجوج از منی آدم س که با خاک آمیخته شده بود، آفریده شده‌اند. لذا آن‌ها از آدم خلق شده‌اند، نه از حواء.

ابن‌کثیر می‌گوید: ابن‌دیدگاه، بسیار نادرست است. هیچ‌گونه دلیل عقلی و نقلی آن را تایید نمی‌کند و دیدگاه اهل کتاب در این‌باره قابل استناد نیست؛ زیرا در نزد آنان احادیث موضوعه، بسیار است [۳۸۸].

الله بیان فرمود که سدی که ذوالقرنین ساخت، مانع خروج آن‌ها می‌شود ﴿فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن يَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا٩٧ [الكهف: ۹۷] و نیز این‌که، تا برپایی رستاخیز، اجازه‌ی خروج به آن‌ها داده نمی‌شود و هنگام رستاخیز، سد می‌شکند و بیرون می‌آیند ﴿قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّيۖ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّي جَعَلَهُۥ دَكَّآءَۖ وَكَانَ وَعۡدُ رَبِّي حَقّٗا٩٨ [الكهف: ۹۸] و نیز بیان فرمود که یأجوج و مأجوج، گروه گروه بیرون می‌آیند ﴿۞وَتَرَكۡنَا بَعۡضَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ يَمُوجُ فِي بَعۡضٖۖ [الكهف: ۹۹]. این رخداد، در نزدیکی رستاخیز روی می‌دهد ﴿وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا [الكهف: ۹۹]. الله أ، در سوره‌ی انبیاءاین‌گونه چگونگی خروج آن‌ها را به تصویر می‌کشد:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ يَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٖ يَنسِلُونَ٩٦ وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَٰوَيۡلَنَا [الأنبياء: ۹۶-۹۷].

‏«‏تا آن‌که راهِ یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از همه‌ی ارتفاعات سرازیر شوند. و وعده‌ی راستین نزدیک گردد و آن‌گاه چشمان کافران به بالا دوخته شود؛ -در آن هنگام می‌گویند:- وای بر ما! به‌راستی که ما از این وضعیت غافل و بلکه ستمکار بوده‌ایم».‏

این رویداد، در نزدیکی رستاخیز صورت می‌گیرد.‏

رسول‎الله ص بیان فرمود که در زمان مبارک او، مقداری از سد یأجوج و مأجوج گشوده شده است. در بخاری از زینب بنت حجش ب روایت شده است که رسول‎الله ص روزی نزد وی رفت و هراسان فرمود:

‏«‏لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَيْلٌ لِلْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدْ اقْتَرَبَ فُتِحَ الْيَوْمَ مِنْ رَدْمِ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مِثْلُ هَذِهِ وَحَلَّقَ بِإِصْبَعِهِ الْإِبْهَامِ وَالَّتِي تَلِيهَا قَالَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ فَقُلْتُ يَا رسول‌الله‌أَنَهْلِكُ وَفِينَا الصَّالِحُونَ قَالَ نَعَمْ إِذَا كَثُرَ الْخَبَثُ‏»‏ [۳۸۹].

‏«‏جز الله، هیچ معبود شایسته‌ی پرستشی وجود ندارد. وای بر عرب از شری که نزدیک شده است. سد یاجوج و ماجوج به این اندازه - در حالی‌که دو انگشت سبابه و ابهام را حلقه کرده بود- باز شده است. زینب می‌فرماید: عرض کردم: ای رسول خدا! آیا اگر در میان ما انسان‌های صالحی باشند، نابود می‌شویم؟ فرمود: آری، زمانی‌که فساد زیاد شود».‏

خروج یأجوج و مأجوج پس از نزول عیسی ÷ و به هلاک رساندن دجال صورت می‌گیرد. در صحیح مسلم از نواس ‌بن ‌سمعان س، در ضمن حدیثی طولانی، روایت شده است: رسول‌الله‌ ص فرمود:

