گفتار پنجم: پرداختن به تعیین زمان رستاخیز، جایز نیست
مردم دربارهی زمان رستاخیز از رسولالله ص بسیار میپرسیدند. پاسخ این سوال از جانب الله متعال چنین آمد:
﴿يَسَۡٔلُكَ ٱلنَّاسُ عَنِ ٱلسَّاعَةِۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِۚ وَمَا يُدۡرِيكَ لَعَلَّ ٱلسَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا٦٣﴾ [الأحزاب: ۶۳]
«مردم از تو دربارهی رستاخیز میپرسند. بگو: علمش تنها نزد الله است و چه میدانی؟ شاید رستاخیز نزدیک باشد».
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَا٤٢ فِيمَ أَنتَ مِن ذِكۡرَىٰهَآ٤٣ إِلَىٰ رَبِّكَ مُنتَهَىٰهَآ٤٤﴾ [النازعات: ۴۲-۴۴].
«از تو دربارهی رستاخیز میپرسند که چه زمانی روی میدهد؟ تو در چه جایگاهی هستی که زمان وقوعش را یاد کنی؟ سرانجام آگاهی از آن، نزد پروردگار توست».
الله ﻷ، هیچ فرشتهی مقرب یا نبی مرسل را از آن آگاه نفرموده است. به همین دلیل، پیامبر ص در پاسخ به سوال جبرئیل ÷ در مورد زمان رستاخیز، فرمود: در این مورد، مسئول از سائل آگاهتر نیست.
بنابراین، هرگونه گفتگو و ادعایی در تعیین زمان رستاخیز، نوعی دروغ بستن بر الله ﻷ است و کسانی که در این زمینه به نظریهپردازی و مباحثه میپردازند، در واقع با الله و پیامبر ص که مردم را به ترک اینگونه کارها و آمادگی برای رستاخیز با ایمان و عمل صالح، سفارش میکنند، مخالفت میورزند.
کسانی که در این زمینه کند و کاو میکنند، میپندارند که میتوانند آنچه را که رسولالله ص و جبرئیل ÷ ندانستند، را بفهمند! آنانکه قلبی سلیم دارند و پیرو فرمانهای الله هستند، باید از این سخن عبرت گیرند و از اظهار نظر در زمینه تعیین زمان رستاخیز بپرهیزند. باید به اندازهی پیامبر ص و اصحاب ش و بزرگان دین، در این مورد بحث و گفتگو کنیم. اگر در شناخت زمان رستاخیز سودی برای بشر وجود میداشت، بیگمان الله ﻷ بشر را از آن آگاه میساخت؛ اما الله ﻷ این علم را به خاطر مصلحتی که در نظر دارد، از بشر پنهان کرده است.
در این مورد، بهتر آنست که از پیشینیان پند پذیریم. برخی از آنها، در این زمینه بحث و برای رستاخیز زمان و نشانههایی را بیان کردهاند. آن زمان فرارسید، ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. از آنجمله، علامه طبری است -الله ﻷ او را بیامرزد-. علامه طبری از برخی نصوص چنین برداشت نمود که: دنیا پانصد سال پس از بعثت پیامبر ص پایان میپذیرد [۱۶۵]. اینک حدود هزار و اندی سال از آن زمان میگذرد، اما هنوز زمان رستاخیز فرا نرسیده است.
از دیگر این افراد، علامه سیوطی است -الله او را نیز بیامرزد-. وی در یکی از تالیفاتش به نام «الکشف» میگوید: رستاخیز در هزار و پانصد سال پس از بعثت برپا میشود. تا آن زمان، چیزی باقی نمانده است؛ اما هنوز هیچ نشانهی کوچک و بزرگی نمایان نشده است [۱۶۶].
سهیلی، حروف مقطعه در آغاز برخی سورهها را جمع و حروف تکراری را حذف کرد. سپس براساس حساب حروف ابجد، زمان رستاخیز را کمتر از چند صد سال تعیین کرد [۱۶۷].
بسیاری از مردم، در این خصوص گمانهزنی کرده و یاوههایی گفتهاند. از آخرین مطلبی که در این زمینه آگاهم، گفتار دکتر بهائی است. وی با استفاده از آمار و ارقام ریاضی برگرفته از حروف مقطعهی آغاز برخی سورهها، ادعا میکند که: رستاخیز در سال ۱۷۱۰هـ.ق بر پا میشود. اما برای بیاساس بودن این نظریه، باید بگویم که اشتباه اینگونه محاسبات و تعیین زمانها، پیشتر ثابت شد. پیشینیان نیز زمانها و نشانههایی تعیین کردند، اما همگی اشتباه و باطل بود.
علامه شیخ الاسلام ابنتیمیه، کسانی را که دربارهی زمان رستاخیز اظهارنظر کردهاند، مورد انتقاد قرار داده و میفرماید: تمامی کسانی که دربارهی زمان رستاخیز سخن گفتهاند، همچون مؤلف کتاب «الدرالمنظم فی معرفة الاعظم» که با بیان ده دلیل، زمان رستاخیز را مشخص کرد، یا کسانی که براساس حروف مقطعه و حساب ابجد، زمان رستاخیز را تعیین کردند و یا آنکه دربارهی «عنقاء مغرب» [۱۶۸] سخن گفت، همگی آنها، هر چند که نزد پیروانشان ارزش و اعتباری دارند، بیشتر [۱۶۹] آنها دروغگو هستند و به دلایل بسیاری برای آنها ثابت شده است که بدون علم سخن گفته و میگویند. هر چند مدعی کشف و شناختن اسرار و رموز بودهاند. الله ﻷ میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٣٣﴾ [الأعراف: ۳۳]
«بگو: پروردگارم، کارهای زشت، چه آشکار و چه پنهانش، و گناه و تجاوز ناحق را حرام کرده است و نیز اینکه چیزی را با الله شریک سازید که دلیلی بر درستی آن نازل نکرده است و اینکه چیزی را به الله نسبت دهید که نمیدانید».
قطعاً ادعای دانستن زمان رستاخیز، ادعایی بدون علم است [۱۷۰].
[۱۶۵] مقدمهی ابنخلدون، ص: (۵۹). [۱۶۶] لوامع الانوار البهية، سفارینی: (۲/۶۶). [۱۶۷] مقدمهی ابنخلدون: (۵۹۱) [۱۶۸] ابنعربی معتقد به وحدت وجود بود. [۱۶۹] گفتیم: بیشتر، زیرا بعضی از انان اشتباهاَ وارد این بحث شدهاند و قصد گمراه کردن دیگران را نداشتهاند. مانند: طبری و سیوطی. [۱۷۰] مجموع الفتاوی، ابن تیمیه: (۴/۳۴۲).