‏«‏ثُمَّ يَأْتِى عِيسَى ابن‌مَرْيَمَ قَوْمٌ قَدْ عَصَمَهُمُ اللَّهُ مِنْهُ فَيَمْسَحُ عَنْ وُجُوهِهِمْ وَيُحَدِّثُهُمْ بِدَرَجَاتِهِمْ فِى الْجَنَّةِ فَبَيْنَمَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى عِيسَى إِنِّى قَدْ أَخْرَجْتُ عِبَادًا لِى لاَ يَدَانِ لأَحَدٍ بِقِتَالِهِمْ فَحَرِّزْ عِبَادِى إِلَى الطُّورِ. وَيَبْعَثُ اللَّهُ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ فَيَمُرُّ أَوَائِلُهُمْ عَلَى بُحَيْرَةِ طَبَرِيَّةَ فَيَشْرَبُونَ مَا فِيهَا وَيَمُرُّ آخِرُهُمْ فَيَقُولُونَ لَقَدْ كَانَ بِهَذِهِ مَرَّةً مَاءٌ. وَيُحْصَرُ نَبِىُّ اللَّهُ عِيسَى وَأَصْحَابُهُ حَتَّى يَكُونَ رَأْسُ الثَّوْرِ لأَحَدِهِمْ خَيْرًا مِنْ مِائَةِ دِينَارٍ لأَحَدِكُمُ الْيَوْمَ فَيَرْغَبُ نَبِىُّ اللَّهِ عِيسَى وَأَصْحَابُهُ فَيُرْسِلُ اللَّهُ عَلَيْهُمُ النَّغَفَ فِى رِقَابِهِمْ فَيُصْبِحُونَ فَرْسَى كَمَوْتِ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ يَهْبِطُ نَبِىُّ اللَّهِ عِيسَى وَأَصْحَابُهُ إِلَى الأَرْضِ فَلاَ يَجِدُونَ فِى الأَرْضِ مَوْضِعَ شِبْرٍ إِلاَّ مَلأَهُ زَهَمُهُمْ وَنَتْنُهُمْ فَيَرْغَبُ نَبِىُّ اللَّهِ عِيسَى وَأَصْحَابُهُ إِلَى اللَّهِ فَيُرْسِلُ اللَّهُ طَيْرًا كَأَعْنَاقِ الْبُخْتِ فَتَحْمِلُهُمْ فَتَطْرَحُهُمْ حَيْثُ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يُرْسِلُ اللَّهُ مَطَرًا لاَ يَكُنُّ مِنْهُ بَيْتُ مَدَرٍ وَلاَ وَبَرٍ فَيَغْسِلُ الأَرْضَ حَتَّى يَتْرُكَهَا كَالزَّلَفَةِ»‏ [۳۹۰].

‏«‏مردمانی نزد عیسی ÷ می‌آیند که الله، آن‌ها را از دجال نجات داده است. عیسی÷ دست بر چهره‌ی آنان می‌کشد و آنان را از جایگاه‌شان در بهشت خبر می‌دهد».‏

در همین حال، الله به عیسی ÷ خبر می‌دهد که: ای عیسی! بندگانی ظهور کردند که هیچ کس توان مبارزه با آن‌ها را ندارد. بندگان مرا تشویق کن تا به بالای کوه روند و از فتنه‌ی آن‌ها [۳۹۱] در امان باشند. آن‌ها از هر زمین مرتفع می‌آیند. دسته‌ی نخست آن‌ها از دریاچه طبریه عبور می‌کند و تمام آب آن را می‌نوشد. دسته‌ی دوم که از آن‌جا می‌گذرد، با خود می‌گوید: آیا هرگز آبی در این‌جا بوده است؟! عیسی و یارانش به محاصره در می‌آیند. سر یک گاو در آن روز از دویست دینار ارزش بیشتری دارد. عیسی و یارانش دعاکنان به درگاه الله أ دست دراز می‌کنند. الله کرمی ‌را بر گردن‌های یاجوج و ماجوج مسلط می‌کند. همه‌ی آن‌ها کشته می‌شوند. عیسی و یارانش از بالای کوه به‌سوی زمین می‌آیند. یک وجب از زمین را خالی نمی‌یابید. تمام زمین از خون‌ها و چربی‌های آن‌ها بدبو می‌شود. دوباره عیسی و یارانش دست نیاز به‌سوی بارگاه الهی بلند می‌نمایند. الله پرنده‌های گردن بلندی را می‌فرستد تا اجساد آنان را برداشته و به جایی که الله بخواهد، می‌برند. سپس باران می‌بارد. هیچ خانه و چادری باقی نمی‌ماند. الله به‌وسیله باران، زمین را شستشو می‌دهد تا مانند آینه صاف شود».

در حدیث ابن‌حجر آمده است: من بندگانی را فرستاده‌ام که احدی توان مبارزه و کشتن آن‌ها را ندارد. دلیل این‌که کسی نمی‌تواند با آن‌ها مبارزه کند، جمعیت زیاد آن‌ها است. می‌توان جمعیت زیاد آن‌ها را از این‌جا تخمین زد که پس از هلاکت آن‌ها، مسلمانان به مدت هفت سال از بقایای اسلحه آن‌ها به عنوان سوخت استفاده می‌کنند.

در حدیث آمده است:

‏«‏سيوقد المسلمون من قسي يأجوج و مأجوج و نشابهم و أترستهم سبع سنين‏»‏ [۳۹۲].

‏«‏مسلمانان به مدت هفت سال از بقایای اسلحه، کمان، تیرها و ابزار جنگی یأجوج و مأجوج به عنوان سوخت استفاده می‌کنند».‏

این احادیث و احادیث مشابه زیادی حکایت از آن دارند که این تمدن هولناک که این همه ابزار جنگی خطرناک مانند: بمب، توپ، تانک، موشک و. .. را اختراع کرده است از بین می‌رود. بیشتر گمان این است که این تمدن عظیم خود موجب از بین رفتن خود می‌شود. اسباب نابودی آن‌را خود به‌وجود خواهد آورد و انسان بار دیگر به تمدن گذشته و جنگیدن به‌وسیله اسب‌ها و نیزه و کمان بر می‌گردد.

و در سنن ترمذی و ابن‌ماجة از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ص فرمود:

«إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ يَحْفِرُونَ كُلَّ يَوْمٍ حَتَّى إِذَا كَادُوا يَرَوْنَ شُعَاعَ الشَّمْسِ قَالَ الَّذِي عَلَيْهِمْ ارْجِعُوا فَسَنَحْفِرُهُ غَدًا فَيُعِيدُهُ اللَّهُ أَشَدَّ مَا كَانَ حَتَّى إِذَا بَلَغَتْ مُدَّتُهُمْ وَأَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَبْعَثَهُمْ عَلَى النَّاسِ حَفَرُوا حَتَّى إِذَا كَادُوا يَرَوْنَ شُعَاعَ الشَّمْسِ قَالَ الَّذِي عَلَيْهِمْ ارْجِعُوا فَسَتَحْفِرُونَهُ غَدًا إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى وَاسْتَثْنَوْا فَيَعُودُونَ إِلَيْهِ وَهُوَ كَهَيْئَتِهِ حِينَ تَرَكُوهُ فَيَحْفِرُونَهُ وَيَخْرُجُونَ عَلَى النَّاسِ فَيُنْشِفُونَ الْمَاءَ وَيَتَحَصَّنُ النَّاسُ مِنْهُمْ فِي حُصُونِهِمْ فَيَرْمُونَ بِسِهَامِهِمْ إِلَى السَّمَاءِ فَتَرْجِعُ عَلَيْهَا الدَّمُ الَّذِي اجْفَظَّ فَيَقُولُونَ قَهَرْنَا أَهْلَ الْأَرْضِ وَعَلَوْنَا أَهْلَ السَّمَاءِ فَيَبْعَثُ اللَّهُ نَغَفًا فِي أَقْفَائِهِمْ فَيَقْتُلُهُمْ بِهَا قَالَ رسول‌الله‌ ص وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ دَوَابَّ الْأَرْضِ لَتَسْمَنُ وَتَشْكَرُ شَكَرًا مِنْ لُحُومِهِمْ»‏ [۳۹۳].

‏«‏همانا یاجوج و ماجوج هر روز سد را سوراخ می‌کنند تا این‌که شعاع خورشید را می‌بینند. فرمانده می‌گوید: دست بر دارید؛ فردا سوراخ می‌کنیم. الله آن قسمت سوراخ شده را بیش از پیش محکم می‌کند. این حالت هر روز ادامه پیدا می‌کند. تا این‌که وعده‌ی الهی به‌سر می‌آید و الله خروج آن‌ها را اراده می‌کند. آن روز سد را سوراخ می‌کنند تا این‌که نور خورشید را می‌بینند. فرمانده‌ی آنان می‌گوید: برگردید؛ اگر الله بخواهد فردا سوراخ می‌کنیم. فردا که برمی‌گردند، سوراخ را به همان حالت دیروز می‌بینند پس سد را سوراخ می‌کنند و بیرون می‌آیند. آب را تا آخرین قطره می‌نوشند. مردم به دژها پناه می‌برند. یاجوج و ماجوج به‌سوی آسمان تیر اندازی می‌کنند. تیر‌ها خون آلود از آسمان بر می‌گردند. می‌گویند: اهل زمین را شکست دادیم و بر اهل آسمان‌ها پیروز شدیم. الله أ زالوهایی را برای تضعیف آن‌ها می‌فرستد و همه را نابود می‌کند. رسول‎الله ص فرمود: به الله سوگند! حیوانات روی زمین از گوشت آن‌ها فربه می‌شوند و سپاس الله را به‌جا می‌آورند.‏»‏

در سنن ابن‌ماجه، صحیح ابن‌حبان، مستدرک حاکم و مسند امام احمد از أبوسعید خدری س روایت شده است که از رسول‌الله‌ ص شنیده است:

‏«‏يُفْتَحُ يَأْجُوجُ وَمأْجُوجُ يَخْرُجُونَ عَلَى النَّاسِ كَمَا قَالَ اللَّهُ : ﴿مِّن كُلِّ حَدَبٖ يَنسِلُونَ [الأنبياء: ۹۶] فَيَغْشَوْنَ الْأَرْضَ وَيَنْحَازُ الْمُسْلِمُونَ عَنْهُمْ إِلَى مَدَائِنِهِمْ وَحُصُونِهِمْ وَيَضُمُّونَ إِلَيْهِمْ مَوَاشِيَهُمْ وَيَشْرَبُونَ مِيَاهَ الْأَرْضِ حَتَّى إِنَّ بَعْضَهُمْ لَيَمُرُّ بِالنَّهَرِ فَيَشْرَبُونَ مَا فِيهِ حَتَّى يَتْرُكُوهُ يَبَسًا حَتَّى إِنَّ مَنْ بَعْدَهُمْ لَيَمُرُّ بِذَلِكَ النَّهَرِ فَيَقُولُ قَدْ كَانَ هَاهُنَا مَاءٌ مَرَّةً حَتَّى إِذَا لَمْ يَبْقَ مِنْ النَّاسِ إِلَّا أَحَدٌ فِي حِصْنٍ أَوْ مَدِينَةٍ قَالَ قَائِلُهُمْ هَؤُلَاءِ أَهْلُ الْأَرْضِ قَدْ فَرَغْنَا مِنْهُمْ بَقِيَ أَهْلُ السَّمَاءِ قَالَ ثُمَّ يَهُزُّ أَحَدُهُمْ حَرْبَتَهُ ثُمَّ يَرْمي‌بِهَا إِلَى السَّمَاءِ فَتَرْجِعُ مُخْتَضِبَةً دَمًا لِلْبَلَاءِ وَالْفِتْنَةِ فَبَيْنَا هُمْ عَلَى ذَلِكَ إِذْ بَعَثَ اللَّهُ دُودًا فِي أَعْنَاقِهِمْ كَنَغَفِ الْجَرَادِ الَّذِي يَخْرُجُ فِي أَعْنَاقِهِمْ فَيُصْبِحُونَ مَوْتَى لَا يُسْمَعُ لَهُمْ حِسًّا فَيَقُولُ الْمُسْلِمُونَ أَلَا رَجُلٌ يَشْرِي نَفْسَهُ فَيَنْظُرَ مَا فَعَلَ هَذَا الْعَدُوُّ قَالَ فَيَتَجَرَّدُ رَجُلٌ مِنْهُمْ لِذَلِكَ مُحْتَسِبًا لِنَفْسِهِ قَدْ أَظَنَّهَا عَلَى أَنَّهُ مَقْتُولٌ فَيَنْزِلُ فَيَجِدُهُمْ مَوْتَى بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَيُنَادِي يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ أَلَا أَبْشِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ كَفَاكُمْ عَدُوَّكُمْ فَيَخْرُجُونَ مِنْ مَدَائِنِهِمْ وَحُصُونِهِمْ وَيُسَرِّحُونَ مَوَاشِيَهُمْ فَمَا يَكُونُ لَهَا رَعْيٌ إِلَّا لُحُومُهُمْ فَتَشْكَرُ عَنْهُ كَأَحْسَنِ مَا تَشْكَرُ عَنْ شَيْءٍ مِنْ النَّبَاتِ أَصَابَتْهُ قَطُّ‏»‏ [۳۹۴].

‏«‏همان‌گونه‌ که‌ الله می‌فرماید: یأجوج و مأجوج سدها را می‌شکنند و به‌ سوی مردم بیرون می‌آیند، همه‌ی زمین را فرا می‌گیرند و مردم و حیوانات از ترس آن‌ها به‌ دژها و شهرها فرار می‌کنند؛ گفتنی است که‌ این موجودات شوم، تمام آب‌های زمین را می‌بلعند؛ به‌ گونه‌ای که‌ مابقی آن‌ها هنگام عبور بر دریای خشک شده‌ با خود خواهند گفت: آیا روزگاری این‌جا آب داشته‌ است؟

این وضعیت ادامه‌ پیدا می‌کند تا جایی که‌ کسی در شهرها و دژها باقی نمی‌ماند. یکی از سربازان یأجوج و مأجوج می‌گوید: زمینیان را شکست داده‌ایم. هم اکنون نوبت نیروی آسمانی است. پس تیری را به‌ سوی آسمان رها می‌کند و تیر خون‌آلود به‌ زمین برمی‌گردد؛ این فساد و تباهکاری ادامه‌ پیدا می‌کند تا این‌که‌ الله زالوهایی را جهت تضعیف آن‌ها می‌فرستد. در اثر این بلای آسمانی، به‌ لاشه‌ای بی‌جان تبدیل می‌شوند. آن‌گاه مسلمانان می‌گویند: آیا کسی فداکاری می کند و به‌ سوی آن‌ها می‌شتابد تا خبری از احوال آنان را برای ما بیاورد؟ مردی با اخلاص و سرشت پاک سر بر می‌آورد و برای ادای مأموریت، راهی میدان می‌شود. وقتی به آن‌جا می‌رسد، با لاشه‌هایی مرده‌ و بی‌جان روبرو می‌شود و از شادی بسیار، مسلمانان را فریاد می‌زند که‌: ای مسلمانان! مژده‌ باد، الله دشمنان شما را نابود کرد؛ مسلمانان با شنیدن این خبر با حیوانات از شهرها و دژها بیرون می‌آیند و به چرای گوسفندان می‌پردازند. تنها چیزی که برای چرا وجود دارد، گوشت آن‌ها است و حیوانات به خاطر این غذا، پروردگارشان را بیش از پیش سپاس می‌گویند».

این نصوص دال بر این هستند که علت عدم مقابله با آن‌ها، تعداد زیاد آن‌هاست که از توان همه خارج می‌باشد.

[۳۸۸] تفسیر ابن‌کثیر: (‏۴/۴۲۳).‏ [۳۸۹] صحیح بخاری، کتاب الفتن، باب یأجوج و مأجوج. فتح الباری (‏۱۳/۱۰۶).‏ [۳۹۰] صحیح مسلم کتاب الفتن، باب ذکر الدجال (‏۴/۲۲۵۳‏) شماره (‏۲۹۳۷).‏ [۳۹۱] یاجوج و ماجوج. [۳۹۲] سلسله الاحادیث الصحیحه: (‏۴/۵۷۹‏)‏ شماره: (‏۱۹۴۰).‏ [۳۹۳] سند حدیث صحیح است. حاکم آن را مطابق با شرط شیخین قرار داده است. ذهبی و آلبانی نیز صحت آن را تایید کرده‌اند. سلسله الاحادیث الصحیحه: (‏۴/۳۱۳‏)‏ شماره: (‏۱۷۳۵).‏ [۳۹۴] سلسلة الاحادیث الصحیحة (‏۴/۴۰۲‏)‏ شماره (‏۱۷۹۳‏)‏ آلبانی می‌گوید: حاکم در مورد حدیث می‌گوید: حدیث بنا به شرط مسلم صحیح است و ذهبی هم موافق آن است. اما آلبانی دیدگاه آن‌ها را نپذیرفت؛ چون یکی از راویان أبواسحاق است و مسلم، أبواسحاق را در متابعات ذکر کرده است.